/ مجلس
موسسان نپال
پس از ۴ سال به
دلیل اختلاف بر
سر سیستم
فدرالی، بدون
ارائه قانون
اساسی، منحل
شد؛ تجربهای
قابل تامل
برای ایران؟
/
رکورد انرژیهای
تجدیدپذیر در
آلمان؛
الگویی برای
ایران؟
/ ارزیابی
رفسنجانی از
بهار عربی و
تحریمها و
هیاهویی که
«خودمان در
باره برنامه
هسته ای راه
میاندازیم»
۱
در نپال در
رویدادی کم
سابقه مجلس
موسسان این کشور
بعد از ۴ سال
فعالیت منحل
شد. احزاب
اصلی کشور که
در این مجلس
حضور دارند در
اولین تصمیم
خود در سال
۲۰۰۸ به الغای
نظام سلطنتی
در نپال رای
دادند و اعلام
جمهوری کردند،
ولی مجلس با
ترکیبش
نتوانست بر سر
ساختار توزیع
قدرت در کشور
به لحاظ سیاسی
و جغرافیایی
به توافق
برسد.
در واقع کار
مجلس میبایست
ظرف دو سال
پایان یابد،
ولی اختلافات
و عدم توافقها
باعث شد که
فعالیت آن
بارها تمدید
شود، تا این
که دیوان عالی
نپال زمستان گذشته
حکم داد که
اگر تا ۲۷ مه
قانون اساسییی
از این مجلس
در نیاید باید
منحل شود و
مجلس جدیدی
انتخاب شود.
این
اولتیماتوم
باعث شد که
ظرف دو هفته
گذشته توافقاتی
نه چندان قوی
میان دو حزب
کمونیست یعنی
مائویستها،
مارکسیستلنینستها
و نیز حزب
کنگره و حزب
دمکرات منطقه
مادهسی شکل
بگیرد به این
مضمون که رئیس
جمهور انتخابی
باشد، نخستوزیر
را پارلمان
انتخاب کند و ...
ولی چون تعیین
اختیارات هر
یک از این دو
مقام میتوانست
دوباره منشا
اختلافات جدی
شود، آن را درز
گرفتند.
در مورد
توزیع قدرت در
سطح کشور هم
قرار شد که سیستم
فدرالی
برقرار شود با
۱۱ ایالت. در
این مورد هم
برای آن که
اختلافات
اساسی را درز
بگیرند تا
قانون اساسی
تا قبل
اولتیماتوم
ارائه شود،
تنها توافق شد
که مرزهای ۱۱
ایالت را یک
کمیسیون
بعداً تعیین
خواهد کرد و
تعیین نام هر
ایالت هم به
عهده دولت
منتخب آن
ایالت خواهد
بود. این
توافق اما نه
چندان مورد
رضایت همه
گروههای
قومی بود که
اختیارات و
مرزهای معینی
را در قانون
اساسی تقاضا
داشتند و نه
حزب کمونیست (مارکسیست
لنیست) و حزب
کنگره را راضی
میکرد که
مایل بودند که
ساختار در
تعریف عمومی
فدرال کشور تا
حد ممکن
اختیارات را
همچنان در دست
دولت مرکزی
بگذارد و در
تقسیمبندی
ایالات
وابستگیهای
قومی زیاد
ملحوظ نشود.
القصه وضعیت
سیاسی نپال رو
به ابهام است.
نخستوزیر از
حزب مائویست
گفته که باید
در نوامبر انتخابات
مجلس موسسان
برگزار شود.
حزب نخستوزیر
و سایر احزاب
میگویند که
انحلال مجلس
کنونی
مشروعیت خود
دولت را هم
زیر سوال میبرد.
القصه هرج و
مرجی که در
پایان یک دوره
دور و دراز
قانونگذاری
بینتیجه
مجلس موسسان
به وجود آمده
فعلا به شاخص صحنه
سیاسی نپال
بدل شده. گرچه
برای ایران هم
با تنوع قومیآش
و با دیرپایی
سیستم متمرکز
و استبدادیاش
چنین چشماندازی
کاملا منتفی
نیست، ولی
آرزو کنیم که
این تجربه از
آن ما نشود.
