به جای ترویج بت پرستی به فکر معیشت مردم باشید

چهارشنبه, ۱۸ خرداد, ۱۳۹۰

چکیده :مردم می‌پرسند ظهور پدیده مشکوک و مخوفی تحت عنوان لباس شخصی (گروه‌های خودسر) در دو دهه اخیر در کشور که خارج از نهادها و ضوابط قانونی به تعقیب، ضرب و شتم و شکنجه و ترور مردم و نیروهای خدوم می‌پردازند تحت مدیریت و هدایت چه کسی است؟ و چطور کسانی که می خواهند دنیا را اداره کنند از عهده چند شیاد اوباش برنمی آیند که علی‌رغم همه جنایت‌هایی که در حق این ملت انجام داده‌اند هیچ‌گاه مورد شناسایی و یا تحت تعقیب قرار نگرفته‌اند و به هر حال چنان محیطی از رعب و وحشت در کشور ایجاد کرده‌اند که هرگونه آرامش و آسایش را از جامعه سلب نموده‌اند....

کلمه- گروه سیاسی:

شعارها و اغراق های کم سابقه غالیان امروز و مدح و ثنا و موضع‌گیری‌های ائمه جمعه و مسئولین خصوصاً در هفته های اخیر از تریبون‌های رسمی و نماز جمعه در باره مقامات عالی کشور و بالا بردن آنان در حد الوهیت و کافر و معاند جلوه دادن مخالفان نشان از ضعف مشروعیت بیش از پیش دارد.

سؤال این است که دلیل بیان و انتشار رسمی این‌گونه مواضع (و به عبارت صحیح‌تر تهدیدات) از زبان مقامات رسمی و مذهبی حکومت چیست؟ و چرا اینگونه موضع‌گیری‌ها در دو سال اخیر و خصوصاً روزهای اخیر که اختلاف بین رئیس دولت و رهبری آشکار و به اوج خود رسیده است اتخاذ و از طریق تریبون‌های رسمی کشور اعلام و منتشر می‌گردد؟

آیا طرح و گوشزد نمودن این مواضع (و یا تهدیدات) نشان از قوت و اقتدار مسئولین حکومت در این ایام است و یا اعلام ضعف، استیصال و به بن‌بست رسیدن آنها در اداره کشور ؟

اکثر صاحبنظران و خبرگان جامعه بر این باورند که اینگونه گفتار و رفتارها ناشی از استیصال و بن‌بستی است که متصدیان در این ایام گرفتار آن شده‌اند و با این تلاشها سعی دارند بر شکست و ناکامی‌های خود در اداره غیرمدیرانه کشور سرپوش گذاشته و برای توجیه اعمال و رفتار نابخردانه خود پای خداوند متعال و رسولش را به میان بکشند. به عبارت دیگر، با خونسردی هر چه تمام‌تر خدا و دینش را قربانی خودخواهی ها وبی تدبیری خود کنند و همزمان با بت کردن یک فرد خرافه را ترویج نمایند.

به هر حال، برای اثبات این ادعا بهترین روش جهت بررسی عملکرد آقایان در طول دوره مدیریتشان بر این کشور ، اتکا به شاخص و معیارهای علمی و آمارهای رسمی در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که درادامه به آن پرداخته می شود:

درآمدهای حاصل از فروش نفت در دولت‌ها: براساس برآوردی که از درآمدهای حاصل از فروش نفت صورت گرفته است:

کل درآمد حاصل از فروش نفت از آغاز اکتشاف نفت در ایران تا پایان سال ۱۳۸۹ بالغ بر یکهزار میلیارد دلار برآورد شده است که در دولت‌های مختلف در ایران توزیع آن به صورت زیر می‌باشد:

  1. ·کل درآمد نفت در دولت‌های قبل از انقلاب اسلامی ۱۵۰ میلیارد دلار  

  2. ·کل درآمد نفت در دولت‌های پس از انقلاب اسلامی ۸۵۰ میلیارد دلار 

از مبلغ ۸۵۰ میلیارد دلار درآمدهای حاصل از فروش نفت بالغ بر ۴۵۰ میلیارد دلار آن در دوره شش ساله دولت احمدی‌نژاد کسب و هزینه شده است (حدود ۵۳ درصد). به عبارت دیگر دولت‌های انقلاب، قبل از دولت احمدی‌نژاد در طول ۲۷ سال حدود ۴۰۰ میلیارد دلار درآمد حاصل از فروش نفت داشته‌اند و دولت احمدی‌نژاد در طول ۶ سال به تنهایی ۴۵۰ میلیارد دلار (به واسطه افزایش بی‌سابقه قیمت نفت) از فروش نفت درآمد کسب نموده است.

