جنبش سبز و دموکراسی و جنبش های امروز

کامیار بهرنگ

 

 

در تعریف دموکراسی نمی توان یک تعریف واحد را یافت چرا که در دوره های زمانی گوناگون این مهم در ابعاد گوناگون و به اشکال متفاوت و حتی متضاد با هم تعریف شده اند، گاها در عصر قدیم دموکراسی (در اینجا تعریف دموکراسی آن است که به طور مثال افلاطون در جمهوریت مطرح می کند ) برای طبقه ای خاص نمود داشت است و طبقه ی فرودست حتی لیاقت اظهار نظر نداشت. اما با این حال تعریف امروزی و عمومی آن به این سمت در حرکت است که حکومت مظهر اراده ی جمهور است، یعنی یک فرد و یا یک اقلیت محدود ممتاز نمی توانند توده ی مردم را از حق تعیین سرنوشت خویش بازدارد، در واقع دموکراسی آنجایی پر رنگ می شود که جامعه با اراده ی تغییر در حکومت بدون هزینه ایی ( به طور مثال با رای ) بتواند اصلاحات خود را اعمال کند. 
تاریخ نشان داده است که حتی با وجود طبقه ای ممتاز اما بدون کسب مستقیم مشروعیت مردمی و یا حتی انتخابات های!!! تک حزبی و غیر رقابتی، دولت و یا حکومتی تشکیل می شود که پایداری این گونه دیکتاتوری ها به چندین سال بیش نخواهد انجامید. در ادامه ی این مطلب به این موضوع خواهیم پرداخت که الزاما نیروی نظامی تضمین برقراری و یا ثبات دیکتاتوری نیست و البته صرف وجود دیکتاتور هم ضمانتی برای وقوع انقلاب های روشنگر به عنوان جبر تاریخی.

پر واضح است که تامین دموکراسی تمام و کمال امری است که می تواند فرایندی طولانی مدتی را طلب کند ولی حتی در دموکراسی های نسبی موجود که سنگ معیار مناسبی برای تلاش به نزدیکی به دموکراسی های کاری در عصر حاضر را ارائه می دهد، عزت انسانی در سیستم دموکراسی به خوبی نمایان می شود و از آن زمان است که او خود را و حقوق شهروندی اش را بخشی جدا از حاکمیت نمی داند و از حقوق خود ( به طور مثال حق رای ) استفاده می کند تا تاثیر گذار باشد. در حکومتی که بر پایه ی دموکراسی بنا شده است ، به طور منظم انتخابات آزاد و عادلانه برگزار می کنند که همه شهروندان حق شرکت در آن را دارند. در یک جامعه که قواعد دموکراسی بر قرار است، انتخابات نمی توانند نمایی ظاهری باشند که دیکتاتورها و یا یک حزب خاص پشت آن مخفی شوند، بلکه، انتخابات عرصه رقابت های واقعی هستند بر سر یافتن حمایت مردم. حال چه می شود که ملت ها در برابر این انتخاب ها می شورند. جدا از فاجعه ی کودتای انتخاباتی سال
۸۸ خورشیدی در ایران ، ما در اکثر کشورهای عربی شاهد آنیم که یا انتخاباتی برگزار نمی شود و یا اگر هم می شود برای روسای مادام العمری که حالا به ملت لطف می کنند و رای ۹۹ درصدی اشان را هر چند وقت یکبار تایید می کردند.

اما تمام این مباحث را در اینجا از آن سوی مطرح کردم که نگاهی به تحولات امروزین کشورهای عربی و تحولات دیروزی ایران داشته باشم
این روزها به طعنه و با طنز می گویند ' چرا تونس تونست ، ما نتونستیم ؟ 'اینکه به دنبال جواب چنین سوالی نباشیم را صحیح نمی دانم با اینکه شرایط و خواسته ها و نمونه ی جنبش ها را کاملا در تضاد می دانم با این حال به ذکر مختصری از آن می پردازم

مهمترین دلیل آن به عدم وجود انجمن ها و تشکیلات های غیر دولتی باز می گردد، در تونس و مصر تشکل های کارگری ، دانشجوی و اتحادیه ملی زنان نقش عظیمی در متشکل کردن و سازمان دهی آنان در استمرار مبارزه با ' بن علی ' و " مبارک " داشتند و دارند ، نقصانی که به وضوح ما در ایران به واسطه ی عدم وجود چند ساله ی هرگونه تشکل غیر دولتی، شاهدیم.


فشارهای روزهای اولیه و سرکوب های شدید باعث آن شد که ' بن علی ' را وادار به فرار کند ، اما ما در ایران شاهد آن بودیم که کودتاگران با تیز تر کردن دندان ها، نشان دادند ما تازه جای خوش کرده ایم و قصد احترام به رای مردم نداریم و با این نگاه چهارچوب های قدرت را بیش از پیش تصرف می کنند.


گفتمان مطرحی در جنبش اعتراضی بر خلاف تمام تلاش نیروهای سبز مبنی بر 'اختلاف در عقیده -اتحاد در عمل ' از سوی نیروهای تندرو و البته کج رو جنبش را دچار تشویش نمود تا نتوان در پی خواسته های اولیه مشخصی که می توانست خواسته ی عمومی تمام نیروهای ضد دیکتاتوری باشد را حول یک عمل مشترک متحد و به سوی آن حرکت نمایند.آن هنگام که جمعیت عظیمی از مردم با شعار' رای من کجا است؟' در میدان بودند تحلیل های ' مریخی ' که همه را در برابر کلیت نظام و حتی اسلام معرفی کردند، همه انشقاقی را در صفوف ایجاد کرد که آرزوی کودتاچیان بود. جالب اینجا است که میر حسین موسوی خود بعد ها اعلام کرد اگر ما با آن شعار آمدیم امروز ولی برای ' حق من کجا است ؟' به میدان آمده ایم، اما این انشعاب و انشقاق را ما در تونس شاهد نبودیم ، حزب اسلامگرا و حزب کمونیست مشترکا از دموکراسی سخن می گویند و از احترام به رای مردم، ابتدا دشمن مشترک و بعد در محیطی دموکراتیک به سوی برپایی حکومتی بر آمده از رای مردم. البته در اینجا نکته ی مثبتی که در جنبش سبز ایران می توان در نظر گرفت همانا تعقل و برنامه ریزی برای فردا است که این امر را کمتر در تونس و در وجهی دیگر در مصر شاهد آن هستیم.


در مورد رهبری جنبش نیز این خاصیت که انقلاب ها و حرکت های اجتماعی این چنینی رهبری خود را می سازند نیز در تونس دیده شد که نه اینکه هیچ رهبری در جریان به وجود نیامد که حتی بر سر شکل دولت تازه اختلاف ها شروع شد و حرکت اجتماعی بی سر ، بدون خواسته ی مشخص در پی آن است که فقط عمال ' بن علی ' نباشند ، همین. این موضوع که حرکت های اجتماعی را به عنوان اولین عامل موفقیت ذکر کردم با تجربه ی کم این حرکت ها در کشورهای عربی به نوعی به ضد فرصت نیز می تواند تبدیل شود.

به هر سوی این موج در کشورهای عربی نسیمی دلنشین را نوید می دهد تا خاموشی است سالیان طولانی نا عدالتی های سیاسی – اجتماعی در آن جوامع نیز به زودی پایان یابد

با امید وزیدن این نسیم بهاری در ایران سبز و آزادمان

 

 *نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.