اولگا
و تخم مرغ
دزدی که شتر
دزد شد
سید
ابراهیم نبوی
این
روزها برگ
زرین دیگری بر
کتاب قطور
خدمات و
افتخارات
دولت پاک و
خدمتگزار
افزوده می شود
و به واقع این
دولت را در صد
سال اخیر به
یک دولت نمونه
تبدیل می کند،
که روی دولت
های پیش از خودش
را که هیچ ،
روی دزدان
دریایی
سومالی را هم
سفید می کند.
"کامران
دانشجو، که در
زمان
انتخابات
ریاست جمهوری
دهم، رئیس
ستاد
انتخابات بود
و پیش از آن هم
استاندار
تهران؛ به
دریافت دو
میلیارد ریال
رشوه متهم شده
است. مرتضی
تمدن،
استاندار
فعلی تهران و
محمدرضا رحیمی،
معاون اول
احمدی نژاد،
هم در این
پرونده متهم
اند."
به
این ترتیب،
پرونده ای که
تا به حال به
نام " پرونده
اختلاس بیمه
ایران"
شناخته می شد،
با اعترافات "
ی - د " متهم
ردیف اول از
عقب، که به اختلاس،
تصرف غیرمجاز در
عوارض،
دریافت
غیرقانونی
پول، “تضییع
حقوق دولت”،
تصدی بیش از
یک شغل دولتی
و عضویت درشبکه
فساد مالی
وهمچنین
دریافت
مبالغی کلان به
طور غیر
قانونی و با
هدف رشوه برای
صدور مجوز
احداث بیش از ۱۵۰انبار
متعلق به شرکت
انبارداران
فجر شهر ری و برخی
تصمیم های
دیگر ... متهم
است، به
"پرونده
اختلاس بیمه
ایران و استانداری
تهران" تغییر
نام داد و"
حلقه فاطمی"
کمی گشاد تر
شد.
بعید
نیست این حلقه
اینقدر گشاد
بشود که تمام اعضای
کابینه دهم
بتوانند با
خیال راحت از
این به بعد در
این حلقه،
جلسات هیات
دولت را دور هم
بر گزار کنند.
کامران
دانشجو، رئیس
ستاد
انتخابات
ریاست جمهوری
در دوره دهم و
وزیر علوم و
تحقیقات و فناوری
(علاقه زیادی
هم به کشیدن
دیوار دارد
بین دختر ها و
پسر ها در
دانشگاه) و
استاندار
سابق تهران،
علاوه بر تخم
مرغ دزدی
ومقاله دزدی و
مدرک دزدی و
رای دزدی و
حالا هم شتر
دزدی و ... ( می
توانید به
سلیقه خودتان
اضافه کنید...
کم نمی آورد)
شیرین کاری دیگری
هم در دوره ی
دانشجویی اش
در انگلستان
کرده، که با
برادرش عضو
فعال انجمن
های اسلامی
بودند و با
فتوای قتل
سلمان رشدی،
از خودش بی
خود شد و
کتابفروشی
پنگوئن را به
آتش کشید و از
آن کشور و
تمام کشورهای
عضو شنگن تا
پایان عمر
سلمان رشدی
اخراج شد.
و
تنها نقطه ی
روشن زندگی
کامران
دانشجو هم این
است که دربیست
و یک سالگی،
یک دل نه صد دل
عاشق یک دختر
ارتدوکس
یونانی می شود
به نام اولگا
و برای وصالش،
آب غسل تعمید
هم به سرش می
ریزد و مسیحی
می شود، اما....
هر چه گشتم
نقطه ی روشن
دیگری پیدا
نکردم. گفتم
این رابگویم
تا رعایت
انصاف هم شده
باشد. شاید
اگر در همان
بیست و یک
سالگی اولگا
رضایت داده
بود ودست هم
را گرفته
بودند و رفته
بودند سراغ
زندگیشان،
حالا هم
خواشان عاقبت
بهتری داشتند
هم ما. همه
این ها بقول
کیوسک آرش
سبحانی یا آرش
سبحانی کیوسک
تقصیر اولگا
است.