نرخ رشد اقتصادی: نرخ رشد اقتصادی یکی از مهم‌ترین شاخص‌های اقتصادی است که به کمک آن وضعیت اقتصادی یک کشور را ارزیابی می‌کنند.

نرخ رشد اقتصادی در سال ۱۳۸۴ (سال اجرای برنامه چهارم توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور) از ۷ درصد به یک درصد در سال ۱۳۸۹ سقوط کرده است و براساس پیش‌بینی کارشناسان صندوق بین‌المللی پول نرخ رشد اقتصادی کشوردرسال۱۳۹۰ به صفر خواهد رسید.

به عبارت دیگر، میانگین نرخ رشد اقتصادی کشور در سه ساله اخیر برابر هفت دهم درصد بوده است که این نرخ نسبت به میانگین نرخ رشد ۲۰ کشور خاورمیانه و شمال آفریقا که معادل ۳ درصد بوده حدود یک پنجم است.

این شکست مفتضحانه سیاست‌ها و کارکردهای دولت احمدی‌نژاد در شرایطی اتفاق افتاده است که در سند چشم‌انداز ۲۰ ساله جمهوری اسلامی مقرر شده بود که ایران با نرخ رشد اقتصادی سالانه ۸ درصد به بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در ۲۰ سال آینده تبدیل شود. حال که بیش از ۶ سال از آن ۲۰ سال گذشته است، ایران در سال ۲۰۱۰ میلادی با اختلاف فاحشی کمترین نرخ رشد اقتصادی را در بین کشورهای منطقه کسب نموده است.

تورم: نرخ تورم یکی دیگر از شاخص‌های مهم و کلیدی است که وضعیت اقتصادی و اجتماعی یک کشور را تبیین می‌کند. البته این شاخص خود متأثر از وضعیت دیگر شاخص‌ها مانند: رشد اقتصادی، اشتغال، سرمایه‌گذاری و … است و به طور منطقی باید با شاخص‌های مذکور همخوانی و توجیه‌پذیر باشد.
نرخ تورم در طول دوره دولت احمدی‌نژاد از ۱۲٫۱ درصد در سال ۱۳۸۴ به ۲۵٫۴ درصد در سال ۱۳۸۷ افزایش یافته است و پس از کاهشی موقت در سال ۱۳۸۸ از سال ۱۳۸۹ شروع به افزایش نموده است و براساس پیش‌بینی کارشناسان صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۱۱ (بدون در نظر گرفتن آثار تورمی حذف یارانه‌ها) نرخ تورم ایران به ۲۲٫۵ درصد افزایش خواهد یافت. البته نرخ تورم ایران براساس یک منبع مستقل غیردولتی (کارشناسان ماهنامه اقتصاد ایران ) برای سال‌های ۱۳۸۴ الی ۱۳۸۹ بسیار بیشتر از نرخ تورم دولتی برآورد شده است.

براساس پیش‌بینی کارشناسان صندوق بین‌المللی پول نرخ تورم ایران در سال ۲۰۱۱ میلادی (بدون در نظر گرفتن آثار تورمی حذف یارانه‌ها) افزایش خواهد یافت و به ۲۲٫۵ درصد خواهد رسید.

براساس آخرین گزارش صندوق بین‌المللی پول متأسفانه ایران از نظر شاخص تورم در بین ۲۰ کشور منطقه خاورمیانه بعد از کشور (جنگ زده) سودان (با نرخ تورم ۱۳ درصد) در سال ۲۰۱۰ میلادی بالاترین نرخ تورم را داشته است.