ولی خب تجربه
نپال دستکم
نشان میدهد
که دمکراتیزهکردن
و توزیع قدرت
در ایران هم
کار چندان
آسانی نخواهد
بود و درک و
درایتی ورای
طرح شعارهای
کلی مانند
انتخابات
آزاد و ... میطلبد.
۲
آخر هفته
گذشته با توجه
به آفتاب
تابانی که
سراسر آلمان
را زیر پوشش
قرار داد،
تولید برق در
تاسیسات کوچک
و بزرگ
خورشیدی
(انرژیهای
تجدیدپذیر)
به ۲۰ هزار
مگاوات رسید،
یعنی ۲۰ برابر
نیروگاه
بوشهر. بیش از این
مقدار را
توربینهای
بادی در شمال
آلمان تولید
میکنند.
مشکل این است
که انرژی
خورشیدی را
باید در جا استفاده
کرد و یا مثل
مدرنترین
تاسیسات خورشیدی
دنیا در
اسپانیا
امکان ذخیره
آن را فراهم کرد
که شب هم که
خورشیدی در
کار نیست
انرژی تولید
شده قابل
استفاده باشد.
در آلمان
اما منافع
شرکتهای
اتمی و ذغالسنگی
و گازی تا
کنون مانع از
آن بوده که
این کنسرنها
برای ایجاد
شبکههای برق
خورشیدی و
بادی به همه
آلمان تلاش
کنند و اینک
این کمبودها
به مشکل اصلی
دوره گذار از
انرژی اتمی و
نیز از انرژیهای
فسیلی به سوی
انرژیهای
تجدیدپذیر
شدهاند. یعنی
انرژیهای
تجدیدپذیر
در موقعیتی
هستند که بخش
عمده انرژی
در میان مدت و
همه انرژی در
بلند مدت را
تامین کنند،
اگر کنسرهای
ایجادکننده
شبکههای برق
بجنبند. آلمان
با کمبود نور
خورشیدش این
گونه از انرژی
خورشیدی
استفاده میکند،
ایران ما اگر
سیاست بر این
مدار بچرخد
توانی دهها
برابر دارد.
۳
من
خودم احساسم
اين است كه
غربيها خيلي
به اين موضوع
كمك كردند. در
مصر، تونس، در
يمن، در ليبي
خيلي كمك
كردند. شايد
دليلش هم اين
است كه آنها
هم فهميدهاند
كه حكومتهاي ديكتاتوري
فايدهاي
ندارند و بايد
برچيده شوند،
چون مردم وابستگي
زننده را ديگر
برنميتابند.
همة عوامل
شايد مهمترين
دليلي كه اين
انقلابها را
انجام داد، انفجار
اطلاعات بود.
رسانههاي
مجازي بودند و
سيستم
اينترنت و
ماهوارهها و
سايتها بود.
ضمناً
تحصيلات
مردمي هم موثر
بود. الان
ديگر در
كشورهايي مثل
مصر و تونس و
ليبي و يمن
ديگر اكثريت
مردم با بيسوادها
نيست.
موج
مردمي در اين
كشورها موج
واقعي بود.
ديكتاتورهايي
مثل بن علي و
مبارك و قذافي
و عليعبدالله
صالح به
اندازة كافي
بيريشه
بودند. حركت
كامكلاً
طبيعي بود و
موانع زياد
نبود.
* جناب
آقاي هاشمي
شما الان سمت
و سوي اين
تحولات را
چگونه ميبينيد؟
بعضيها
معتقدند كه به
طرف عقيم شدن
يا خنثي شدن
به پيش ميرود.
شما ببينيد
آنچه در مصر
بعداز قيام
مردم مصر
اتفاق افتاد،
آنچه در يمن
شاهد بوديم،
آمدن احمد
شفيق به عنوان
كانديداي
رياست جمهوري
مصر، اينها
نشانههاي
خوبي نيست.
- همه عوامل را
بايد بررسي
كرد و سپس
قضاوت كرد. در
عين حال يكي
دو تا
انتخاباتي كه
در مصر برگزار
شده مذهبيها
برنده شدهاند.
شايد همين هم
باعث شد راي
ديگران
هوشيارتر
بشود و مقاومت
بكنند. در اين
انتخابات هم
تا به حال
مذهبيها جلو
هستند. براي
اينكه همين دو
سه گروه اخوان
و سلفيها و
بعضي گروههاي
ديگر هم كه
هستند، جمع
بندياش اين
ميشود كه
اكثريت هستند.