در
کشور بیکار
نداریم ، همه
سرکارند
"گزارش
رسمی مرکز
آمار ایران
نشان می دهد
در سال های
اخیر میزان
بیکاری
افزایش یافته
است. در سالهای
اخیر
بالاترین نرخ
بیکاری در
گروه سنی ۱۵
تا ۲۹ سال بوده که
بین ۲۰ تا ۴۶درصد برای
مردان و زنان
در نوسان است."
خب؟
که چی حالا ؟
اصلا مرکز
آمار ایران
کجا هست ؟ چرا
بدون هماهنگی
آمار منتشر می
کند ؟ آقای
رئیس جمهور
خودش اعلام
کرد تا پایان
دولت دهم
مسئله
بیکاری جمع می
شود. جمع هم می
شود. مگر مشکل
مسکن و تولید
و گرانی و
تورم و حجاب و
هسته ای و
انحرافی و
اختلاسی و ...
جمع نشد؟ این
یکی هم جمع می
شود.
مشکل
دولت به قول
آقا این است
که خدمات و
فعالیتش هایش
را رسانه ای
نمی کند. اگر
رسانه ای می کرد
حالا از این
حرف ها پشت
سرش نمی زدند.
حالامن
فعالیت هایش
را رسانه ای
می کنم ، تا هر
کسی که فکر می
کند در ایران
، مابیکاری
داریم، اصلا خودش
بیکار است.
یک:
تولید نیروی
کار- برای جمع
کردن بیکاری،
قبل از هر چیز
نیاز به نیروی
کار داریم.
برای همین هم
اروپایی ها و
آمریکایی ها
که بیل به کمرشان
خورده و
خودشان نمی
توانند نیروی
کار تولید
کنند، می روند
چین. اما دولت
خدمتگزار که
نوکر ملت است،
با در نظر
گرفتن ارزش
خودکفایی در
این زمینه،
اعلام کرده
است تا می
توانید نیروی
کار تولید
کنید، بقیه اش
با ما. (البته
همین نیروی
کار جوان امروز
هم حدودا سی
سال پیش بنا
به سیاست
افزایش جمعیت
امت اسلام
تولید شده
اند) به هر نیروی
کار تولید شده
هم یک میلیون
تومان جایزه
می دهد.(البته
اگر دقت کنید
و نیروی کار
را در زمان
مناسب تولید
کنید و در روز 22
بهمن به بهره برداری
برسد، یک سکه
هم اضافه می
دهد) با این سیاست،
هم تعداد
زیادی از مردم
شب های جمعه
بیکار نیستند
و هم تعداد
زیادی دکتر و
پرستار و
مدرسه و
دانشگاه و ... سر
کار می روند و
برای شکوفایی
نیروی کار
جوان کار می
کنند.
دو:
ایجاد فرصت
های شغلی آسان
- دولت نمونه
که همه اش به
فکر راحتی و
آسایش مردم
است، پیشنهاد
داده( حالا
شاید در بعضی
موارد هم که
اصرار کرده
باشد) نصف
بیشتر واحد
های تولیدی
سراسر کشور را
تعطیل کنند.
اصلا
چه معنی دارد
این کارهای
سخت را مردم
خودشان انجام
بدهد. پس چینی
ها به چه درد
می خورند؟
اینهمه پول
نفت ما را می
گیرند که چی ؟
نیروی کارجوان
ما می تواند
خیلی شیک بلیط
هواپیما بخرد،
یک سفر برود
چین هرچه لازم
داریم بخرد با
خودش بیاورد.
اگر این نیروی
جوان، خیلی هم
جوان نباشد و
با آقای
موتلفه
آشنایی داشته
باشد ، که هیچ.
