نامه مهرانگیز کار

 

اسمش جام زهر نیست. جام عقل است. بنوشیدش، بنوشیدش. بی دلواپسی. از آن گزیری نیست یا اگر هست در شیب تند جنگی نابرابر است. بنوشیدش که زهر نیست، مرگ نیست، زندگی است. ملتی جان به سر شده. تعادل که حکم عقل است از گفتار و رفتار مدیران رخت بر بسته است. یکی می‌گوید قطعنامه های بین‌المللی کاغذ پاره است، یکی می‌گوید ناوگان‌های امریکا در خلیج فارس آهن پاره است. مردم خسته از لاف‌زنی‌ها و دزدی‌ها، می‌دوند دنبال لقمه‌ای نان و تکه ای گوشت تا لبخندی بر لبان فرزندشان بنشانند. عقل بر اقدامی که زیانش بیش از منفعت است صحه نمی‌گذارد.

مردم می‌خواهند زندگی کنند. نمی‌خواهند ریاضت بکشند و برای پیروزی در نبردی نابرابر که به فرض دستیابی، فرصت تازه ای می‌شود برای بد مستی ستمگران قربانی بدهند. از آن آمادگی برای ایثار جان و مال که در جنگ ایران و عراق در کار بود خبری نیست که نیست. جان‌ها فدا شد تا یک شبکه‌ی بزرگ قدرت به جان مردم بیفتد و متکبرانه از آن‌ها سلب آسایش کند. پیچ سرنوشت تند شده. لحظه های تاریخی از کف رفته، باقی مانده هم می‌رود. مردم بارها به پا خاستند تا شما را سر عقل بیاورند تا شاید به این روز ننشینند. نشد که نشد. درها را به روی عقل بسته‌اید. دیر است. ولی باری آن‌ها را بگشایید. از شماتت که البته در پی تأخیر در گشودن درها انتظارتان را می‌کشد نهراسید. همیشه از بس ترسیده‌اید خطا روی خطا مرتکب شده‌اید. هرگاه خود پاک و بی غل و غش بودید، مردم اندرزتان می‌دادند و هم‌دلانه با شما هم‌صدا می‌شدند و می‌گفتند ادعای شما درست است.

 جهان زیر سلطه‌ی مدیریت تبعیض و بی عدالتی پر پر می‌زند. ولی ما که نمی‌توانیم آن را تغییر بدهیم خوب است دست بگذاریم روی کلاه خودمان و قدر چاه‌های نفت را بدانیم و در جغرافیائی که مقدر شده خانه مان باشد خوب زندگی کنیم. آیا رابطه‌ی مردم با شما این گونه است؟ با مردم دو رويی کردید. بار خود بستید و بار مردم به خاک افکندید. مردم دقیق‌تر از شما تاریخ سرزمینشان را خوانده‌اند. می‌دانند بسیاری از حقوق مسلمشان در جامعه‌ی جهانی بارها بلعیده شده، اما این را نیز تجربه کرده‌اند که شما با انواع کج‌روی‌ها بیش از قدرت‌های جهانی منافع ملی آن‌ها را در این چند دهه به خطر انداخته‌اید و به کرامت انسانی و حقوق فردیشان بیش از همه‌ی دورانی که حکومت‌ها بر طبل "استقلال" نمی‌کوبیدند بی‌اعتنايی کرده‌اید. آن‌ها به شما از سال ۱۳۵۷ وکالت دادند تا مدافع حقوقشان برای رفاه و مشارکت و شادمانی و عدالت بشوید. شدید؟ نشدید. وکیل خطا کار و بی‌سواد و جاهل یا طمع‌کار و خائنی بودید که منافع موکل را تأمین نکرده و بلکه حتی حریم جغرافیائی و ملک و املاکش را آسیب پذیر ساخته‌اید. این چنین وکیل به حکم عقل دو راه پیش پا دارد. یا استعفا می‌دهد یا عزل می‌شود. شما که جگر استعفا ندارید. مردم هم که تا کنون نتوانسته‌اند متقاعدتان کنند که مدت‌هاست عزل شده‌اید. پس بیایید شرط دیگری از بسیار شرط‌های عقل را بپذیرید. در این لحظات حساس، لاف‌زنی و گزافه گوئی را بس کنید. عجالتاً همین اندازه از پذیرش عقل به مردم کمک می‌کند تا ناگهان تکه پاره نشوند و مثل دود هوا نروند. مدیریت بحران از این جا شروع می‌شود. اما تمام نمی‌شود.

