انتخابات؛
اصلاح طلبان و
جریان احمدینژاد-مشائی
معضل
حاکمیّت
برمحورآیت
الله خامنه
ای، بیش ازهمه
حذف جریان
احمدی نژاد –
مشائی است.
حاکمیّت
اگردراندیشۀ
مختصرگشایشی
باشد؛ به قصد تضعیف
جبهۀ احمدی
نژاد است/اگر
آقای مشایی هم
نباشد فرد
دیگری را نامزد
خواهند کرد که
از غربال
شورای نگهبان
بگذرد و در
انتخابات
شرکت کرده و
مسلما رای هم
خواهد آورد.
طبیعتا
ازجهاتی ممکن
است، سودی هم
برای
اپوزیسیون
آزادیخواه
ایران داشته
باشد.
مسئله
امروز ما
شرکت
در انتخاباتی
که از پیش
گفته شده
مهندسی شده و
عملا
انتخاباتی فرمایشی
است، کار
منطقی نیست.
منتها این
نگاه به
انتخابات پیش
رو، به معنایِ
آن نیست که
نباید از فرصت
پیش آمده برای
انتخابات که
معمولا فضا
کمی بازتر میشود
استفاده نشود.
برای
شرکت در
انتخابات
حداقل پیششرطهایی
باید تامین
شده باشد. از
آن پیششرطها
بسیار سخن گفته
شده؛ ولی
حداقل آن
امکان دادن به
اپوزیسیون
است که بتواند
با نامزد مورد
پسند
وبرگزیدۀ خود
وبرنامه اش،
در انتخابات
شرکت کند و
بتواند از
آزادی بیان و
گفتار
برخوردار
باشد. در چنین
شرایطی، حتی
اگرتنها
حداقل خواستهها
تامین شده
باشد به نظر
من باید
مشارکت کرد. درغیراین
آن، مشارکت جز
گرم کردن تنور
انتخابات، چه
معنائی دارد؟
لذا نباید دست
روی دست گذاشت
و باید از این
فرصت، چه در
داخل و چه در
خارج کشور،
استفاده کرد.
الان
امکانات
زیادی اعم از
تلویزیون و
ماهواره و
تشکیلات
جهانی حقوق
بشری و مراجعه
به پارلمان
اروپا و… وجود
دارد که باید
به وسیله آنها
به دولت ایران
فشار آورد تا
به خواستههای
مردم تن بدهد،
گواینکه
احتمالش به
نظر من خیلی
کم میآید و
اینها کوشش
خواهند کرد
انتخابات را
به صورت
مهندسیشده
بین خودشان و
با یک رقابت
خودی ها به
جایی برسانند
تا بعد ببینند
بعد از انتخابات
ریاستجمهوری
چه باید کرد؟
معضل
کنونی حاکمیت
معضل
حاکمیّت
برمحورآیت
الله خامنه
ای، بیش ازهمه
حذف جریان
احمدی نژاد –
مشائی است.
حاکمیّت
اگردراندیشۀ
مختصرگشایشی
باشد؛ به قصد تضعیف
جبهۀ احمدی
نژاد است.
بدین جهت
اصلاح طلبان
واقعی
وهواداران
جنبش سبز،
باید با درایت
با این
ماجرابرخورد
بکنند که
بازیگرسیاست
آنها وبازنده
دراین ماجرا
نباشند واستقلال
اندیشه وعمل
خود را ازدست
ندهند.
درهر
حال،
انتخابات
برگزار خواهد
شد. ولی پیش بینی
همۀ رویداد ها
وگزینش ها تا
روز انتخابات
ناممکن است.
موضعگیری
دقیقه ۹۰
راهم، نمیتوان
ازحالا پیشبینی
کرد. من نمیدانم
و فکر میکنم
هیچ کس هم نمیداند
که یک ماه قبل
از انتخابات
وضعیت چگونه خواهد
بود؟ درمورد
سیاستگذاری
یک ماه پیش
درمورد
انتخابات،
همان وقت باید
اندیشید، نه
حالا. با آنکه
به باورمن،
میان جریان
احمدی نژاد-
مشائی ونامزد
های مورد عنایت
وپسندِ
رهبرجمهوری
اسلامی تفاوت
واختلاف
شایان درنگی
وجود دارد که
ازتوجه به آن
نباید غافل
شد؛ بااین حال
، مشغلۀ ذهنی
مانیست. مسئله
ما تلاش برای
تامین امکانِ
مشارکت جنبش
سبز و اصلاحطلبان
درانتخابات
است (گو اینکه
من هر دو را کمو
بیش ازیک طیف
میدانم) برای
اینکه
بتوانند پیششرطهای
یک انتخابات
آزاد را به
وجود
بیاورند، یعنی
بتوانند
نامزدهای
مورد پسند
خودشان را به جامعه
ارائه بدهند و
به رای
بگذارند و آن
رای هم آزاد و
تضمین شده
باشد که وقتی
مردم رای دادند
آن آرا مورد
احترام قرار
خواهد گرفت.
نقش
نیروهای خارج
از کشور
به
باورمن،
نیروهای
سیاسیِ خارج
ازکشور، می توانند
نقش مهمی
درحمایت
ازنیروهای
سیاسیِ درون
کشور،
درپیکارآنها
برای بازکردن
فضای سیاسی
ایفا کنند.
الان این همه
رادیو
وتلویزیون
ومجامع بینالمللی
و … وجود دارد
که چیز کمی
نیست و ازطریق
آنها میتوان
حرف خود را به
گوش بقیه
رساند. افراد
نسبتا
موثرجنبش سبزوفعالان
خارج از کشور،
نیروهای
جمهوریخواهان
خارج ازکشور و
دیگرنیروها
هم وجود دارند
که میتوانند
دست به دست هم
بدهند
وکارزارتبلیغاتی
خیلی مهمی را
به راه
بیندازند.