بعلاوه اينكه
50 درصد مردم
مصر هم در
انتخابات
شركت نكردهاند.
اين براي من
يك پديده عجيب
و غريب است كه
مردمي كه اينقدر
از ديكتاتوري
رنجيده بودند
و حالا يك
فضايي باز شده
و بايد يك كسي
را انتخاب
كنند، نميآيند.
ما خيال ميكرديم
80، 90 درصد در
انتخابات مصر
شركت ميكنند.
انتخاباتشان
هم آزاد بود
كسي نتوانست اعتراض
بكند.
* در
انتخابات
مجلس حضور
مردم خوب بود،
حدود 80 درصد
مردم مصر شركت
كردند.
- اتفاقا
نتيجه
انتخابات
مجلس باعث
حضور كم رنگ
مردم مصر در
انتخابات
رياست جمهوري
شد. برنده شدن
سلفيها و
تندروها در
انتخابات
مجلس باعث شد
كه اين مشكل
پيش بيايد.
البته
تبليغات هم
عليه اين جريان
هست. ما از همه
مسائل داخل
مصر اطلاع
نداريم. مجموع
اينها باعث
شده مردم مصر
درچار ترديد
شوند. اين هم
غير طبيعي
نيست. قطعام
غربيها
متمايل به روي
كار آمدن يك
حكومت مذهبي
در مصر
نيستند. مگر
اينكه بترسند
اگر مذهبيها
روي كار
نيآيند
دوباره
اكثريت جامعه
مصر ناراضي بشوند
و اين
نارضايتي دوباره
در مصر انقلاب
بوجود بياورد.
امنيت، استمرار
پيدا نميكند.
چيزهاي ديگري
پديد ميآيد.
زياد اغراق
نكنيم كه مصر
اوضاع خوبي
ندارد. .. ما ميدانيم
همه مردم يك
جور فكر نميكنند.
جوانها يك چيز
ميخواهند.
خانمها
خواستههاي
ديگري دارند،
تجار چيز
ديگري ميخواهند.
من هنوز وضع
غير عادي در
مصر و تونس و
اين جور جاها
نميبينم. يمن
كه فعلا چيزي
معلوم نيست.
در ليبي هم مردم
پيروز نشدند،
ناتو پيروز
شد. در ليبي
اگر ناتو حاضر
نميشد،
نيروهاي
قذافي مردم را
ميزدند. اگر
مردم ليبي به
اين رشد رسيده
بودند كه
انقلاب
خودجوش ميكردند
وضع فرق ميكرد،
اما پيروزي
ليبي به ناتو
بستگي داشت.
الان هم ليبي
را تا حدودي
ناتو حفظ كرده
است. در مجموع
حركتها كند
شده است، به
همين ادله ف
اما متوقف نشده،
دير يا زود
جاهاي ديگر هم
اين حركات و
انقلابها
شروع خواهد شد.
من
يك توضيح
ديگري هم بدهم
ببينيد در
همين مصر،
حالا كه
اينجور شد، چه
لزومي داشت به
كليساها
تجاوز كنند و
درگيري پيش
بياورند؟
خيلي اين
كارها گران
تمام شد. از
اين نوع كارهاي
افراطي
متاسفانه
انجام گرفت.
اين كارها در
آن مقطع هيچ
ضرورتي نداشت.
هنوز كار تمام
نشده است.
بايد قانون
اسايي شان
تدوين ميشد.
حكومت تثبيت
ميشد. تحكيم
ميشد. در مصر
مسيحيها و
قبطيها ريشهدار
هستند. هر نوع
تعرض عليه
آنان غلط است.
در مصر هم مثل
انقلاب ما يك
مقدار افراط
كاري شد. يك
مقداري هم كه
مردم دلسرد
شدهاند
نتيجه همين
افراط كاريها
است. خيليها
ترسيدند.
نكتهاي
را ميخواهم
عرض كنم و آن
سؤالي است كه
هم سن و سالهاي
من خيلي
دارند. همان
جوري كه
فرموديد نسل
ما يك مقدار
سعي ميكند
واقع گرايانهتر
به مسائل نگاه
كند. بالاخره
تربيت ما با
تربيت نسلهاي
گذشته متفاوت
بوده. بحث سطح
تحصيلات عمومي،
دسترسي به
رسانهها و...
