مهرانگیز کار: در کشورهایی که جنگ برای تغییر رژیم اتفاق افتاده، شاهد حقوق بشر و دموکراسی نیسنیم

فرزانه بذرپور

مهرانگیز کار: در کشورهایی که جنگ برای تغییر رژیم اتفاق افتاده، شاهد حقوق بشر و دموکراسی نیسنیم

جرس:  مهرانگیز کار معتقد است که قانون اساسی جمهوری اسلامی با قید و بندها و شروطی که برای آزادی و حقوق مردم لحاظ کرده، چندان بااعلامیه جهانی حقوق بشر همخوانی ندارد، این حقوقدان همچنین می گوید که حاکمیت نسبت به فرهنگ ایرانی عقب افتاده است و تنها نماینده بخش کوچکی ازجامعه است که خشونت را تقدیس می کنند. وی معتقدست کسانی که مخالف هستند با حمله نظامی به ایران، باید در موضع خودشان باقی باشند و در مواردی که لازم است اعتراض کنند و هشدار بدهند که در کشورهایی که جنگ اتفاق افتاده است برای تغییر رژیم، ما هنوز شاهد دستاوردهای حقوق بشری و دموکراسی نیستیم.

 

به مناسبت روزجهانی حقوق بشر گفتگویی کرده ایم با مهرانگیز کار. خانم کار سالها به روزنامه نگاری می پرداخته و تحصیلاتش را نیز در رشته حقوق به پایان رسانده است. خانم کار بعد ازا نقلاب از معدود زنانی بوده که باسخت کوشی به شغل وکالت پرداخته است. مصاحبه جرس با خانم کار را بخوانید:



به نظر شما اعلامیه جهانی حقوق بشر تا چه حد در قانون اساسی ایران انعکاس یافته و چرا اصولا نه قبل و نه بعد از انقلاب اعتنای چندانی به این اعلامیه و دستاورد جهانی حقوق بشر نشده است؟


در اغلب موارد مطابقت ندارد، در برخی از اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی، نزدیک شده به بعضی از مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر ولی متاسفانه حتی در این اصول ، شرطی کنار هر گونه آزادی گذاشته شده است. این شرط عبارت است انطباق آزادی با موازین اسلامی ، لذا می شود گفت که قانون اساسی جمهوری اسلامی با اعلامیه حقوق بشر منطبق نیست.


ایران عضو برخی نهادهای حقوق بشری و کنوانسیونهای بین المللی است و از طرفی شاهد نقض تعهد از سوی حکومت ایران نسبت به زنان و کردها و اقلیت ها و فعالین سیاسی هستیم، آیا نهادهای بین المللی حقوق بشری می توانند حکومت ایران را ازاین لحاظ و نقض حقوق بشر، تحت فشار قرار دهند؟


ایران میثاق های بین المللی مهمی را امضا کرده مثل میثاق حقوق مدنی و سیاسی که در سال 1354از پارلمان وقتِ ایران گذشت و تصویب شد. یکی هم میثاق حقوق اجتماعی و فرهنگی است که آن هم در همان سال تصویب شد و چون درقانون مدنی یک ماده ای داریم به نام ماده نُه ، که به اعتبار خودش هم باقی است که به اعتبار این ماده همه اسناد و قراردادها اگر از تصویب پارلمان گذشته باشد ، حکم لازم الاجرا دارد. از آغاز انقلاب تا کنون نه تنها حکومت به این تعهدات عمل نکرده، تعهداتی که امضای دوات ایران را هم دارد، بلکه حتی حاضر نشده امضای خودش را پس بگیرد. از آن بیشتر در سالهای دهه هفتاد، کنوانسیون حمایت از حقوق کودک را هم دولت راسا امضا کرده که به مفاد این کنوانسیون هم تا کنون توجهی نکرده است. هنوز حتی بحث اینکه چه کسی کودک است و مبری از مسوولیت در جامعه ایران ، روشن نشده است و متاسفانه اعدامهای افراد زیر هجده سال ادامه دارد. اعدامها و بازداشتهای خودسرانه و اعدامهای پنهانی و در شرایط غیر قانونی زندانها و همچنین شکنجه ادامه یافته است. اما اینکه چه ضمانت اجرایی وجود دارد برای رعایت این میثاق ها باید بگویم که هنوز نمی توانیم بگوییم که در مورد نقض حقوق بشر ، سازمانهای پیش بینی شده سازمان ملل صریح و سریع به نتیجه می رسد. این طور نیست و برای همین مردمی که گرفتار نقض حقوق بشر هستند ، اینها مکلف هستند که گزارشگر این موارد نقض بشوند ، کما اینکه تا حالا این گزارشها بوده است، مخصوصا از انتخابات سال 88 به بعد و خوشبختانه امکانات فضای نت ، اطلاع رسانی را آسان کرده است. در حال حاضر می توان گفت مردم ایران در داخل و خارج از کشور با اختلاف سلیقه های سیاسی و دینی، اما در بحث حقوق بشر خوشبختانه با یکدیگر هم سو شده اند و اطلاعاتی که ایرانیان درون کشور با وجود خطرها به خارج ازکشور و ایرانیان فعال این حوزه می رسانند، جامعه جهانی را بیش ازپیش آگاه می کند. یکسال اخیر که سالی بد از لحاظ حقوق بشر در ایران به شمار می رود، در عین حال سالی بوده که اطلاع رسانی ایرانیان از نقض حقوق بشر چشمگیر بوده است.