درداخل امکانات
خیلی کمتر است
و آن طورکه من
دنبال میکنم
نیروها و
رهبران جنبش
سبز با تمام
شهامت و
فداکاری
دارند حرف میزنند.
صحبتهای
آقای قدیانی،
خاتمی، تاجزاده
و همه کسانی
که الان با
تمام مشکلاتی
که دارند حرف
میزنند؛ خود
مشارکت در این
مبارزه است که
باید کوشش کرد
که هر چه
بیشتر تشدید
گردد و اگر
نمیتوان
زمینه را برای
انتخابات
آزاد فراهم
کرد؛ لااقل،
زمینه را برای
باز کردن نسبی
و حداقلِ فضای
سیاسی فراهم
آورد.
ما و
جریان احمدی
نژاد
بین
کاندیدایی از
اصلاحطلبان
و تیم احمدینژاد
فرق بسیار
است، اما
مسئله الان ما
نیست. این
مسئله دقیقه
۹۰ است. ما
الان باید از
خودمان حرف
بزنیم و دفاع
کنیم؛ و نه از
یکی از کاندیداهای
جناح حاکمیت.
مسئله ما
استفاده از
فرصت
انتخاباتی است
برای باز کردن
فضای سیاسی و
ایجاد شرایطی
که احتمالا
اصلاحطلبان
واقعی
بتوانند در
انتخابات
شرکت کنند و
مردم هم
اطمینان
داشته باشند
که رای آنها
خوانده خواهد
شد و مورد
احترام قرار
خواهد گرفت.
طرح مسئله مهم
است.
مسئله
ما امروز بحث
احمدینژاد و
لاریجانی و
ولایتی نیست.
ولو اینکه این
تناقض در جای
خود اهمیت
دارد. و هر چه
بیشتر، بهتر.
اگر ما الان
به این موضوع
وارد شویم اصل
موضوع که
مبارزه برای
آزادی و باز
شدن فضای کشور
است در حاشیه
قرار میگیرد.
از این نظر من
میگویم الان ما
نباید وارد
این بحثها
شویم.
من
جریان طیف
احمدینژاد
را (نه شخص
خودش را که به
خاطر دروغها
و عوامفریبی
ها وپیشینهای
که دارد دیگر
برایش
اعتباری باقی
نمانده است)؛
جریانی میدانم
که از درون
حاکمیت
برخاسته و
سربرآورده،
اما با آن
زاویه دارد و
نسبت به این
زاویه نمیتوان
بیتفاوت بود.
این
جریان اصالت
دارد و یک
پدیده
اجتماعی است که
در بین برخی
مردم هم
پایگاه دارد.
به نظر نمیرسد
که با حذف شخص
احمدینژاد
هم تمام بشود.
به نظر من اگر
آقای مشایی هم
نباشد فرد
دیگری را
نامزد خواهند
کرد که از غربال
شورای نگهبان
بگذرد و در
انتخابات
شرکت کرده و
مسلما رای هم
خواهد آورد.
طبیعتا
ازجهاتی ممکن
است، سودی هم
برای اپوزیسیون
آزادیخواه
ایران داشته
باشد. هر قدر
در حاکمیت
تناقض وجود
داشته باشد و
هر قدر
جریانات
سیاسی مختلف
به وجود آیند
که به هر صورت
با ولایت
مطلقه فقیه و
حاکمیت روحانیت
که مثل بختک
روی جامعه
ایران افتاده
مرزبندی
کنند؛ به نفع
ماست و گام
مثبتی است.
اما گامی نیست
که ما دنبالش
راه بیفتیم.
ولی گامی است که
برای تحول
جامعه و برای
آینده
آزادیخواهی ایران
می تواند مفید
باشد.
از این
نقطه نظر من
به هیچ وجه
نظر منفی روی
گروه احمدی نژاد
و مشایی ندارم
و فکر می کنم
اینها خودشان
ازمنتقدین
درون حکومت
جمهوری
اسلامی هستند.
آنها خودشان
آزادی
نخواهند آورد
اما تناقض شان
با حاکمیت
زمینه را برای
آزادی خواهان
واقعی باز
خواهد کرد و
تناقض آنها به
ضعف دستگاه حاکمیّت
درتمامت آن
منجرخواهد شد
وبه سود دموکراسی
خواهان است.
سیاست
آقای خامنه ای
سیاست
آقای خامنه ای
این است که
جریان آقای احمدی
نژاد را همین
طور تا پایان
دوره اش
بکشاند و تنش
به وجود نیاید
و محبوبیت
اضافی هم برای
احمدی نژاد به
وجود نیاید.
بعد از
انتخابات مهندسی
شده فردی که
کاملا مورد
اعتماد آقای
خامنه ای باشد
بر سر کار
بیاید و
بتواند به گونه
ای مسئله هسته
ای و تحریم ها
را به هر حال به
دست آقای
خامنه ای و
اکیپ مورد
حمایتش حل کند.
به نظر
می رسد اگر
بعد از
انتخابات به
هر صورت بخواهد
مسئله هسته ای
حل شود و
جمهوری
اسلامی با
جامعه جهانی
از حالت تناقض
و تنش در
بیاید باید
حکومت ایران
دست از یک سری
تحرکاتش در
خاورمیانه
بردارد و به
یک سلسله تعهدات
سیاسی هم تن
بدهد. هر قدر
این بهانه هایی
که حاکمیت می
گوید در خطریم
و جنگیم و
ممکن است
بمباران کنند,
صدایتان در
نیاید؛ کم
شود، جامعه می
تواند نفس
بکشد و برای
ما هم بهتر
است و این
فرجه ای است
برای مبارزات
بعدی.