به منظور مقایسه عملکرد اسف‌بار دولت در مقایسه با کشورهای منطقه، نرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی سال ۲۰۱۰ میلادی برخی از کشورهای مذکور که در گزارش اخیر صندوق بین‌المللی پول آمده است، نشان داده می‌شود:

نرخ بیکاری: نرخ بیکاری دیگر شاخص کلیدی و محوری است که در کنار شاخص رشد اقتصادی و تورم جهت ارزیابی وضعیت اقتصادی و اجتماعی هر کشور استفاده می‌شود. شاخص نرخ بیکاری با شاخص نرخ رشد اقتصادی رابطه‌ای معکوس دارد. به عبارت دیگر، پایین بودن نرخ رشد اقتصادی در کشور نمی‌تواند توجیه‌گر نرخ پایین بیکاری باشد و به طور منطقی پایین بودن نرخ رشد اقتصادی علامت بالا بودن نرخ بیکاری در کشور است.

نرخ بیکاری از سال ۱۳۸۴ الی ۱۳۸۷ براساس اعلام دولت روندی کاهشی داشته است و در حالی که نرخ رشد اقتصادی در دوره مذکور نیز کاهش یافته است. در این رویداد مغایرت موجود بین کاهش نرخ رشد اقتصادی و کاهش نرخ بیکاری (به عبارت دیگر افزایش اشتغال) با هیچ منطق علمی و عقلی سازگاری نداشته و نشان‌دهنده اشکال ودروغ پردازی در شاخص بیکاری اعلام شده توسط دولت است.

البته دولت احمدی‌نژاد از طریق تغییر در تعریف فرد شاغل به ترتیبی که:

هر کس یک ساعت در هفته شغل داشته باشد شاغل محسوب می‌شود،” دولت سعی کرد تعداد شاغلین را به صورت غیرواقعی افزایش داده و یا به عبارت دیگر نرخ بیکاری را کاهش دهد که بنا به تعریف جدید دولت از شاغل: سربازان، دانشجویان، دانش‌آموزان و زنان خانه‌دار نیز به جمع شاغلین اضافه شدند ولی به رغم اعمال ترفند تغییر تعریف شاغل، کاهش شدید نرخ رشد اقتصادی نشان از بدتر شدن وضعیت اشتغال و افزایش نرخ بیکاری در کشور است و مقایسه این نرخ، با تعریف جدید با نرخ های سال های قبل هم یک فریب دیگر است.

به عبارت دیگر، در شرایطی که دولت از طریق دستکاری و دروغ‌پردازی در آمارهای اعلامی سعی داردذهن و قضاوت جامعه و تحلیل‌گران اقتصادی را گمراه سازد، یکی از روش‌های مؤثر جهت مقابله با این ترفند استفاده از روش‌های غیرمستقیم است.

رئیس مرکز پژوهش‌های مجلس با بهره‌برداری از این شیوه ادعا و دروغ‌پردازی‌های دولت را آشکار نموده و اعلام نمود:

در حالی که در سال‌های نخست دولت احمدی‌نژاد، با رشد اقتصادی ۷ درصد تنها ۷۶۵ هزار شغل ایجاد شده است چگونه می‌توان باور کرد با رشد اقتصادی یک درصدی در سال ۱۳۸۹ تعداد ۱۶۰۰ هزار شغل ایجاد شده باشد.”

آقای دکتر علوی اقتصاددان و استاد دانشگاه نیز با بهره‌برداری از شاخص‌های غیرمستقیم؛ نرخ رشد اقتصادی، ظرفیت فعال واحدهای تولیدی کشور و آمار واردات، دروغ بودن نرخ بیکاری اعلامی توسط دولت را افشا نموده است و می‌گوید:

نرخ رشد اقتصادی در حد صفر، فعالیت واحدهای تولیدی کشور در زیر ۳۰ درصد ظرفیت و افزایش واردات خصوصاً واردات کالاهای مصرفی در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که نرخ بیکاری کشور در سال ۸۹ حدود ۲۵ درصد می‌باشد.”

عبدالرضاترابی عضو کمیسیون اقتصادی مجلس :نرخ واقعی بیکاری درکشور بالای ۳۰درصد است.

نتیجه اینکه، با توجه به پیش‌بینی نرخ رشد اقتصادی صفر درصد برای سال ۱۳۹۰، عوارض رکود تورمی ناشی از اجرای سیاست حذف یارانه‌ها، افزایش رکود و تعطیلی واحدهای تولیدی به واسطه واردات بی‌رویه و … نرخ بیکاری در سال جاری افزایش داده و کشور به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در شرایط بحرانی‌تری قرار خواهد گرفت.

