انتخابات
آزاد، رمز
پروژه
سرنگونی نظام
فواد صادقی
تغییرات
محسوس در
آرایش
اپوزیسیون
برانداز جمهوری
اسلامی و
تبدیل شدن
محور شعار
«انتخابات
آزاد» به فصل
مشترک اهداف
اپوزیسیون در
شرایطی که
امکان تحقق
این شعار با
معیارهای
اپوزیسیون
صفر است،
غیرطبیعی به
نظر می رسد.
این در شرایطی
است که حتی در پرشورترین
انتخاباتهای
گذشته نظام
یعنی انتخابات
1376 ،1384و 1388 نیز بخشی
از اپوزیسیون
از چندین ماه
قبل از
انتخابات بر
طبل تحریم می
کوفتند، بخشی
بر راه حل های
نظامی تاکید
داشتند و بخشی
نیز تجریه
طلبی و قومیت
گرایی را بر
مطالبات ملی
نظیر
انتخابات
ترجیح می
دادند.
اما اکنون با
سرعت بی سابقه
ای اپوزیسیون
جمهوری
اسلامی
دربرابر
فرمان
انتخابات
آزاد به صف
شده اند، و
همه یکصدا هدف
خود را تحقق
انتخاباتی
عنوان می کنند
که در آزادی
مطلق و بدون هیچ
گونه جهت گیری
مذهبی، ایدئولژیک
و هر عامل
محدودکننده
دیگری باشد.
بدیهی است با
شرایط فعلی
نظام و حتی در
هر فرضی که
سازگار با
چارچوب کلی
جمهوری
اسلامی باشد،
تحقق این نوع
از انتخابات
آزاد بی
معناست. اما
پرسش یانجاست
که چرا
اپوزیسیون
جمهوری اسلامی
برسر شعاری
وحدت کرده اند
که تحقق آن -با
قرائت مد نظر
آنها- محال
است یا هدف
مرکزی که این
اپوزیسیون را
حول شعار
انتخابات
آزاد به وحدت
رسانده است،
چیست؟
برای پاسخ
دادن به این
پرسش، نیم
نگاهی به وضعیت
فعلی تهدیدات
جمهوری
اسلامی ضروری
است. هم اکنون 5
قطعنامه
شورای امنیت
سازمان ملل
ذیل بند هفتم منشور
سازمان ملل که
اشاره به
استفاده از
نیروی نظامی
دارد، علیه
ایران تصویب
شده، در حالی
که درباره
سوریه، هنوز
روسیه و چین
مانع تصویب
حتی یک
قطعنامه ذیل
این بند شده
اند. علاوه بر
تحریمهای
مندرج در این 5
قطعنامه،
تحریم یکجانبه
و فراقانونی
آمریکا و
اروپا در ممنوعیت
خرید نفت از
ایران و تحریم
بانک مرکزی موجب
شده از نگاه
برخی
کارشناسان،
شدت تحریم های
جمهوری
اسلامی در
تاریخ نوین
جهان و سازمان
ملل بی سابقه
باشد.
اما تقریبا
بخش عمده این
فشارها
براساس فعالیتهای
هسته ای ایران
بنا نهاده شده
بود و توجیه
آن، همراه
کردن سایر
کشورها با این
تحریمها برای
جلوگیری از خطر
دستیابی
جمهوری
اسلامی به بمب
اتمی بود، طبیعتا
در این نوع
برخورد ،
زمانی که
فشارهای بین
المللی به
سطحی فراتر از
قدرت تحمل
کشور مورد هدف
می رسد، راه
حل برای
جلوگیری از
فروپاشی آن
دولت، عقب
نشینی و give up در
آن موضوع خاص
است، مسیری که
به طور نمونه
قذافی با
تعطیلی تمام
فعالیتهای
هسته ای و بار
کردن تجهیزات
اتمی بر کشتی
و ارسال آن به
آمریکا بعد از
بمباران
تاسیسات اتمی
خود توسط
ایالات متحده
گرفت.
