تحليل
فايننشال
تايمز به قلم
نيک بوتلر:
مجادله
خطرناک ايران
و عربستان ؛
رقابت جدي است
اما منتظر جنگ
نباشيد
خبرگزاري
آريا -
فايننشال
تايمز نوشت:با
توجه به بحران
منطقه و
قيمتهاي نفت،
رقابت ايران و
عربستان
سعودي به
خطرناکي
انبار باروت
است.
روزنامه
فايننشال
تايمز در
اينترنت
امروز در
تحليلي به قلم
نيک بوتلر
نوشت: قيمتهاي
نفت اکنون
نسبت به سال
گذشته پنجاه
درصد سقوط داشته
و کمتر از چهل
درصدِ
بالاترين سطح
قيمت نفت در
سال دو هزار و
دوازده است.
در سطح جهان
همچنان ميزان
عرضه نفت حدود
دو ميليون و
پانصد هزار تا
سه ميليون
بشکه در روز
بيش از ميزان
تقاضا است و
اين باوجود
کاهش صادرات
نفت ليبي و دو
جنگ خونين
-جنگ اول بر ضد
دولت اسلامي
عراق و شام (
داعش) در
سوريه و عراق،
جنگ دوم بر ضد
شورشيان حوثي
در
يمن-است.اين
دو جنگ که
مستقيما
هيچيک از
نواحي مهم
توليد نفت را
تحت تاثير
قرار نمي
دهند، جنگهاي
نيابتي مرتبط با
رقابت بين
عربستان
سعودي و ايران
است.اما اکنون
خطر وقوع يک
جنگ علني بين
رياض و تهران
رو به افزايش
است.تاسيسات و
صادرات نفت
بطور قطع
اهداف اصلي
خواهند بود و
در آن شرايط
افزايش قيمت
نفت اجتناب
ناپذير
است.سوال اين
است که آيا
امکان
جلوگيري از
چنين بحراني
وجود دارد.
هرگز
روابط نزديکي
بين پادشاهي
عربستان سعودي
و جمهوري
اسلامي ايران
وجود نداشته
است.اين نزاع
تا حدي مذهبي
و تا حدي اقتصادي
و ارضي است.هر
دو کشور مي
خواهند رهبر مسلم
منطقه
باشند.در
ماههاي اخير
روابط فيمابين
تيره تر شده
است.جدي ترين
علت آن جان
باختن هفتصد و
شصت و هفت
زائر مسلمان
در مراسم سالانه
حج در مکه از
جمله حدود صد
و شصت و نه(اين
آمار قديمي
است)ايراني
بوده است.
اين
لحن تند حاکي
از گسترش تنش
در سراسر
منطقه است و
با وضعيت
اروپا چند ماه
قبل از جنگ
جهاني اول
قابل مقايسه و
به همان
اندازه
خطرناک است.
هفته
گذشته همچنين
شاهد رهگيري
يک قايق توسط سعوديها
بوديم که از
ايران به سمت
شمال يمن مي
رفت و حامل
موشک انداز و
گلوله هاي ضد
تانک براي
شورشيان حوثي
بودکه همچنان
در برابر
حملات هوايي
سعودي مقاومت
مي کنند.از
زمان برکناري
عبد ربه منصور
هادي از رياست
جمهوري يمن
توسط نيروهاي
حوثي در سال
جاري حدود دو
هزار يمني
کشته شده اند،
از جمله دويست
کشته در حمله
هوايي دو هفته
قبل سعوديها
به يک مراسم
عروسي.البته
جزئيات هر
حادثه اي جاي
بحث دارد.
سه
عامل مجموعا
در ايجاد اين
وضعيت خطرناک
نقش داشته است:
نخست
آن که، ايران
به موجب توافق
هسته اي با آمريکا
و ديگر
قدرتهاي
خارجي آزادي
عمل پيدا مي
کند.اين توافق
براي ايران
فرصت لازم را
جهت ايجاد و
تقويت شبکه اي
از پيوندها در
سراسر منطقه
از لبنان و
سوريه تا حوثي
ها و جوامع
شيعه در خليج
(فارس)و نقاط ديگر
فراهم مي سازد.
