رسانه
و کتاب؛ به
مناسبت
برگزاری
نمایشگاه کتاب
تهران
کتاب
و کتابخوانی
در ایران
مانند بسیاری
از موارد
فرهنگی دیگر،
دارای وضعیتی
متناقض است.
از یکسو،
دیدن
تیراژهای
هزار نسخهای
و دو هزار
نسخهای باعث
تأسف میشود،
از سوی دیگر
هجوم هزاران
نفر به
نمایشگاه
کتاب تعجب بر
میانگیزد؛
از یکسو اهل
فرهنگ، مردم
عادی را بهخاطر
بیعلاقگیشان
به مطالعه
سرزنش میکنند،
از سوی دیگر
به محض انتشار
کتابی جالب و
خواندنی،
هزاران نسخه
از آن به فروش
میرسد.
حکایتِ کتاب و
کتابخوانی
در ایران
جدّاً باعث
شگفتی است.
اما نقش رسانههای
اینترنتی در
این میانه
چیست؟ اگر
واقعاً مردم
به کتابخوانی
علاقه
ندارند، آیا
رسانه میتواند
آنها را به
کتابخوانی
تشویق و ترغیب
کند؟ اصولاً
نقش مطالعه
«در جامعهی
فعلی ایران»
چیست و آیا
مطالعهی
کتابهای
غیردرسی در
شرایط کنونی
به نفع مطالعهکننده
است یا به ضرر
او؟ صریحتر
سؤال کنیم: در
جامعهای که
اغلب مردم
طبقه متوسط در
کورسی پنهان،
مشغول دویدن
با سرعت زیاد
برای گذران
زندگی عادی
خود هستند، و
اگر کسی در
این مسابقه
غفلت و تأخیر
کند، گرانی و تورّم
او را از پا در
میآورد، آیا
کتابخوانی
به نفع آنهاست
و آیا میتوان
با خیالی
آسوده و
وجدانی راحت
آنها را به
کتابخوانی
دعوت کرد؟
به
گمان من،
نخستین وظیفهی
رسانه، به بحث
گذاشتن همین
موضوع، یعنی
مفید بودن یا
مفید نبودن
مطالعه در
جامعهای با
مختصات جامعهی
ماست.
روشنفکران و
اهل رسانه و
گروهی که ما آنها
را اهل فرهنگ
مینامیم
معمولاً
خِرَدِ جمعی و
عقل سلیم مردم
عادی را ناچیز
میگیرند و آنها
را در بنبست
اخلاقی یا
فرهنگی قرار
میدهند تا
مثلاً اگر
کتابخوان نیستند،
به دروغ از
مزایای کتابخوانی
یاد کنند. حال
آنکه اگر وضع
زندگی این
گروه از مردم
را دقیقتر
بررسی کنیم،
نه تنها
انتظار
مطالعه از آنها
نخواهیم
داشت، شاید
مطالعه برای
آنها را هم
مضر بدانیم.
تردید ندارم
که گروهی با
خواندن جملات
بالا به
نویسنده
اعتراض خواهند
کرد که مگر
کتابخوانی
مضر هم میتواند
باشد، و
اصولاً طرح
چنین مبحثی به
چه منظور است
و آیا نویسنده
قصد دارد مردم
را از کتاب
خواندن باز
دارد؟ پاسخ
مسلماً منفی
است و در
فواید کتابخوانی
تردیدی نیست،
ولی در نظر
نگرفتن وضعیت اقتصادی
مردم و رفاه
فکری آنها،
ما را در بحث
مربوط به
مطالعه گمراه
میکند. در
جامعهای مثل
جامعهی
ایران،
انتظار کتابخوانی
بیش از این از
مردم داشتن
عبث است و پیش از
هر چیز باید
زمینههای
مادی کتابخوانی
مهیا شود. این
بحث از رفاه
نسبی مردم، تا
انتشار کتابهای
نه سَبُک و نه
سنگین بلکه مناسب
سطح معلومات و
انتظار مردم
عادی را در بر
میگیرد.
رسانه باید به
چنین مباحثی
بپردازد. اگر
دردی هست
ابتدا علت درد
را مشخص کند و
اگر راهی برای
کاهش و یا از
میان بردن درد
وجود دارد آن
راه را مطرح
کند. این معضل
نیز مثل معضل
ترافیک در یک
مدت زمان
کوتاه قابل حل
نیست. مسائل
مختلفی باعث
بیعلاقگی
مردم به
مطالعه میشود
و طرح مسائل و
یافتن راه حلی
برای آنها
کار یک نفر و
دو نفر، و یک
رسانه و دو
رسانه نیست بلکه
باید حکومت و
اهل فرهنگ در
فضایی مناسب،
این مسائل را
طرح و حل کنند
که در حال
حاضر نه حکومت،
حکومتی مناسب
برای حل این
مسئله است و
نه نا و نفسی
برای اهل
فرهنگ باقی
مانده تا
بخواهند در
این رابطه کاری
کنند.
عجالتاً
رسانهها میتوانند
مسائل و راه
حلهای
پیشنهادی را
مطرح کنند،
شاید بعد از
تغییر ساختار
حکومت و ایجاد
شرایط مناسب
به کار گرفته
شوند. طرح
تجربهی
جوامعی که
مردم آن ها
کتابخوان
هستند، و نیز
معرفی پدیدههای
جدید در عالم
کتابخوانی،
مانند کتابهای
الکترونیکی و
کتابهای
گویا و چگونگی
عملکرد این
کتابها و
تغییراتی که
در رابطهی
میان نویسنده
و ناشر و
مراکز پخش و
اهل مطالعه به
وجود آمده است
میتواند
انگیزههای
جدیدی برای
کتابخوانی
مردم به وجود
آورد.