*/** سپیده می‌آید؟!* صدسال پیش که عارف قزوینی هیجان‌زده و سرخوش از پیروزی مشروطه‌خواهان سرود:
هزار پرده از ايران دريد استبداد
هزار شكر كه مشروطه پرده پوش آمد
زخاك پاک شهيدان راه آزادي
ببين كه خون سياووش چه سان به جوش آمد
براي فتح جوانان جنگجو جامي
زديم باده و فرياد نوش نوش آمد
یه سختی می‌توانست تصور کند که ۲۵ سال بعد کارش به تبعید کشیده و باید بسراید:
ز شاه‌سازی و درباربازی این ملت
مگر ندید دو صد بار، بار بار نشد

یا:
از اشک همه روی زمین زیروزبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به‌سر کن
غیرت‌کن و اندیشه ایام بتر کن


و شاید ۳۳ سال پیش که "سایه" شعر "ایران ای سرای امید، بربامت سپیده دمید"  را سرود و شجریان هم آن را در اجرایی حماسی و به یادماندنی خواند


نه سایه، نه شجریان و نه کمتر کس دیگری فکر می‌کرد که آن امید و نوید و شوق سپیده در همان شعر محصور و محدود بماند و ترجیع‌بند اکثر کنسرت‌ها همچنان «مرغ سحر ناله سر کن» باشد و این جا و آن جا هم ناخشنودی از اوضاع زمانه  اشک بر گونه‌ها جاری کند و تصور هم نمی شد که ، اینک، از پس سه دهه، دوباره  شاعری جوان (حسین نورشرق)، ولو نه در  کیفیت و مقیاس سایه، همچنان در آرزوی بردمیدن سپیده باشد
و بسراید:
سرزمین من، دشت آرزو، دل‌ غمین مباش
ماه می‌‌آید، سپیده از راه می‌‌آید
باغ سینه‌ها گرچه بی‌ بر است، پشت این سراب
آب می جویم، طلوع مهتاب می جویم
بر جدار بید، شبنم امید، می دهد نوید:
جاری شو به سوی‌ بی‌ کرانها
کینه را بکش، مرد روز سخت، بذر غم مپاش، جاودانی تو خود نمیدانی
جانم با تو چون در آمیزد،
 از خاکت رسم غم بگریزد
دریغا یادت را ز دل‌ غم‌ها برده،
شکن شام ظلمت که بلبل افسرده

و خود هم آن را در اجرایی نسبتاً زیبا بر آهنگی از پژمان بختیاری بخواند:

شاید شعر و موسیقی ما بیش از هر رسانه و پیام دیگری دور باطلی را که از مشروطه در آن گرفتار آمده ایم نشان دهد، دوری که حلقه ی مفقوده و مغفولی به نام دمکراسی و رواداری در همه سطوح و نه صرفاً در سطح سیاسی، مهلت و امکان خروج از آن را به ما نداده. حالا تازه داریم به این حلقه مفقوده توجه بیشتری نشان می دهیم.

 ولی آیا توجه امان واقعی است؟ آیا رفتار و سلوک خودمان  را هم نیازمند سرایت این مقوله‌ها می‌دانیم؟ و یا صرفاً ادای توجه‌کردن را درمی‌آوریم و صرفا در سخن و نوشتار به این مقولات ابراز ارادت و پایبندی می کنیم؟ آیا در بعد از این لزوماً بر پاشنه همیشگی نخواهد چرخید؟ آیا در شعر و موسیقی یی که یک دهه دیگر بر قلم و حنجره عارف ‌ها و شجریان‌ها و نورشرق‌های زمانه  جاری می‌شوند مرغ سحر و آرزوی زیروزبرشدن‌های یک باره و بردمیدن ناگهانی سپیده همچنان حضوری سنگین دارد یا رمانتیسم در شعر و سیاست و موسیقی رهایمان خواهد کرد و به ویژه پیشرفت در مناسبات اجتماعی و سیاسی بیش از پیش بر حرکت‌های گام به گام و خردورزانه و مبتنی بر تفاهم و درک حضور دیگری استوار خواهد شد؟ آیا...