طبیعی است که
پس از نقطه
عقب نشینی،
سیر تهدیدات
از روندی
فزاینده به کاهنده
تغییر می یابد
و شرایط و
مناسبات
اقتصادی کشور
بهبود خواهد
یافت، اما به
نظر می رسد در
موضوع ایران،
سناریوی غرب
فراتر از
فعالیتهای
هسته ای و
ادعای خطر
دستیابی به
بمب اتمی است
چرا که در
خرداد سال 1388،
آمریکا و
روسیه در نامه
ای مشترک به
ایران تحت
عنوان پیشنهاد
تبادل سوخت،
درخواست
انتقال بخش
عمده
اورانیوم غنی
شده ایران را
که ادعا شد
ظرفیت
استفاده برای
تولید سلاح
هسته ای دارد،
با سوخت 20 درصد
که قابلیت
استفاده
نظامی آن
منتفی است،
ارائه کردند.
دولت ایران با
وجود مخالفتهای
اولیه مجلس،
این طرح را در
قالب بیانیه
تهران با
مشارکت برزیل
وترکیه در
اواخر سال 1388
پذیرفت، اما
ایالات متحده
که خود مبتکر
این طرح بود،
از اجرایی
کردن آن سرباز
زد و نشان داد
که غرب بعد از
حوادث سال 1388،
دیگر به دنبال
حل مساله با
ایران نیست و
تنها مانع
همزیستی مسالمت
آمیز با
جمهوری
اسلامی را
فعالیتهای
اتمی ایران
نمی داند.
به عبارتی
صریحتر، صورت
مساله غرب در
حال حاضر این
است که اگر
بعد از
انتخابات
آینده و تمرکز
بیشتر قدرت در
ایران،
جمهوری
اسلامی حاضر به
مصالحه در
پرونده هسته
ای گردید، آیا
منافع
راهبردی غرب
ایجاب می کند
که اجازه دهد
ایران از تنگنای
کنونی و اجماع
ایجادشده در
مجامع بین المللی
علیه خود خارج
شود؟
به نظر می رسد
پاسخ به این
پرسش منفی است
و شعار
انتخابات
آزاد ، راهی
است که منافع
راهبردی غرب
را درمورد
ایران تامین
خواهد کرد.
شاید در نگاه
نخست، این
پرسش به نظر
برسد: زمانی
که اپوزیسیون
کوچکترین
ابزاری برای
برگزاری
انتخابات آزاد
(طبق تعریف
خودش) ندارد و
بی نتیجه بودن
این شعار با
اطمینان قابل
پیش بینی است،
چه اصراری بر
وادار کردن
اپوزیسیون
جمهوری
اسلامی به
وحدت روی این
شعار است؟
برای پاسخ به
این پرسش،
باید سناریوی
آمریکا را
برای حل مساله
ایران مورد
توجه قرار
داد: در صورت
ادامه شرایط
موجود و
برگزاری
انتخابات
آینده به صورت
رقابتی درون
جناحی برخلاف
دروه های
پیشین، غرب
نتیجه خواهد
گرفت خواسته
مشترک منتقدین
داخلی و
اپوزیسیون
خارجی برای
برگزاری انتخاباتی
آزاد، بی
نتیجه بوده
است و برای
اصلاح بنیادین
رفتار جمهوری
اسلامی نیاز
به دخالت عامل
سوم وجود
دارد.
این استدلال،
مبانی خارج
شدن پرونده
جمهوری اسلامی
از موضوع هسته
ای که با یک
تصمیم قابل حل
شدن است، به
مساله ای
پیچیده و
گسترده را فراهم
خواهد کرد که
زمینه ساز
سناریوی
تغییر رژیم و
ساقط کردن نظام
خواهد بود و
در این شرایط
حتی عقب نشینی
ایران در
پرونده هسته
ای بعد از
انتخابات
آینده نیز کمک
چندانی به
کاهش فشارها
نخواهد کرد؛
بلکه تنها
عوامل
بازدارنده و
برگهای بازی
تهران را در
دوئل با
واشنگتن کاهش
خواهد داد.
از این رو با
اطمینان می
توان گفت،
اجماع ایجادشده
در اپوزیسیون
در موضوع
انتخابات آزاد،
نه سناریویی
برای برگزاری
انتخابات آزاد،
بلکه برای
ایجاد
مشروعیت
دخالت عامل
سوم در چالش
میان قدرت
حاکم و
منتقدین
داخلی و خارجی
است.
با توجه به
این شرایط
شاید پاسخ
دادن به این پرسش
چندان دشوار
نباشد، که
تنها مسیر
مقابله با
سناریوی سقوط
نظام کدام
است؟