پیشنهادی به میرحسین موسوی

انسان‌ها در زنده‌گی کارهای درست و نادرست زیاد انجام می‌دهند اما معمولا تاریخ آدم‌ها را با آخرین کارهای‌شان قضاوت می‌کند. برای همین است که دعای مادربزرگ‌ها برای فرزندان و نوه‌های‌شان عاقبت به‌خیری است. میرحسین موسوی این شانس و اقبال را داشته است که با تمام نقاط تاریکی که در زندگی اوست و هشت سال نخست‌وزیری یکی از سیاه‌ترین حکومت‌های معاصر جهان را به عهده داشته است اما در قلب میلیون‌ها زن و مرد ایرانی جای بگیرد و در چشم جهانیان به عنوان انسانی که برای «آزادی» مبارزه می‌کند شناخته شود و اکنون وقت آن است که آخرین گام‌ه ا را بردارد.
ایران در شرایط بسیار خطرناکی به‌سر می‌برد. اگر جمهوری اسلامی و دولت احمدی‌نژاد ادامه پیدا کند اوضاع بسیار تیروتاری در انتظار مردم ایران است. از نظر اقتصادی و فرهنگی هر روز که می‌گذرد خسارات عمیق‌تر و جبران‌ناپذیرتری به این سرزمین وارد می‌شود. از نظر بین‌المللی مردم ایران که در دو سال گذشته با آغاز جنبش سبز به مردمی پیشرو و مترقی و آزادی‌خواه در جهان معروف شدند اکنون دوباره کم‌کم، در نگاه جهانیان، دارند به ملت احمدی‌نژاد تبدیل می‌شوند. بقای جمهوری اسلامی ممکن است به تجزیه و فروپاشی ایران به عنوان یک کشور منجر شود. اختلافات قومی و ملی و فرهنگی روزبه‌روز در حال گسترش است و اقوام مختلف روزبه‌روز دارند بیشتر به این باورنادرست رسانده می‌شوند که جدایی برای‌شان بیشتر خوش‌بختی می‌آورد تا هم سرنوشت شدن با سایر ملت‌ها و اقوامی که تا کنون زیر نام کشوری به نام ایران زندگی می‌کردند. از آن‌سوی هیچ بعید نیست آمریکا برای حل یا سرپوش گذاشتن روی بحران‌های اقتصادی خودش جنگ تازه‌یی راه بیاندازد و ایران مقصد خوبی باشد برای این جنگ.
اکنون مردم مصر و تونس نشان دادند ما در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ چه باید می‌کردیم و نکردیم و جالب است که موسوی خود در آغاز این طرح را داد اما بعد وقتی میلیون‌ها نفر به خیابان آمدند آنقدر شگفت‌زده شد که پیروزی را نزدیک و ساده دید و طرح اولیه را دنبال نکرد. دارم در مورد «تحصن در مرقد» صحبت می‌کنم. اگر خاطرتان باشد موسوی که انتظار نداشت مردم برای مقابله با تقلب به خیابان‌ها بریزند گفت می‌رود در «مرقد» متحصن می‌شود. اما میلیون‌ها نفر به خیابان ریختند و ماجرا به سمت سوی دیگری رفت.
آقای میرحسین موسوی!
اکنون چه لایقش باشی و چه لایقش نباشی، چه بخواهی و چه نخواهی، سرنوشت کشوری در دستان توست. تنها تو هستی که هنوز می‌توانی کاری صورت دهی و نور امید در دل‌ها برافروزی، دادن بیانیه، حتا دعوت به راهپیمایی دیگر نمی‌تواند کاری صورت دهد. می‌بیند حتا مشروع‌ترین در خواست‌ها هم با پاسخ منفی روبه‌رو می‌شود. به نظر می‌رسد شما و آن شیخ شجاع مهدی کروبی تنها کاری که می‌توانید بکنید این است که به خیابان بیاید و تحصن کنید. بی‌شک حلقه‌ی اولیه دوستان و بستگان و آشنایان‌تان با شما خواهند آمد دیگر ۷۲ نفر که هم‌راه دارید. بروید در یکی از میدان‌های شهر، میدان آزادی، میدان انقلاب یا میدان کاج (سعادت آباد) چادر بزنید و تحصن کنید. ممکن است جان خود را بر سر این کار بگذارید. اما گمان نمی‌کنم اکنون بعد از آن که صدها جوان رشید و رعنا جان‌شان را برای دفاع از «رای که به تو» داده بودند از دست دادند، ده‌ها هزار جوانی که در سال شصت تحت تاثیر سخنرانی‌های تو به جبهه و جنگ رفتند و جان باختند، تو به فکر جان خود باشی... از جان مردمان نیز بیم نداشته باش که این مرگ تدریجی و هرروزه بعدترین سرنوشت است. اگر کاری صورت نگیرد زندگی در انتظار مردم نیست مرگ خفت بار است. بیش از یک میلیون عراقی کشته شدند و خفت تحت اشغال بودن کشورشان را نیز تحمل کردند در صورتی که اگر رژیم صدام توسط خود مردم ساقط شده بود هم تعداد کشته‌ها کمتر بود هم کشورشان توسط نیروی بیگانه اشغال نمی‌شد.
شاید ۲۵ بهمن مناسب‌ترین روز برای این کار باشد و شاید روز دیگری با بررسی دقیق‌تر محل و گردآوری همراهان بیشتر اما اگ بیرون بروید و در جایی تحصن کنید شک نکنید کانون و جبهه‌ی جدیدی می‌گشاید و این بن‌بست مبارزه در این را شکسته و فصل جدیدی می‌گشاید. همه‌ی انسان‌ها روزی می‌میرند اما انسان‌های کمی هستند که مرگ‌شان میلاد هزاران جان تازه استو برخیزید کاری کنید که مرگ و زندگی در آن حیات است و زندگی کاری که شکست ندارد به تمام پیروزی ست.

برای این نوشته دیدگاهی بیان کنید


در کلیک کردن مشکل دارید؟ از این نشانی وب رونوشت برداشته و در مرورگر خود بچسبانید: http://subscribe.wordpress.com