گسترش فقر: بررسی آمار سالانه مرکز آمار ایران توسط خانه کشاورز در آذرماه سال ۸۹ نشان می‌دهد:

حداقل چهار دهک جامعه قدرت خرید و توان مصرف پروتئین حیوانی مورد نیاز را ندارند و وضعیت دو دهک اول به شدت بحرانی است.

در کشوری مانند ایران در بهترین و بدترین شرایط سوء‌تغذیه باید بین ۳ تا ۷ درصد باشد در حالی که آمارهای ارائه شده از سوی مراجع رسمی و غیررسمی نشان می‌دهد میزان سوء‌تغذیه هم‌اکنون بین ۲۰ تا ۴۰ درصد است یعنی حداقل دو برابر سال ۱۳۸۴

براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی ۱۲ میلیون ایرانی از سوء‌تغذیه رنج می‌برند و افرادی که زیر خط فقر مطلق قرار گرفته‌اند حتی توان تأمین خوراک خود را ندا رند.

براساس اعلام آقای عادل‌آذر رئیس مرکز آ‌مار ایران: «بیش از ۱۰ میلیون نفر در کشور زیر خط فقر مطلق هستند و بیش از ۳۰ میلیون نفر نیز زیر خط فقر نسبی به سر می‌برند و این در حالی است که براساس اعلام مسئول اقتصاد کلان اتاق بازرگانی، جمعیت زیر خط فقر مطلق در کشور حدود ۱۴٫۵میلیون نفر است

فروش اعضای بدن: براساس آمار انجمن حمایت از بیماران کلیوی در ایران ۳۳ هزار بیمار کلیوی و دیالیزی وجود دارد و بیش از ۹۵ درصد کلیه‌های اهدایی به صورت فروش کلیه انجام می‌شود. بیش از ۵۰ درصد اهداکنندگان در رده سنی ۲۵ تا ۲۶ سال قرار دارند و قیمت کلیه در اواسط سال گذشته حدود ۱۵ میلیون تومان بوده است.

در سال گذشته بیش از ۲۱۰۰ پیوند کلیه انجام شده است یعنی در سال گذشته ۱۹۵۵ نفر در ایران کلیه‌شان را به دلیل فقر مالی فروخته‌اند که از این جمعیت حدود ۹۹۵ نفرشان بین سنین ۲۵ تا ۲۶ سال بوده‌اند.

آمار طلاق در ایران: براساس گزارش خبرگزاری مهر، طبق اعلام سرپرست کمیته امداد (آقای انواری): افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار به یک بحران تبدیل شده است و در چند سال آینده تعدادشان به بیش از ۵ میلیون نفر می‌رسد. ایشان آمار طلاق در تهران را حدود ۳۰ درصد اعلام نمود.

با عنایت به وضعیت شاخص فوق در کشور آیا می‌توان ادعا کرد کشور به روش معقول و صحیحی مدیریت و اداره شده و اکنون در وضعیت هنجار و مطلوبی به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارد؟

آیا وضعیت امروز کشور همان است که وعده می‌دادید که اگر مدیریت کشور به طور کامل در اختیار شما قرار گیرد، ایران را به بهشت روی زمین تبدیل خواهد کرد؟

واقعاً ملت‌های مسلمان سرزمین‌های دیگری که شما ادعای زعامت و الگو بودن برای آنان را نیز دارید با کدام معیار و شاخص اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی باید در مقابل شما سرتسلیم فرود آورند و شما را به عنوان الگوی خود بپذیرند؟

ملت ایثارگر و مظلوم ایران تا به امروز در جهت پشتیبانی و حمایت از شعارها و وعده‌های شما از هرگونه ایثار جان و مال و فرزندان خود دریغ نکرده‌اند حال با این کارنامه مردودی شما در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی اخلاقی کشور، چگونه بپذیرند که این ولایت, ولایت رسول‌ا.. است و حکم شما حکم خداست؟ مگر جز آن است که در قرآن بارها آمده که خداوند از ظلم و دروغ و تجاوز به حقوق دیگران بیزار است.

