--------------------------------------
ناقضان
برجام و
آدمهای
سحر شده
--------------------------------------
نقض
برجام و خروج
از آن با "چراغ
خاموش" , از همان
فردای امضاء
آن, توسط
خامنه ای و
اعوان و انصار
ایشان آغاز
شد. نظام فناتیک
و مافیایی
مسلط در کشور,
از این گشایش ایجاد
شده, برای
گسترش بنیادی
و استراتژیک
خود در منطقه
و سازماندهی
گروه های
نیابتی خود در
آن پرداخت و
میلیاردها
دلار درآمد
حاصل از این
توافق را در
جهت گسترش
توان موشک های
بالستیک و
نظامی گری
شیعی خود بکار
برد. بدین ترتیب,
قراردادی که
حقیقتا می
توانست نقطه
عطفی در چرخش
به سمت تعقل و
عادی سازی سیاستهای
راهبردی
داخلی و خارجی
باشد, بمرور
به عکس خود
تبدیل شد.
بعد
از توافق
برجام, سیل
روی آوردن
شرکتهای بزرگ
و کوچک به سمت
ایران, به حدی
شدید بود که
در هتل های با
استاندارد
مناسب, بسختی
جا برای اسکان
این هئیت های
اقتصادی پیدا
میشد.
اما
درست در گیر و
دار این
امیدواری و
جنب و جوش
بیسابقه بود
که اولین خروج
"چراغ خاموش"
از جانب
ایران, انجام
شد. منع
مبادلات
تجاری با
شرکتهای
آمریکایی, که
از سوی خامنه
ای اعمال گشت,
عملا دست
امریکا را از
سود این
توافق, خالی
گذاشت. فشار
برای فهماندن
تبعات این
سیاست
نابخردانه
نیز, با سماجت
و یکدندگی
معمول خامنه
ای, بی نتیجه ماند.
از دیگر سو
نیز, روزنامه
کیهان به
عنوان تک
تیرانداز آقا,
همراه با
مجموعه این
جناح قدرت
مطلقه, با
تمام قوا به
مخالفت با
برجام پرداخت
و آنرا حتی
بدتر از قرداد
ترکمن چای
خواند. تا
آنجا که در
انتهای کار,
دفاع از
برجام, به
دولت و چند
بازیگر اصلی
آن محدود گشت.
برجام, دیگر در
ادبیات نظام,
بیشتر مصداق
یک ناسزا بود
تا یک توافق
اقتصادی. کار
به آنجا رسیده
بود که دیگر
تنها,
فریادهای بی
محابای به آتش
کشیدن برجام
را می شد شنید.
تا آنکه
ناگهان, با
دبه ترامپ,
همین کسانی که
تا دیروز
برجام را
تقبیح می
کردند, به
تقبیح کنندگان
اصلی ترامپ در
خروج از همین
برجام مبدل
گشتند و به
مظلوم نمایی
در این میدان
پرداختند.
اپوزیسیون
شامل شیفتگان
ظریف هم بیکار
نماندند و در
همان حال,
شروع به
همنوایی با
این ارکستر
گوش خراش
نمودند. همان
همنوایی, که
همچنان با
همان شدت و
حدت ادامه
یافته و می یابد.
برجام,
از همان فردای
امضاء آن,
محکوم به شکست
بود. گناهکار
اصلی در این
شکست اما, نه
ترامپ و آمریکا,
که آنهایی
بوده اند که
با حساب
"درست" خود, به
موشک پرانی
پرداخته اند.
طبق معادلات این
آقایان, اینک
که خطر حضور
شبح جنگ, از هر
زمانی محسوس
تر می باشد, می
توان با انجام
چنین عملیات
حساب شده ای ,
خطر آغاز جنگ
و میزان عظیم
هزینه ای را
که یک جنگ تمام
عیار بدنبال
خواهد داشت,
به طرف مقابل
گوشزد کرد و
از ممانعت
حریف از ورود
به این میدان, بنفع
خود استفاده
نمود. اگر هم
زمانی, جواب
نظامی داده شد
و در این میان,
چند صد نفری
تلف شدند, چه
بهتر! چرا که
در صورت وقوع چنین
احتمالی نیز,
سناریوی
مظلوم نمایی
نظام جمهوری
اسلامی, تکمیل
خواهد شد و
چنان منافع استراتژیکی
از آن حاصل
خواهد گشت که
ارزش تلفات
پیش آمده را
خواهد داشت.
زمانیکه
فرمانده هوا
فضا اعلام می
کند که یک
فرمانده آتش
به اختیار, بی
هیچ دستور از
بالایی و صرفا
به تصمیم خود,
پهباد
آمریکایی را
سرنگون کرد,
او نیز بدنبال
همین القای
خطر جنگ تمام
عیار به
حریفان رو در
رو با حاکمیت
ایران بوده است.
اما آنچه را
که ایشان, به
هنگام بیان
این اظهارات
از نظر دور
ساخته, وجود این
واقعیت است که
ساعاتی بعد از
سرنگونی
پهباد
آمریکایی,
دستگاه
دیپلماسی
آقای ظریف,
بصورت بیانیه
و انتشار
توئیت, از این
اقدام آن افسر
آتش به
اختیار, دفاع
رسمی نموده
است. و این
یعنی آنکه
وزیر خارجه
ایران, بر
خلاف ادعای
فرمانده هوا
فضا, باید از
جزئیات
سرنگونی آن پهباد
با خبر بوده
باشد.
هشدار
اینکه, این
آقایان در روز
روشن, کماکان "چراغ
خاموش" می
روند و حال
آنکه ملتی,
همانند سحر
شدگان, صامت و
بی حرکت, به
نظاره صحنه
مشغولند.
.با
احترام „ب“ |