اما اگر
نداشته
باشد، دولت
هر چه خریده
را برایش نگه
می دارد و این
خودش می شود
ایجاد یک فرصت
شغلی دیگر که
هر روز برود
به چیزهایی که
آورده سر
بزند. (این
فرصت شغلی
برای اقشار
تحصیلکرده
خیلی مناسب
است، چون کار
سختی نیست.
فقط بایدبرود
و بیاید.)
سه
: حمایت از
تولید داخلی -
در بخش قبلی
دولت ضمن
ایجاد فرصت
شغلی، حمایت
از تولید
داخلی را هم
انجام می داد.
ولی چون این
مسئله خیلی
مهم است، باید
ابعاد جهادی
داشته باشد.
به این صورت
که نصف دیگر
واحد های
تولیدی را
برای آنکه
ابزارآلات
وماشین
هایشان خراب
نشود و پول آب
و برق و
گازشان هم
زیاد نیاید،
تا اطلاع ثانوی
تعطیل می کند
(یعنی مثلا
مورد حمایت
قرار می دهد).
بعد برای همان
واحد های
تولیدی مورد
حمایت قرار
گرفته، که به
هیچ دردی هم
نمی خورد و
مفت نمی ارزد،
مشتری آشنا
پیدا می کند و
صاحب واحد
تولیدی را
ترغیب و تشویق
می کند تا نصف
قیمت واحدش را
بفروشد.
اینطوری هم
صاحب واحد
تولیدی،
واحدش را که
مفت نمی
ارزیده با
پنجاه درصد
قیمت می فروشد
و می تواند
برود خارج
برای خودش کار
کند، هم مشتری
آشنا کلکسیون
واحد های
تولیدش کامل
می شود. هم خدا راضی
است. هم نظر
آقا به نظر
آقای رئیس
جمهور نزدیک
تر است.
چهار:
آمار و
محاسبات -
اساسا هر کاری
قرار باشد در
مملکتی انجام
شود، تا آمار
و محاسبات نداشته
باشد، انجام
نمی شود. بر
این اساس دولت
پاک هم آمار
همه را گرفته.
بعد هم برای
اینکه خیلی
این عدد و رقم
ها با هم
اختلاف
نداشته
باشند، همه را
با حرفهای رئیس
جمهور که از
همه بیشتر
آمار همه را
دارد، تنظیم
کرده است.
حالا چه فرقی
می کند که
ساعات کار
هفتگی برای یک
مشغول به کار
مثلا هشت ساعت
در روز باشد
یا دوساعت ؟
تازه دو ساعت
که بهتر است.
خسته هم نمی
شود.
پنج:
ایجاد بنگاه
های زود باز
ده - یکی از
شعار های
انقلاب ما
عدالت است.
هیچ دلیلی
ندارد دولت
تمام سیاست
هایش را برای
طبقه متوسط
شهری به کارببندد.
طبقه پایین
شهری وطبقه
روستایی و طبقه
هم کف هم نیاز
به سیاست های
کاری مناسب دارند.
از جمله این
موارد می
تواند ایجاد
اشتغال در
زمینه توزیع و
انتقال
محصولات خاص
کشاورزی کشور
دوست و همسایه
افعانستان،
به ایران و سایر
کشورهای بعد
از ایران
باشد. کارسختی
هم نیست. دولت
خودش به صورت
عمده با
هواپیما وارد
می کند. بعد هر
کس دوست داشت
می رود خرد
خرد برمی
دارد، یا بسته
بندی می کند و
می فرستد به
خارج،
یاهمینطوری
برای مصرف
داخلی توزیع
می کند. هم
خیلی در آمد
خوبی دارد. هم
خیلی خوش می
گذرد.( هیچ
ربطی هم به آن
وامی که باید
باهزار
بدبختی بگیری
و قرض هایت را
بدهی،ولی
بنویسی داری
کارگاه می زنم
، ندارد. یک
بنگاه زود
بازده دیگر
است.)