خانم کار به نظر شما جنگ بشر دوستانه را چگونه باید تعبیر کنیم ، آیا این یک مفهموم متناقض نیست، به نظر شما آیا جنگ می تواند حقوق مردم تحت ستم یک حکومت را تامین کند؟


البته که نه، اساسا خود جنگ ناقض حقوق بشر می تواند باشد ولی در مواردی هم بوده است که مثلا مداخله نظامی باعث شده تا خیلی ها ازخطر مرگ نجات پیدا کنند. اما موضوعی که شما مطرح می کنید به کشورهایی باز می گردد که در آن نسل کشی راه افتاده است و متاسفانه حکومت سلاح و نیرو و پول به قبایل نسل کش می رساند و درنتیجه دیگر مردم در یک جنگ نا برابر نابود می شوند. من فکر می کنم اصطلاح جنگ بشر دوستانه در آن مواقع و در برابر چنین دولت هایی است. اما این بحث دیگری است و بحث نسل کشی است و جنایت علیه بشریت است، این ارتباطی به موارد دیگر ارتباطی پیدا نمی کند.


در حال حاضر دیدگاههایی وجود دارد که برخی حامی نوعی جنگ بشر دوستانه علیه ایران هستند و مخالفان جنگ را به نوعی حامیان رژیم لقب می دهند ،نظر شما در این باره چیست؟


در دوران اصلاحات که من در ایران بودم و خیلی ها که الان خارج هستند هم در ایران بودند ، ما از اصلاحات حمایت می کردیم به این امید که در کشور مشکل ها حل شود و یک امکان مراوده بین شهروندان و دولت شکل بگیرد و رفرم مسالمت آمیزی شکل گیرد و نهایتا از نظام سیاسی پرخشونت به نظام سیاسی معتدلی عبور کنیم. خیلی از همین کسان از مدافعان نظام و نمایندگان جمهوری اسلامی بودند و متهم می شدند به مدافع نظام. خب آنها هم حق دارند نظر خودشان را بیان کنند. حالا هم اگر بخشی از ایرانیان موافق حمله نظامی هستند و بخشی دیگر که مخالف حمله هستند ، هم دیگر را متهم می کنند این از اهمیت موضوع کم نمی کند و کسانی که مخالف هستند با حمله نظامی به ایران، باید در موضع خودشان باقی باشند و در مواردی که لازم است اعتراض کنند و هشدار بدهند که در کشورهایی که جنگ اتفاق افتاده است برای تغییر رژیم، ما هنوز شاهد دستاوردهای حقوق بشری و دموکراسی نیستیم.


خانم کار، فکر می کنید چه موانعی در جامعه ایران و حکومت است که رعایت حقوق بشر را تا این حد مشکل کرده است، آیا فرهنگ و عقیده جامعه و...مانع است و یا استبداد حکومتی؟


در همه کشورها موانع فرهنگی وجود دارد اماقانون باید پیشتراز فرهنگ باشد و اگر قانون بخواهد خودش را عقب تر از آن فرهنگ مسلط نگاه دارد معلوم است که آن جامعه هیچ گاه به مظاهر تمدن نزدیک نمی شود. در ایران قبل از انقلاب هم مردم مسلمان بودند و هرگز طرفدار سنگسار و اعدام و شلاق زدن نبودند، ما با مسلمانهای خیلی متشرع هم روابط داشتیم، در خانواده هامان بودند ولی طرفدار خشونت نبودند، اما حالا مواجه شدیم که با حکومتی که بخش اندکِ خشونت طلب را نمایندگی می کند و نه ملتی را که تحصیلات دانشگاهی بالایی دارد و تولیدات فرهنگی بسیاری در همین زمان جمهوری اسلامی داشته است. حاکمیت در قانون گذاری متاسفانه تحولات اجتماعی را نادیده می گیرد و برنامه ریزی هایش متناسب باجامعه نیست. البته مشکلات فرهنگی و موانع بسیار زیاد داریم ، همین که مردم اشتباه می کنند و به دیدن اعدامهای در ملا عام می روند و حتی گریه هم می کنند، نشان از کمبودهای فرهنگی در ایران دارد. باید گفتمانهای متناسب بااین مشکلات فرهنگی در کشور رایج شود. در حال حاضر این امکان وجود ندارد و حتی کسی نمی تواند این بحث جامعه شناسی را در ایران باز کند و مصاحبه ای کند درباره اعدام در ملا عام و با این مردم مصاحبه کند و بپرسد که شما بسیاری تان دارید گریه می کنید، دلیل آمدنتان چه هست. آزادی بیان وقتی وجود ندارد، به همین سادگی هم نمی توان گفت که این خشونت طلبی فرهنگ عمومی است. ما که تازه اندکی فهمیدیم و عمرمان آنچنان هست که بتوانیم از دوره زندگی خودمان حرف بزنیم و در شهر های دور افتاده ایران هم زندگی می کردیم، ندیدیم که مردم اشتیاقی به سنگسار و اعدام داشته باشند. فرهنگ ایران با قطع اعضا و اعدام و سنگسار همخوانی نداشته و ندارد.