دوم،
مداخله روسيه
در سوريه موضع
بشار اسد رئيس
جمهور و
ايرانيان را
تقويت مي کند
و عدم قاطعيت
ائتلاف تحت
رهبري آمريکا
بر ضد دولت
اسلامي (گروه
تکفيري
صهيونيستي
داعش)را بيش
از هميشه
آشکار مي سازد.تعامل
فعال فرانسه
قابل تحسين
است اما ظاهرا
انگليس قادر
به تصميم گيري
در مورد مشارکت
جدي نيست.در
حالي که حملات
هوايي آمريکا
داعش را هدف
قرار مي دهد،
واشنگتن
تاکنون از
هيچيک از
جناحهاي رقيب
براي برکناري
اسد حمايت
قاطع به عمل
نياورده است.
عامل
سوم که تا حدي
نتيجه دو عامل
اول است، اين
است که
سعوديها تحت
حاکميت يک
پادشاه جديد به
اين نتيجه
رسيده اند که
خود بايد از
منافع شان
حفاظت
کنند.اتکا به
آمريکا بي
فايده است و آنها
با توجه به بي
اعتنايي
واشنگتن به
نگراني هايشان
در مورد توافق
با ايران به
اين نتيجه
رسيدند. سياست
جسورانه
سعودي از
اقدام مستقيم
بر ضد حوثي ها
در يمن تا
تلاش پيوسته
براي بدست
گرفتن کنترل
بازار نفت جهت
حفاظت از سهم
شان در بازار
را در بر مي
گيرد.
در
صورت وخامت اوضاع،
نفت هدف عمده
خواهد
بود.تاسيسات و
نفت کش هايي
که عربستان از
طريق آنها
روزانه حدود هفت
ميليون بشکه
نفت صادر مي
کند، آسيب
پذيرند.اين
خطر در مورد
توليد نفت در
ناحيه عمدتا
شيعه نشين نيز
وجود
دارد.سيستم
هاي کنترل
الکترونيک که
قبلا هک شده
اند ممکن است
مجددا هدف
قرار گيرند.
امروز جريان
نفت از خليج
فارس به سمت
شرق است نه
غرب.سه چهارم
محموله هاي نفتي
که هر روز از
تنگه هرمز
عبور مي کنند،
به سمت شرق مي
رود.اما بازار
جهاني يک
موجوديت واحد
است و تاثير
هر گونه
اختلالي فورا
گسترش مي يابد.
يک جنگ
علني اجتناب
ناپذير نيست.اين
دو کشور طي
بخش عمده اي
از قرن گذشته
در کنار هم به
سر برده
اند.اما لفاظي
هاي توهين آميز
خطرات واقعي
را تشديد مي
کند.در گذشته،
آمريکا شايد
قادر به کنترل
اوضاع بود،
اما قدرت سياسي
آمريکا در
منطقه اکنون
نسبت به دهه
هاي قبل تضعيف
شده
است.آمريکا
چند پايگاه
نظامي بزرگ در
اين ناحيه
دارد.هيچگونه
عقب نشيني
واقعي صورت
نگرفته است
اما- همانطور
که سناتور
جمهوري خواه
جان مک کين
اخيرا ادعا
کرد-صحبت از
«هدايت از پشت
صحنه» و خارج
کردن اکثر نيروهاي
آمريکايي از
ماموريتهاي
رزمي در عراق
و افغانستان
از يک عقب
نشيني
راهبردي پس از
دو جنگ شکست
خورده حکايت
دارد.همه اينها
بدين معني است
که راه حل
بايد از درون
منطقه بويژه
از طرف خود
سعوديها و
ايراني ها
باشد.
دو
چهره اصلي در
همه اين مسائل
حسن روحاني
رهبر سياسي
نسبتا ميانه
رو ايران و
محمد بن سلمان
وزير دفاع
سعودي اند که
همچنين جانشين
وليعهد و پسر
ملک سلمان
است. طبق همه
معيارهاي
منطقي هيچيک
از آنها نفعي
از يک جنگ
علني نمي
برند.روحاني
به تازگي به
توافق هسته اي
دست يافته است
و به تحکيم
قدرتش از طريق
يک دوره نوسازي
اقتصادي نياز
دارد.محمد بن
سلمان بايد موقعيت
شان را تثبيت
نمايد نه
اينکه با جنگي
که در آن
نيروهاي مسلح
قدرتمند و کل
شق ايران مي
توانند به
آساني پيروز
شوند، همه چيز
را به خطر
اندازد.
به
لحاظ منطقي
نبايد هيچ
جنگي بين دو
کشور رخ دهد.اما
خاورميانه
انبار باروت
است.هيچ تضميني
براي تحقق
نتايج منطقي
وجود
ندارد.تجار و
مصرف کنندگان
نفت بايد
آماده
باشند.پاييز
امسال ممکن
است بي ثباتي
وسيعي همراه
داشته باشد.