شش:
بهره وری از
منابع انسانی
- در خیلی از
کشورهای عقب
مانده دنیا که
اصلا به
فکرمردم شان
نیستند. تعداد
زیادی از
جوانان را که
به هر دلیلی
رشد جسمی شان
بیشتر ازرشد
عقلی شان بوده
و برای همین
زورشان زیاد
است و هر از
گاهی می گیرند
دیگران راکتک
می زنند، بدون
هیچ دلیلی می
اندازند
زندان. در
حالی که در
کشور ما برای
این جوانان هم
برنامه داریم.
دولت با صرف
وقت و هزینه
بسیار، تمام
این نیروهای
کار سرگردان
را شناسایی
کرده و به جای
دانشجو،
کارمند،
کارگر، هنرمند،
سینماگر و
...وارد بازار
کار می کند. به
هر کدامشان هم
یک عددچاقو،
باتوم ، کلت یا
مسلسل هدیه می
دهد که فکر
نکنند خیلی از
روحیه شان خبر
ندارد. آنوقت
همین نیروی
کاری را که
درکشورهای
دیگر هیچ
استفاده ای
ندارند، برای
هدایت مردم
مورد استفاده
بهینه قرارمی
دهد. اتفاقا
کارایی خیلی
خوبی هم
دارند، زیاد
هم سوال نمی
کنند. فقط هر
وقت قرار شد
بزنند... می
زنند. در عوض
خیلی از
نیروهای کار
بی مصرف را که
زیاد بهره وری
ندارند و به
جای کار کردن،
بیشتر فکر می
کنند و حرف می
زنند و می
نویسند را می
اندازد زندان
تا درس عبرتی
بشوند برای دیگران.
هفت
: ارتقا سطح
کیفی مشاغل -
در قدیم اسم
خیلی از مشاغل
را برای اینکه
دست زیاد
نشود،خراب می
کردند تا کسی
طرف این شغل
ها نرود و همه
فکر کنند چه
شغل های
بدیست. ولی از
آنجا که دولت
دهم با شعار
مبارزه با تبعیض
آمده و دلش
نمی خواد هیچ
شغلی
درانحصار گروهی
خاص بماند و
اسم همه
انحصار طلبان
را هم همیشه
توی جیبش
دارد، راه را
برای همه باز
کرده و حتی
اسمشان را هم
تغییر داده است
که دافعه
ایجاد نشود.
مثلا
"نمایندگی
مجلس" که دیگر
نه تنها اسم
بدی ندارد،
بلکه هر کس هم که
بخواهد با طی
مراحلی می
تواند وارد
بشود و ارتقاء
سطح این نوع
مشاغل تا حدی
زیاد است که
با طی مراحل
بعدی ، حتی می
تواند به عضویت
در شورای
نگهبان و مجمع
تشخیص ومجلس
خبرگان و قاضی
دادگاه
مطبوعات و ...
برسد.
با
اینهمه باز هم
نشد و نمی شود
خدمات این دولت
را رسانه ای
کرد. باقی
خدماتش را شما
خودتان لیست
کنید و دعا
کنید برسد به
روح پدرش .