نمازهای جمعه و جماعات که به منظور رشد تقوا و اخلاق فردی و اجتماعی انسان در جوامع اسلامی توصیه و برپا شده است و امروزه توسط شماها تبدیل شده است به تریبون‌های انتشار تهمت، فحاشی و دروغ و … علیه (به زعم شما) غیرخودی‌ها، چگونه می‌تواند مورد اعتماد، مأمن و محل ارتباط نمازگزاران، با خدا و فراگیری درس تقوا و اخلاق باشد؟ و چگونه می توان این بی اخلاقی ها را به خدا و دینش ارتباط داد و به شهوت و قدرت پرستی شما مربوط ندانست.

مگر نه اینکه از معصومین نقل شده است:

«اگر از دروازه شهری فقر وارد شود از دروازه دیگر آن دین خارج می‌شود

شما که این همه ثروت بیکران خدادادی را که در اختیار داشتید و با سوء‌مدیریت خودآنهارا حیف ومیل وبه تاراج دادید. تاکنون با توجه به شاخص‌های زیر:

۱۴ و نیم میلیون نفر زیر خط فقر مطلق و حداقل ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر نسبی

صف جوانان متقاضی فروش کلیه

برای مردم خصوصاً جوانان به لحاظ شغل، معیشت، ازدواج، … چه هدیه‌ای به ارمغان آورده‌اید تا از آنها انتظار داشته باشید که دین و خداپرستی شما را باور کنند؟

شما در گسترش پدیده‌های شوم اعتیاد، فساد اخلاقی و بی‌بندوباری و عدم تشکیل و از هم پاشیدن خانواده (طلاق) به عنوان حکومت که همه امکانات مالی و اقتصادی و قدرت و اختیار کشور را در اختیار گرفته‌اید به چه نسبت مقصر هستید؟

براساس آمارهای اعلام شده بیش از ۶۰ درصد مردم مسلمان ایران در شهرهای بزرگ و کوچک و روستاها به صورت اختیاری از طریق ماهواره به شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی خارجی مراجعه می‌کنند و شما هر از چندگاه با حمله به خانه‌های مردم به زور و تهدید و از طریق جمع‌آوری دیش‌ها سعی در جلوگیری از ارتباط اختیاری مردم با شبکه‌های خارجی دارید آیا تاکنون با نظر واقع‌بینانه از خود پرسیده‌اید که چرا مردمی که بیش از چند دهه است تحت زعامت و حکومت شما زندگی کرده و تربیت شده‌اند دست رد به سینه دستگاه‌های تبلیغاتی دروغ پرداز و هتاک شما زده‌اند و به غیر شما مراجعه می‌نمایند؟

آیا این پدیده به دلیل این نیست که مردم بین گفتار و رفتار شما در اداره جامعه تناقض‌های آ‌شکاری می‌بینند؟

آیا ممکن است مردم مسلمان ایران به دلیل رفتارهای تنگ‌نظرانه و غیرصادقانه و دروغ‌پردازی‌های دستگاه‌های تبلیغاتی شما خسته شده باشند و اعتماد و اطمینانشان را به شما از دست داده باشند؟

مگر غیر از این است که مردم از مواضع و رفتارهای ماجراجویانه و تجاوزکارانه و فاسد شما در صحنه‌های سیاست داخلی و بین‌المللی که ارمغانی جز خسارت‌های اقتصادی، اجتماعی، انسانی و روانی فراوانی برای جامعه به همراه نداشته است از شما خسته شده‌اند و به نوعی با شما مبارزه منفی را آغاز کرده اند؟

آیا ممکن است رفتارهای خودخواهانه و متکبرانه شما با مردم که مردم را به دو دسته خودی و غیرخودی تقسیم نموده‌اید و هر کس که شما را ولی نعمت خود بداند و بدون هیچگونه حق انتقادی (برخلاف مشی رهبران صدر اسلام) دست بوس و چاپلوس شما باشد، خودی است و بقیه غیرخودی، باعث این شده باشد که مردم ولایت شما را ولایت رسول‌ا.. ندانند و حکم شما را حکم خدا نشناسند؟

آیاممکن است از مقام الهی حداقل یک پله پایین‌تر بیایید و خود را به مردمی که سال‌هاست در آرزوی دسترسی به جامعه‌ای سالم و خوشبخت ،صادقانه جان و مال و فرزندان خود را فدا کرده‌اند نزدیک شوید و اگر دیر نشده باشد به خواسته‌ها و حرف دل آنها گوش فرا دهید؟

