از „ب“
من
انقلابی
نیستم . زنده
باد تغییر
رژیم ولایت
فقیه
در
مزمت کمک به
وقوع یک
انقلاب دیگر و
ترس از انقلاب
بطور کلی و
عواقب ناشی از
آن, همین کافی که
به تجربه
دردناک
انقلاب ۵۷ و
استقرار جمهوری
اسلامی و نظام
ولایت مطلقه
فقیه رجوع
کرده و برای
همیشه با چنین
فکر خطرناکی
خداحافظی کنیم.
مضاف بر این
که دانش
اجتماعی بزرگ
و گسترده ای
که امروزه در
بافت فکری
اقشار مردم در
باب انقلاب ( و
نیروهای دخیل
در ان و شرایط
خاص ایران
وجود دارد,
هیچ تردیدی در
این واقعیت
باقی نمیگذرد
که باید به
یگانه راه پیش
رو که همانا
اصلاح گری و
اصلاح طلبی
است, روی آورد .
در عین حال
اما, با نگاه
به چهار چوب
نظام ولایت
مطلقه و مسیر
تحکیم آن تا
به امروز, به
این قطعیت می
رسیم که این,
خود نظام جاری
در ایران است
که تنها راه
تغییر را "تغییر
خود" قرار
داده است.
نیروهای ترقی
خواه, همچنانکه
عوامل رژیم,
چه بخواهند و
چه نخواهند در
مقابل این
واقعیت مسلم
قرار گرفته
اند که
کوچکترین
تغییری در
ساختار حکومت
ملایان, در هر
مقیاسی که
باشد, منجر به
یک دگرگونی
بنیادین
خواهد شد.
بنابر این,
دیگر برای هر گونه
تغییری, اعم
از پیش پا
افتاده یا
اساسی, راهی
جز از میان
رفتن نظام
فعلی باقی
نمانده است.
در
این میان اما,
ترس از اشتباه
گذشته و نتایج
انقلاب ۵۷ ,
بسیاری از
نیروهای ترقی
خواه را
آنچنان دچار
تناقض فکری و
عدم اعتماد
کرده است که
با وجود این
تصویر واقعی
از شرایط
امروز نظام,
از ترس
"انقلابی
نامیده شدن" ,
عملا خود را
در جایگاه "بی
ثمری" قرار
داده اند.
به سر نیزه
میتوان تکیه داد
اما روی ا ن نمیتوان
نشت !
رفتار
رژیم ایران,
روز به روز
دچار تناقض
بیشتری میشود.
موج باور
نکردنی طرد
نظام مبتنی بر
دین و ولایت
فقیه از سوی
مردم, هیچ گاه
تا این حد در
گوشه و کنار
کشور گسترده
نبوده است.
افشای روز
افزون فساد
های کوچک و
متوسط صاحب
منصبان حکومتی,
توفانی از خشم
نهفته را در
میان مردم بوجود
آورده است. از
سوی دیگر,
محدود کردن هر
چه بیشتر فضای
مدنی کشور و
حکم واجرای
مجازات های
حبس غیر قابل
باور و طولانی
برای
فعالیتهای
بسیار کوچک,
با هدف مرعوب
کردن جامعه در
جریان است و
این خود به
تنهایی, نشان
از آگاهی
دستگاه
امنیتی
مافیایی نظام
دینی از موج
عظیم
نارضایتی
عمیق مردم از
نظام حاکم را
دارد. در عین
حال, همزمان
با گسترش خارج
از کنترل
نارضایتی
مردم , شاهد آن
هستیم که نظام
ولایت فقیه,
به تبلیغات
نظامی خود دو
چندان افزوده
و هفته ای
نیست که از
قدرت موشکی و
کشفیات
محیرالوقوع ( ! )
خود پرده
برداری نکند و
قدرت نظامی
خود را به رخ
نکشد. این
تبلیغات با سه
هدف دنبال
میشوند:
بازدارندگی
از حمله نظامی
, دادن اعتماد
به نفس برای
ابواب جمعی
خود و انتقال
حس ملی گرایی
و بالاخره و
از همه مهمتر, القای
این فکر به
مردم که تغییر
نظام و گذار
به جامعه آزاد
را فراموش
کنید. ما نه
تنها هستیم که
در حال هماورد
جویی با جهانیم.
