کاشکی اسکندری پیدا شود




عبدالعلی دستغیب منتقد ادبی و مترجم متولد ۱۳۱۰ در شیراز است. از او نقدها و آثار متعددی منتشر شده است. وزارت ارشاد و صدا و سیمای ایران او را در زمینه نقد ادبی به عنوان چهره ماندگار معرفی کرده‌اند.

در زمان کودتای ۲۸ مرداد، وضعیت شعر بهخصوص شعر نو در چه حالی بود؟

از شهریور ۱۳۲۰ که نیروهای متفقین به ایران آمده بودند، یکی از حوزه‌هایی که برای شعر نو مهیا شد فعالیت‌های احزاب بود به‌خصوص حزب توده، چرا که در شاخه‌های ادبی، نوآوری را تشویق می‌کرد و در روزنامه‌های بسیاری که در دست داشت، این نوع شعر را چاپ می‌کرد، از همان زمان جوانانی که روزنامه می‌خواندند به این نوع شعر گرایش پیدا کردند. عده‌ای هم که خود شاعر بودند یا به حزب توده پیوستند و یا از هوادانش شدند. این روند تا زمان کودتا ادامه داشت و شعر نو در آن موقع، زبان مشترک بسیاری شاعران بود برای بیان آنچه در نظر دارند.

«مهدی اخوان ثالث» میگفت «شاعر عقدهی عدالت دارد، در واقع هر کس قافیه را میشناسد، عقدهی عدالت دارد، قافیه دو کفهی ترازو است که خواستار عدل است.» با توجه به این نگاه، کودتای ۲۸ مرداد و در پیاش دادگاه «دکتر مصدق» که بسیاری آن را ناعادلانه میدانستند، چگونه در شعر وی منعکس میشود؟

یکی از کسانی که خیلی زود در دوران شاعری‌اش به «نیما یوشیج» و حزب توده پیوست «امید» بود. او در زمانی که جریان بازداشت پیروان «جنبش ملی شدن صنعت نفت» و برخی فعالان حزب توده شروع شد، حدود ۹ ماه به زندان رفت و پس از آزادی شعری سرود به نام «زمستان» که چون ناامیدی، یأس و فضای سیاه و سرد جامعه آن دوره را بیان می‌کرد بر سر زبان‌ها افتاد. همچنین «اخوان» یک شعر دارد که مستقیماً به خود «مصدق» اشاره می‌کند: «دیدی دلا که یار نیامد. گرد آمد و سوار نیامد» اما شعری که او خیلی واضح در آن به کودتا نظر دارد و آن را بازی شطرنجی حکایت می‌کند شعر «آنگاه پس از تندر» است که می‌گوید: «تا چشم بیند، کاروان هول و هذیان است» در این شعر اشاره صریحی دارد به شاه که: «آنگه اشارت کرد سوی طوطی زردی» این صحنه کارزاری که اخوان در این شعر به کار برده، معرف روحیات مردم آن زمان بود.

گویا «اخوان» در برخی از شعرها نیز اشاراتی نمادین و تمثیلی به این مسئله دارد.

«اخوان» سبکش در شعر حکایت‌گویی است که برخی حکایت‌هایش مثل «قصه‌ی شهر سنگستان» با درام آمیخته است، همان‌گونه که زبانش با درام و برخی نمادها و تمثیل‌ها آمیخته است و چیزی که به کار او اهمیت می‌دهد همین موضوع است که در آن حرکت و عمل دیده می‌شود او در شعر «کاوه یا اسکندر» خود که باز هم نمایانگر فضا و شرایط پس از کودتاست نیز از همین شیوه استفاده می‌کند و می‌گوید: «کاوه‌ای پیدا نخواهد شد امید. کاشکی اسکندری پیدا شود» کاوه که نماد عدالت و مبارزه علیه سیاهی و ظلمت است پیدا نمی‌شود و شرایط در نبود او آنقدر سخت است که کسی آرزوی آمدن اسکندر، را می‌کشد. اما «اخوان» از بین شعر‌هایی که چاپ کرده، هفده، هجده تایش بیشتر شعر نیست و باقی آن؛ به قول خودش اخوانیات است و همچنین کودتا هم آنقدر حادثه مهمی مثل انقلاب‌های بزرگ نبود، یک جا‌به‌جایی قدرت بود طی یک روز که زیاد هم کشته نداد غیر از چند نفری که از خانه «مصدق» حفاظت می‌کردند. تنها در حدود چهارده هزار نفر را توقیف کردند که تا پایان سال تعدادشان به دویست می‌رسد و باقی آزاد می‌شوند.

از گفتههای «اخوان» بر میآید که مصدق در نگاهاش از جایگاهی بلندی برخوردار است.اگر شعر «اخوان» را به دو بخش قبل از «مصدق» و کودتا، و بعد از آن تقسیم کنیم، بزرگترین تفاوتی که در آن مییابیم چیست؟

کودتای ۲۸ مرداد بر شعر و اندیشه‌ی «اخوان» تأثیری ژرف نهاد و به جرأت می‌توان یکی از دلایل تلخی و نومیدی او که در بسیاری از شعرهای پس از کودتایش جلوه‌گر است را این جریان و فضای اجتماعی پس از آن دانست. شعر «اخوان» پیش از کودتا روزنه‌های امیدی را برای مخاطب خود داشت اما پس از آن، مانند پایان «زمستان» هیچ روزنه‌ی امیدی را ندارد و انگار سیاهی کامل است.