جام عقل را بنوشید. در غیر این صورت به بهای جان و مال و امنیت جغرافیائی مردم، از صفحه‌ی روزگار محو می‌شوید. تا حالا هم که نشده‌اید نان گرفتاری‌های خود ساخته‌ی قدرت‌های جهانی را خورده‌اید. نه مدیریت خودتان را. دشمن یا دشمنان که ورد زبانتان شده است، دستشان جاهای دیگری بند است. ولی چنانکه افتد و دانی ناوگانشان به راه است و امنیت ملی‌شان به امنیت خلیج فارس گره خورده است. به عبارت دیگر جانشان به جان خلیج فارس بسته است و به علاوه ایران حقی بر همه‌ی گلوگاه عبور نفت‌کش‌ها ندارد. حرف‌های خنده دار که می‌تواند شهروندان نظامی و غیر نظامی ایران را به خاک و خون بکشد نزنید. برای بستن تنگه‌ی هرمز لطفاً قانون‌گذاری نفرمایید. حال که این همه ثروت اندوخته‌اید و اموال موکل را یک جا بالا کشیده‌اید، دستکم بمانید و از آن بادآورده‌ها لذت ببرید. زندگی مشقت بار مردم را از این که هست، سخت‌تر نکنید.

در شرایط کنونی که در جهان زیاده جنجال راه انداخته و با مردم در حوزه های گوناگون بسیار ستیزه کرده‌اید، یک جرعه نوشیدن از جام عقل شرف دارد به این توپ و تشرهای تو خالی. این‌ها که برای مردم نان شب نمی‌شود و اتفاقاً بر خلاف بارهای دیگر کام شما را هم شیرین نمی‌کند. لبخندهای دیپلماتیک خانم اشتون خیلی قیمت دارد و لکن ابدی نیست. جست و خیز خانم کلینتون در سطح جهان بی چیزی نیست. جام را لاجرعه سر بکشید. وقتی باور کنید که جان و رفاه و نان و مرغ و گوشت و سفره‌ی پر و پیمان ایرانیان به این جام بسته است و دوام حکومت خودتان هم در گرو این اقدام است، تن دادن به آن آسان می‌شود. اگر جام را بالا ببرید کسانی که عقیده دارند خون را با خون نمی‌شویند و تعدادشان در جهان کم نیست در همان حال که شما را تحسین می‌کنند و از این که حساب سود و زیان را به نفع مردم نگاه داشته‌اید می‌ستایند، قدرت‌های جهانی را که به حقوق ملت‌ها در زمینه‌ی دسترسی به انرژی هسته ای در منطقه و در آسیا دو گونه برخورد می‌کنند، بیش از پیش پاسخگو می‌خواهند. در منظر جهانی چیزی از دست نمی‌دهید. می‌توانید تا یک طرف قضیه دیوانگی را شروع نکرده امتیاز هم بگیرید. هنوز فرصت اندکی باقی است.

اسمش جام زهر نیست. جام عقل است. اگر فریاد نزده بودید که می‌خواهید کشوری را از روی جغرافیای جهان پاک کنید، شاید می‌توانستید حالا حالا با سیاست هسته‌ای بازی و تبلیغات کنید. ولی پس از لافزنی‌ها کار بر شما و بر مردمی که در این لاف‌زنی نقشی نداشتند سخت شد و شگفتا که هنوز لاف‌زنی و گزافه گوئی را ادامه می‌دهید و تصور می‌کنید همین که مردم تصاویر خوردن مرغ را از تلویزیون نبینند کافی است و طعم گوشت مرغ فراموششان می‌شود و برای شما با شکم گرسنه هورا می‌کشند.

 تحریم قابل دفاع نیست. حکومتی هم که دروازه‌ها را بر سیاست تحریم می‌گشاید و در حالی که قصد و نیت حمله و جنگ ندارد به آن در کلام تظاهر می‌کند، قابل دفاع نیست. شرایط ایران کنونی از نظر اقتصادی از شرایط جنگ 8 ساله با عراق به مراتب بدتر است. برنامه نیست. دفترچه بسیج نیست. امید نیست. ولی قحطی جنگ هست. جام را بردارید و بنوشید. بگذارید مردم بخورند و بیاشامند