عراق , سوریه , یمن
و لبنان مناطق
تحت نفوذ ما
شده اند.
بنابر این,
فکر ترک قدرت
از جانب ما را
فراموش کنید.
اما این
تبلیغات و
تحرکات نظام
ولایت فقیه,
پیش از آنکه
کمکی به بقای
روحانیت در
قدرت باشد,
نشان از آینده
ناپایدار
نظام را دارد.
دیدن این
تحولات و همخوانی
و همراهی با
آن وتلاش برای
تغییر بنیادی به
سود نظام
سکولار وظیفه
همه نیروهای
ترقی خواه و
خواهان تغییر
است.
ماله کش اعظم
آقای
ظریف در سفر
خود به سوئد
بار دیگر از
دمکراسی در
ایران گفتند و
حفظ حرمت
قانون جاری در
کشور و احترام
عملی به ان را
گوشزد کردند. ایشان
البته راهکار
تغییر قانون و
بهتر شدن
شرایط را هم
ارائه دادند که
از جمله آن, شرکت
در انتخابات و
فرستادن
نمایندگان
خواهان تغییر
به مجلس و تغییر
قانون از طریق
مجلس بود. همه
سخنان و
رهنمودهای
آقای ظریف,
معقول و مبتنی
بر عقل بود.
ایشان حتی برای
رنگین کردن
استدلال خود, یکبار
دیگر بر اینکه
ایران نسبت به
دیگر کشورهای
منطقه در امر
دموکراسی
جلوتر است تأکید
نمودند. اشاره
ایشان به
کشورهای
منطقه البته رو
به عربستان و
چند متحد امیر
نشین این کشور
بود. سخنی
که نمی توان
آن را چندان
هم بدور از
واقعیت دانست. اما
آنچه که شعبده
بازی آقای
ظریف با کلمات
را به یک
اندوه و خشم
نزد شنونده تبدیل
میکند, نه معنای
کلی این سخنان
که مقایسه این
سخنان با نظام
حاکم ولایت فقیه
موجود در
ایران است. در
نظام مورد
قبول ایشان,
قانون جاری در
کشور و احترام
به آن و عمل بدان
یک چیز است و راهکار
تغییر مدنی و
عقلانی و صلح
آمیز آن, چیز
دیگر. در
ایران هر
تلاشی برای
مخالفت با قانون
جاری و ایجاد
یک نظر گسترده
در ارتباط با
آن در میان مردم, اگر
چنانچه جاسوسی
برای دولت
بیگانه تلقی
نشود, بطور
قطع با اتهام
تشویش و ایجاد
خطر برای
امنیت کشور روبرو
خواهد شد. آقای
ظریف با آن لبخند
تأسف بار خود,
بد نبود به ۳۳
سال حکم زندان
خانم ستوده و
ده سال حکم زندان
خانم نرگس
محمدی که
اتفاقا بجرم تغییر
قانون, آن هم رفع
قانون مجازات
اعدام بود,
اشاره
میکردند.
شورای نگهبان براحتی
صلاحیت کسانی
را که التزام
عملی به قانون
متحجر ولایت
فقیه را
نداشته باشند, رد
میکند چه رسد
به قبول
صلاحیت نمایندگانی
که برای تغییر
قانون کاندید
شوند. آن
تعداد اندک از
نمایندگانی
نیز که در سطح شوراهای
شهر ها سخنی ورای
روال جاری بر
زبان می آورند, نه
تنها به
پرداخت جریمه محکوم
می گردند بلکه
از شغل خود
منفصل گردیده و
مورد محاکمه قرار
گرفته می شوند. بنابر
این صرف گفتن
اینکه کشور ما
از نظر دموکراسی
در منطقه, حرف
اول را میزند, بطور
کلی و از
بنیان نادرست
است . اگر ملاک,
مقایسه با عربستان
است, بد نیست آقای
ظریف توضیح می
دادند که دلیل
انقلاب ایشان بر
علیه شاه چه
بود? زیرا
در همان زمان نیز
ما بسیار جلو
تر از عربستان
بودیم. آقای
ظریف نوشتهاند
که ایشان را
ماله کش اعظم
خطاب میکنند. بنظر
چنین می آید
که به این
واقعیت, باید عبارت "تو
سری خور" را نیز
اضافه کرد. |