تاریخی که عبرت ندارد

 

هرمز شریفیان

از آمپول هوایی که به‌دستور رضاخان و به‌دست "پزشک‌احمدی" به رگ "فرخی‌یزدی" تزریق شد تا گلوله‌ای که سینه‌ی "میرزاده‌عشقی" را در حیاط خانه‌اش شکافت، موجی از روزنامه‌نگاری و روزنامه‌نگاران پیش‌رو در ایران به‌راه افتاد که نه‌تنها تاکنون ایستایی به‌خود ندیده بلکه هرروز پویاتر شده است.

این پویایی با گام نهادن به عصر ارتباطات دچار دگردیسی شده و از موجی با دامنه‌های متناوب به دریایی بی‌کران مبدل شده که هیچ سدی جلودار آن نیست.

از میانه‌های دهه‌ی ۷۰ خورشیدی، نسلی نو در روزنامه‌نگاری ایران متولد شد که با استفاده از اینترنت و شبکه‌های گسترده اجتماعی به‌سرعت تکثر یافت. این نسل با آزمون و خطا توانست پاسخ‌های اندیشه‌های پر پرسش گروه‌های گوناگون جامعه را فراهم کند؛ و درست در همین نطقه، برخوردهای منفعلانه با روزنامه‌نگاران آغاز شد. جز یکی دو مورد و مطابق با اصل ۱۶۸ قانون اساسی که پای مدیران مسئول باحضور وکلای مدافعشان و هیات‌منصفه به دادگاه مطبوعات باز شد، در سایر موارد روزنامه‌نگاران دگراندیش بدون هیچ توضیح و مدرکی دستگیر و تحت فشارها و بازجویی‌های شدید قرار گرفتند.

این نوشتار از یادآوری نمونه‌ها می‌گذرد که مصداق مثنوی هفتادمن کاغذ است. روی سخن با کانون اقتدارگرایان است که از این بگیرو ببندها چه طرفی بسته‌اند؟ آیا با دستگیری و فشار و شکنجه، روند رو به افزایش این پدیده متوقف شده؟ آیا به زعم صاحبان قدرت، این روزنامه‌نگاران غافل به‌سر عقل آمده و از نظر آنان متنبه شده‌اند؟ آیا فضای پرسش‌گری و حقیقت‌جویی طبق سلیقه‌ی آنان پیش می‌رود؟ پاسخ آنان هرچه باشد ـ پاسخ حقیقی یک "نه" بزرگ است.

صورت مساله ذهن مردم است که خداوند یکتا آن را بی‌نهایت آفریده و با دستگیری و دربند کردن روزنامه‌نگاران، صورت مساله پاک نخواهد شد. جالب‌تر اینکه موج برخوردهای اینچنینی با روزنامه‌نگاران بیش‌از ۱۵ سال است که ادامه دارد و نسل روزنامه‌نگاران دگراندیش مقطوع نشده و نخواهد شد چراکه تا افکارعمومی هست روزنامه و روزنامه‌نگاری نیز باقی خواهد ماند و با دستگیری شماری؛ شماری دیگر این رسالت را به‌دوش می‌کشند.

دستگیری و حبس روزنامه‌نگاران دست‌کم ظرف این ۱۵ سال بارها و بارها آزموده شده و بیهودگی آن محرز است اما اینکه چرا گذشته و تاریخ، عبرتی برای صاحبان قدرت نشده این است که استبداد گوش شنوا ندارد و تنها گذر زمان و به‌سر آمدن تاریخ مصرف است که طعم تلخ عبرت را در کامشان فرو می‌ریزد.