به
جای سینما
برید مسجد،
بلیط هم نمی
خواد
محمد
صادق کوشکی
پژوهشگر و عضو
هیات علمی دانشگاه
تهران (
احتمالا از
همان نیروهای
ارتقا شغلی
هست که زیاد پیشرفت
نکرده هنوز)
در مصاحبه
تفصیلی با
خبرگزاری
فارس (معتبر،
وزین، صادق،
ذوب در ولایت)
به بیان سیر
سینمای
روشنفکری
(سینمایی که
فیلمنامه اش
را یا می
نویسند یا می
خرند) وسینمای
متعهد
(سینمایی که
یا فیلم نامه
ندارد و یا
فیلم نامه اش
را از کسی
دزدیده اند) و
نسبت مراکز
رسمی ( هر
مرکزی به جز
معاونت
سینمایی وزارت
ارشاد) با آن
پرداخته است
ومی گوید:
"سینماگر
متعهد از دو
طرف کتک
(احتمالا چون
اینا از پول
خیلی بدشون می
یاد به پول می
گن کتک) میخورد
. کارگردان
فیلم با صحنه
غیراخلاقی( هر
صحنه ای که
بازیگر زن
دارد یا بازیگر
مردش در حال
شهادت نیست)
استاد سینمای
ایران معرفی
میشود"
وی
در ادامه به
تحلیلی عمیق
از فیلم های
پیش از انقلاب
که خودش نام
"فیلفارسی"
رویشان گذاشته
، می پردازد و
با نگاهی تیز
بین به نکته
ای اشاره می
کند : " قیصر
فردی است که
از ناموس دفاع
میکند ننهاش
را به زیارت
مشهد میبرد و
معتقد است که
ننه (پیرزنی
که در حال مرگ
است) باید به
مشهد برود.
قیصر و آبجی
زهرا دغدغه مشهد
رفتن ندارند،
فقط ننه است
که به عنوان
بخش سنتی
مذهبی میخواهد
به مشهد برود."
و نتیجه می
گیرد با این فیلم،
مسعود
کیمیایی که
امروز به
عنوان استاد
سینما شناخته
می شود با هم
دستی
سرویسهای جاسوسی
آمریکا و
اسرائیل و
انجمن
فراماسونری
انگلیس و گروه
های شیطان
پرستی اروپا و
شاهزاده رضا
پهلوی و فرح
دیبا و سایر
اقوام
وابسته، می
خواسته ریشه ی
دین را در این
مملکت بزند و
کاری را که با
فیلم های
خارجی
نتوانستند بکنند
، کرده است.
بعد هم سیر
سینما را در
این سی سال
بررسی می کند
و پنبه همه را
از دم می زند
ودرنهایت
سوال اساسی اش
را می پرسد که :
"وزیر ارشاد
خود دکترای
فقه و اصول
دارد اما
مهاجرانی اینگونه
نبود. توقع
زیادی است که
یک لایحه داده
شود و برای
همیشه تکلیف
سینما و فقه
را مشخص
کنیم؟"
و
نتیجه می گیرد
، اگر می
خواهید فیلم
درست کنید
وسینما داشته
باشید، بهتر
است فیلم درست
نکنید و سینما
نداشته
باشید، به
جایش بروید مسجد
نمازتان را
بخوانید .خب!
معطل چی
هستید. جمع کنید
بروید، بلیط
هم نداریم، یک
مسجد با دو نماز.
شما
اصلا به چه
حقی ؟
شاید
فکر کنید این
سوال کامل
نیست . ولی
اشتباه می
کنید و اصلا
بعید نیست
فردا یکی بیاد
به شما بگوید:
شما اصلا به
چه حقی؟ و بعد
هم پرونده شما
را برای
رسیدگی
بفرستد مراجع
قضایی.
"بهمن
دری، معاون
فرهنگی وزارت
ارشاد جمهوری
اسلامی به خبرگزاری
ها گفته است
که نشر چشمه
به دلیل تقاضای
مجوز برای
کتابی که به
گفته وی «نفی
کننده قیام
کربلا» و
«سراسر تعرض
وتوهین به
امام حسین
بوده است، لغو
امتیاز شده
است و پرونده
اش برای
رسیدگی به
مراجع قضایی
ارسال خواهد
شد.»
این
یعنی، از این
به بعد ناشران
باید برای تقاضایی
هم که ممکن
است اصلا
پذیرفته نشود
و مجوز نگیرد،
حواسشان را
خوب جمع کنند.