آیا ممکن است به حاکمیت افراد خودخواه فاسد و هتاک که به خاطر شخصیت بیمارشان اکثریت افراد خدوم جامعه را غیرخودی و دشمن تلقی نموده و از طریق تقویت و گسترش نیروهای امنیتی و ابزارهای کنترلی به سبک حکومت‌های دیکتاتور کمونیستی به کنترل و تعقیب و سرکوب آنها می‌پردازد بر این کشور خاتمه داده شود و در کشور از طریق رفع نگاه‌های شک و تردید به مردم، محیطی آرام و پرنشاط وخالی ازاضطراب واسترس حاکم گردد؟

مردم می‌پرسند ظهور پدیده مشکوک و مخوفی تحت عنوان لباس شخصی (گروه‌های خودسر) در دو دهه اخیر در کشور که خارج از نهادها و ضوابط قانونی به تعقیب، ضرب و شتم و شکنجه و ترور مردم و نیروهای خدوم می‌پردازند تحت مدیریت و هدایت چه کسی است؟ و چطور کسانی که می خواهند دنیا را اداره کنند از عهده چند شیاد اوباش برنمی آیند که علی‌رغم همه جنایت‌هایی که در حق این ملت انجام داده‌اند هیچ‌گاه مورد شناسایی و یا تحت تعقیب قرار نگرفته‌اند و به هر حال چنان محیطی از رعب و وحشت در کشور ایجاد کرده‌اند که هرگونه آرامش و آسایش را از جامعه سلب نموده‌اند.

باتوجه به اینکه شما برای توجیه شکست‌ها و استیصالتان در اداره کشور سال‌هاست که به طور مستمر و تکرار مکررات د لیل ناکامی‌هایتان را توطئه‌ها، تهاجم و شبیخون‌های دشمن می‌دانید و برای فریب و منحرف نمودن ذهن مردم از ناتوانی‌های خود آنها را به دشمن فرضی وساخته ذهن بیمار خودتان نسبت می دهید و هر انسان فهیم و منتقدی را به اتهام عامل دشمن با قساوت تمام سرکوب می‌کنند. حال مردم از شما می‌پرسند:

اولاً، چه نسبتی از مشکلات و خسارت‌ها و شکست‌های وارد به کشور در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عاملش دشمن است و سهم شما در ایجاد مشکلات چیست؟ و به قول آن امام جمعه محترم سال‌های اول انقلاب که فرمود:«اگر به فرض عامل ۷۰ درصد مشکلات کشور آمریکایی‌ها هستند عامل ۳۰ درصد بقیه مشکلات در داخل کیست؟»

ثانیاً، با توجه به اینکه پس از پیروزی انقلاب که امکانات و مدیریت اداره کشور در اختیار شما قرار گرفت شرط عقل این بود که همه تلاش و توان خود معطوف به ساختن یک کشور نمونه به لحاظ اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جهان کنید و به تعبیرخودتان «بهشت روی زمین را بوجود آ‌ورید.» به جای ارائه یک الگوی موفق شروع به ماجراجویی و مداخله درامور کشورهای دیگر نمودید و سایر ملت‌ها را تحریک و از آنها خواستید تا آنها هم از شما تبعیت کنند بدون آن که قادر باشید الگوی موفقی ارائه کنید.

از تریبون‌های رسمی داخلی و بین‌المللی تهاجمات گسترده‌ای را علیه (به زعم شما) حکومت‌های فاسد منطقه و حکومت‌های استکباری فرا منطقه‌ای آغاز نمودید و بعد با دریوزگی و التماس به اجلاس آنها رفتید و شما را زیر نقشه ای نشاندند که به جای خلیج فارس از لفظ خلیج عرب استفاده کرده بود.

این گونه سیاست‌ها و رفتارهای غیرمعقول و افراطی‌گری شما چه نقش و سهمی را در ایجاد ایران ترسی وتحریک و تهاجم علیه کشور داشته است؟

مسئولین در توجیه ادامه سیاست‌های خصمانه و ماجراجویانه خود در صحنه بین‌المللی مدعی هستند که در بین ملت‌های کشورهای جهان خصوصاً کشورهای منطقه محبوبیت بالایی را کسب نموده اند.