اين سؤال همواره
براي ما در
جوامع مختلف
مطرح است كه
اگر قرار نيست
كه ما از
انرژي هستهاي
استفاده
غيرصلح آميز
بكنيم كه
ظاهراً هم نيست
و اگر قرار
است صرفاً از
آن استفادههايي
بكنيم در
راستاي
پيشرفت كشور،
ميبينيم كه
به خاطر
برخورداري از
اين انرژي هزينههاي
بسيار گزافي را
داريم پرداخت
ميكنيم
حداقل در حوزه
اقتصادي. بحث
تحريمها
خلاف چيزي كه
گفته ميشود
كاغذ پاره
است، دارد
ضربههاي
خيلي زيادي به
اقتصاد كشور
ميزند. آيا
واقعاً براي
بدست آوردن
چيزي به نام انرژي
هستهاي صلاح
است كه اينقدر
كشور هزينه
پرداخت كند آن
هم در شرايط
حساس كنوني؟
وقتي اين سؤال
را مطرح ميكنيم
بلافاصله به
ما ميگويند
كه اين بهانه
است. اگر ما
تمام
فعاليتهاي
هستهاي مان
را هم تعليق
كنيم بعد ميروند
سراغ يك
موضوعي ديگر
مثل حقوق بشر.
آن را هم
بخواهيم به دل
آنها راه
بيائيم موضوع
ديگري مطرح ميشود
و سر آخر اينگونه
نتيجه ميگيرند
كه اصلاً
كشورهاي غربي
و در رأس آنها
آمريكا با ما
مشكل بنيادي
دارند و ميخواهند
ما نباشيم،
اين نظام
نباشد. حالا
كه شما اينقدر
نگاهتان
متفاوت است،
نسبت به كشورهاي
عربي به
پيشروي نسل
جوان اعتقاد
داريد، واقعاً
فكر ميكنيد
ما نميتوانيم
روابطمان را
با غرب و
آمريكا به
نحوي تدوين
كنيم كه بازي
برد - برد
داشته باشيم.
ما باشيم بر
مواضع خودمان
و آنها هم با
ايراني مواجه
باشند كه حس
نكنند بايد
اين نظام را
بردارند و
بپذيرند
ايران را در
معادلات بينالمللي
و ما هم از
اصولمان به
معناي واقعي
دست بكشيم.
در
مورد مسائل
هستهاي اگر
ما روابط
معمولي با
دنيا ميداشتيم
و بيخودي هم
آنها و هم ما
هي بهانه گيري
نميكرديم،
براي سياست
استفاده صلح
آميز از هستهاي
به نظر من
مشكلي به وجود
نميآمد.
قبل
از جنگ ما
شروع كرده
بوديم و كسي
حرفي نداشت.
با روسها و
چينيها بسته
بوديم و كسي
حرفي نداشت.
در زمان خود
من آب سنگين
را با روسها
بسته بوديم
كسي حرفي
نداشت. ليزر
را با روسها
بسته بوديم
كسي حرفي
نداشت. پيشرفت
هم كرده
بوديم. ميشود
در يك فضاي
متعادل بينالمللي
آن را كه هدف
ماست به دست
بياوريم. ما در
آن فضا شروع
كرديم، در آن فضا
پيش رفتيم و
سرمايهگذاري
كرديم و تا
اينجا رسيديم.
بالاخره آنها يك
بهانهاي
دارند و آن
اينكه ايران
نبايد به جايي
برسد كه قدرت
ساخت بمب اتمي
را داشته
باشد، ولو اينكه
نخواهد
استفاده
كند.قدرت اتمي
ايران براي
آنها خطر است.
بهانه است. ما
نميخواهيم
بمب اتمي بسازيم.
هميشه هم
داريم ميگوئيم.
من فكر ميكنم
اصل كار و
پيشرفتش تا يك
مراحلي هيچ
مشكلي ندارد.
هر كشوري هم،
ژاپن هم، خود
كره جنوبي هم
در اين زمينهها
مشكل داشتند.
منتهي اينقدر
مثل ما هياهو
نميكنند.
تركيه هم در
زمينههاي
اتمي به
پيشرفتهاي
چشمگيري
رسيده اما
هياهو نميكنند.
http://www.jomhourieslami.com/1391/13910309/13910309_03_jomhori_islami_akhbar_dakheli_0003.html