کارمندان معاونت
فرهنگی که
بیکار نیستند
هر تقاضایی را
که آمد بررسی
کنند. ناشران
برای هر کتابی
که به نظرشان
خوب نبود و به
مقدسات توهین
می کرد ، اصلا
نباید تقاضای
مجوز کنند، وگرنه
باید برای
رسیدگی بروند
مراجع قضایی.
حالا
اینکه اصلا
توهین به
مقدسات در
ایران یعنی
چه، ربطی به
من و شما
ندارد و
همینطوری اگر کسی
از حرفی که ما
می زنیم خوشش
نیامد و زورش
هم به ما
نرسید، می
گوید" داری به
آقا فحش میدی؟
یا به مقدسات
توهین می
کنی؟" و می
فرستند مراجع
قضایی.
ولی
در کشورهایی
مثل آلمان،
ایرلند،
فنلاند،
ایتالیا،
یونان و هلند
توهین به
مقدسات جرم
تلقی میشود و
در صورتی که
آرامش جامعه
(با امام جمعه
فرق دارد) را
به خطر
بیاندازد، با
مجازات همراه
خواهد بود. (در
آلمان، از ۳
سال زندان تا
جریمهٔ نقدی)
اما در آلمان
"اصل آزادی
هنری"، به
عنوان یکی از
حقوق شهروندی
مورد احترام
است. طبق این
اصل هر کسی
آزاد است ( هم
قبل از گفتن،
هم در حین
گفتن، هم بعد
ازگفتن البته)
سخنان خود در
زمینهٔ هنر،
دانش و تحقیقات
بدون هیچ
محدودیتی
بیان کند و
متن قانون در
این موارد
صراحت دارد.
به
این ترتیب اگر
نشر چشمه در
آلمان بود،
کتابش را
منتشرکرده
بود، مردم هم
خریده بودند،
خوانده بودند،
اگر آرامششان
به هم خورده
بود، اندازه گرفته
بودند ببیند
چقدر
آرامششان به
هم خورده، اگر
زیاد به هم
خورده بود،
بعد یک فکری
می کردند. اما
در ایران
خلاصه اش می
کنند، یکی
آنجا به عنوان
مدعی العموم
نشسته، هر وقت
آرامشش به هم
خورد، لغو
امتیاز می
کنند می فرستند
مراجع قضایی .
یک
حبه قند در
جشنواره
سیاتل
آخرین
فیلم سیدرضا
میرکریمی در
جشنواره فیلم
سیاتل اکران
شد و در سایت
رسمی جشنواره
هم مورد ستایش
قرار گرفت ( به
کوری چشم بعضی
ها)
در
این فیلم قصه
عروسی
کوچترین دختر
(پسندیده با
بازی نگار
جواهریان) یک خانواده
سنتی ایرانی
را نشان می
دهد. خانهای
با باغچه،
راهروها و
اتاقهای تو
در تو مكانی
مناسب برای
گردهمایی
تابستانی
اعضای پیر و
جوان این
خانواده،
باوجود قطع و
وصل شدن برق
است. زنان
آشپزی میكنند،
خیاطی میكنند،
غیبت میكنند
و همدیگر را
دست میاندازند،
خواهر زادهها
سعی میكنند
با داستانهای
ارواح یكدیگر
را بترسانند،
یكی از دامادها
برای یافتن
گنج درحال
كندن زمین است
در حالی كه
داماد دیگر
خبر بدی از
دكترش میشنود.
به افتخاراین
زوج خوشبخت
جشنی بزرگ برپاست
مملو از هدایا
و موسیقی.
هنوز این
مراسم برگزارنشده
است كه یك حبه
قند تمامی این
رویداد را
تبدیل به چیزی
كاملا متفاوت
میكند...
نگارجواهریان،
فرهاد
اصلانی، سعید
پورصمیمی،
رضا كیانیان،
هدایت هاشمی و
ریما رامینفربازیگران
فیلم سینمایی
یه حبه قند
هستند.
آنونس
فیلم را از
همین جا
ببینید