جهت ارزیابی این ادعا باید از مسئولین ذیربط سؤال کرد اگر این ادعا درست است: تا به حال چه تعداد از ملت‌های کشورهای مذکور به خط مشی سیاسی و دینی شما اعتقاد پیدا کرده‌اند و به عبارت دیگر، آنها به اسلام از نوع مسلمانی شما گرویده‌اند؟ چرا در تحولات اخیر خاورمیانه اولین کلام رهبران اعتراضات اولین جمله اعلام تبری از شما بوده است.

مسلمانان سنی مذهب حماس و افغانستان و … چند درصدشان به اسلام شما تغییر عقیده داده‌اند؟

چه تعداد از مردم غیرمسلمان کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی و … که به شما علاقه‌مند شده‌اند به مرام و مسلک شما گرایش داشته‌اند؟

آیا نتیجه این سیاست‌ها جز این بوده است که کشورمان گرفتار حکومت‌های فرصت‌طلبی همچون دولت‌های چین، روسیه، ترکیه، ونزوئلا و … شده است که از کاستی‌های ناشی از تحریم و غیره، سوء‌استفاده کرده ومنابع ثروت و صنایع کشور را دستخوش تهاجم بی‌رحمانه خود قرار داده و از طریق صدور کالاهای بی‌کیفیت و بنجل خود، طومار واحدهای تولیدی وصنعت کشوررا در هم پیچیده ومنابع ثروت کشور را در مرز نابودی کامل قرار داده‌اند؟ و در صحنه‌های بین‌المللی هرگاه منافعشان ایجاب کرده است ایران را در مجامع بین‌المللی تنها گذاشته‌اند؟

مردم از مواضع خصمانه و ماجراجویانه شما در عرصه‌های بین‌المللی که تاکنون بدون هیچگونه دستاورد مثبتی، خسارت‌های جانی و مالی فراوانی برای آنها به همراه داشته و کشور را تا مرز فقر و ورشکستگی و عقب‌ماندگی کشانده است خسته شده اند و مانند مردم بسیاری از کشورها که رهبرانشان با مدیریت صحیح، جامعه‌شان را به دور از استرس و جنجال‌آفرینی‌های سیاسی به سمت رشد و تعالی در عرصه‌های اقتصادی و اجتماعی پیش برده‌اند خواهان جامعه‌ای سالم و پویا هستند که با اتکا به سرمایه‌ها و ثروت‌های مادی و معنوی کشور، جامعه را به سوی سعادت دنیوی و اخروی پیش برد.

کشور امروزه گرفتار قوم و طبقه‌ای است که به لحاظ روحی و روانی گرفتار چنان خصلت های خودخواهانه و متکبرانه‌ای است که به جز چاپلوسان اطراف خود هیچ گروه دیگری قبول ندارند و به لحاظ علم و فهم و شعورهیچکس را به رسمیت نمی‌شناسند.

آنها فقط دروس و علومی که خود مطالعه کرده‌اند را علم می‌دانند و هیچ علم دیگری را به رسمیت نمی‌شناسند و با علم و دانش و اهل آن هم دشمنی می ورزند.

آنان معتقدند، تنها علومی که آنها می‌خوانند و می‌دانند انسان را به خدا متصل می‌کند وبعضا” معتقدند: علوم جدید انسان را ازخدا دورمی سازد. این چه خدایی است که شما ترویج می کنید و از دانایی وحشت دارید؟

آنان فقط خود را رابط خدا با جهان و انسان می‌شناسند و بقیه انسان‌ها صرفا از طریق آنها با خدا ارتباطشان برقرار می‌شود. آیا این جز تکرار سنت های جاهلی پیشینیان در دوران قرون وسطی است؟

آنان مدعی هستند تنها علم و خدمات آ‌نان برای هدایت و نجات بشریت مفید است. ولو این همه ظلم و دروغ در آن باشد.

آنان معتقدند، که حکم و گفتار آ‌نان حکم خداست و مردم لزوماً باید از حکم آ‌نان اطاعت کنند و مخالفت با حکم آنان مخالفت با حکم خداست و مصداق گناه و معصیت و مستوجب مجازات است. درست مثل ارباب کلیسا در قرون وسطی.

دروغ بستن به خدا و ترویج ظلم و قساوت و بی اخلاقی و فساد حکومت کردن و ادعای خدایی کردن عاقبتش هلاکت است و بس. به جای بت سازی و بت پرستی به فکر مشکلات مردم باشید