زمین لرزه و انسجام ملی

ندای سبز آزادی - کامیار بهرنگ - خبر کوتاه بود اما عمق فاجعه همچنان ناپیدا است. زمین لرزه ای آذربایجان را تکان می دهد. خبرگزاری ها تنها به درج خبر می پردازند و رسانه ی ملی برنامه های ویژه ی شب احیا را تغییر نمی دهد و تنها در بخش خبری خود و کمتر از ۲ دقیقه به آن می پردازد. اما خبرهای غیر رسمی و سایت های غیر دولتی و حتی خبرگزاری هایی چون فارس و مهر و ایسنا و ایلنا، پس از ساعاتی تصاویری را منتشر می کنند که نشان می دهد، فاجعه عمیق تر از یک رانش ساده است.

از همان لحظه در فضای مجازی و در بین مردم عادی، جوش و خروشی بر پا می شود. این واکنش به واقع همان تعریف ' حرکت خودجوشی ' است که سال ها در میان مردم به مضحکه تبدیل شده بود. پیش از این بارها لباس شخصی ها به صورت خودجوش! اعتراض می کردند، به سفارت حمله می کردند و یا به مردم! در حرکتی خودجوش به نمایش فیلم ها اعتراض می کردند و ....

اما اینبار به واقع این خود مردم بودند که بدون دریافت وعده ای به صحنه آمدند. این حرکت در در ابعادی متفاوت قابل بررسی است.

شبکه های اجتماعی جایگزین خبرگزاری دولتی

بازبینی اخبار و واکنش ها در فضای مجازی، خصوصا فیس بوک، توییتر، وبلاگ ها و ... نشان داد که بر خلاف آنچه پندار عمومی است، این شبکه ها به صورت وسیعی در میان طبقه های مختلف اجتماعی جایگاهی اثر گذار دارد. پیشتر بسیاری بر این باور بودند که به واسطه ی ضریب پایین گستره ی اینترنت در ایران، شبکه های اینترنتی توان یک شبکه ی واقعی را ندارند و تنها بخشی از جامعه را پوشش می دهد که آن بخش نیز بنا به پراکندگی خواست و مطالبه نمی توانند در یک فضای همگن، عمل مشترکی را پی ریزی و پیگیری کنند. اما تجربه ی کنش جمعی در این شبکه ها نشان داد که این امکان وجود دارد که در سانسور شدید خبری، خبر ها را منتشر و باعث یک کنش واقعی در سطح جامعه شوند.

مساله مهمی که نمود بیرونی و قابل اندازه گیری داشت، پیگیری مجدانه ی گروه های اینترتی برای اهدا خون بود.

ایده ی اولیه خیلی ساده از سطح جامعه ی واقعی به میان آمد و در زمان کوتاهی با اطلاع رسانی درباره نیازهای مصیبت زدگان و راه های رفع آن، فردای خبر مراکز دریافت خون با سیلی از هموطنانی همراه شد که یکی از راه های کمک به مردم زلزله زده ی آذربایجان را اینگونه یافته بودند.

نگاه به صف های پر ازدحام این مراکز در شهرهای مختلف نشان می دهد که جوانان بسیاری با تقسیم بندی های رنگارنگ درگیر این نیاز شده اند. این مهم نشان می دهد که به واقع جوانان ضرورت ها را به خوبی می شناسند و همچنین توان بالایی در جدا سازی فضاهای سیاسی و ملی دارند.

حرکت کاروان های مردمی و جای خالی کمک های دولتی

پس از تاکید نماینده اهر که دستور ویژه ی محمود احمدی نژاد برای کمک از مرکز را ضروری دانسته بود، ساعاتی گذشت اما نه دستور صادر شد و نه حتی پیام تسلیت و همدردی. در همین زمان بود که باز در شبکه های اجتماعی ضرورت رساندن کمک های اولیه، ادوات پزشکی و دارو، مواد غذایی و همچنین نیازهای لجستیکی مطرح شد و نیروهای مردمی به صورت شخصی و یا تحت سازمان های مردم نهاد و انجمن های خیریه به میدان آمدند و دسته های کمک راهی مناطق شد.

نکته ی جالب آنجا بود که گزارش هایی مبنی بر ممانعت نیروهای امنیتی برای ورود این کمک ها نیز منتشر شد. پر واضح است که در اینگونه شرایط بحرانی حفظ نظم و امنیت منطقه از ضروریات است، اما در جایی که نهادهای دولتی از پروژه ی کمک رسانی عقب هستند، تنها نیروی مردمی است که می تواند به عنوان بازوی کمکی نقش مثبتی را ایفا کند. خصوصا آنکه همین نیروها نقش اصلی برای کمک رسانی را برعهده گرفتند.

از سوی دیگر، افراد آشنا به محل نیز گزارش های خود از نیازمندی های منطقه را از طریق همین شبکه های اجتماعی مطرح می کردند و اخبار آن با سرعت دست به دست می شد.

در این میان نقش افرادی که چهره های محبوب ورزشی و هنری هستند، بسیار پررنگ و ماندگار است که تنها علی دایی، یکی از آنها است. کسی که در نبود مسئولان دولتی در منطقه یاری رسان بود و همین بودن، آرامش نسبی را به بخشی از مناطق بازگردادنده بود.

جمع آوری کمک های مالی، جای خالی کمک های دولتی

درست زمانیکه دولت در حد یک خبر اعلام کرد که کمک های بلاعوض را به آسیب دیدگان پرداخت می کند، در درون و برون مرز، گروه های مختلف مردمی جمع آوری پول و ارسال آن به اشخاص معتمد خود در ایران را آغاز کردند.

چنین کمک هایی هرچند کم و محدود باشد و حتی با مشکلات زیادی برای ارسال به داخل ایران همراه باشد، اما یک حس بزرگ همپیوندی را در بین ایرانیان تقویت کرده است. این کمک ها بر اساس بزاعت هر فرد از ۱۰ دلار تا هزاران دلار نه تبدیل به یک ارزش مادی که به واقع یک ارزش عظیم معنوی شده است که ایرانیان را در تمام جهان به هم پیوند داد و با یکدیگر همراه کرد.

شبکه های اجتماعی در این مورد نیز نقشی بی بدیل داشته است. مردم به افراد شناخته شده خود اطمینان می کنند و حتی به کسانی که او را هرگز ندیده اند، اما بر اساس شناختی که در همان فضای مجازی دارند وارد شدند و تلاش کردند که قطره قطره، دریایی از کمک ها را جمع آوری کنند تا که شاید بخش کوچکی از فاجهه را پوشش دهند.

قسمت فاجعه بار برخورد رسانه های وابسته به حاکمیت آنجا بود که کوشیدند، با پخش شایعه و گسترش حس بدبینی به فعالان سیاسی و اجتماعی، این طرح را دچار تشتت کنند. اما این طرح با قدرت پیش رفت و در عین حال ورزشکاران و هنرمندان را نیز درگیر خود ساخت، به طوریکه مدال آوران المپیک هدایای دریافتی خود را مستقیما به این مهم اختصاص دادند. کمک های مالی باشگاه های ورزشی و حتی داوران مسابقات فوتبال را نیز می توان بخشی از این همبستگی ملی برای جبران خسارات در آذربایجان دانست.

در این میان هنرمندان و اهالی فرهنگ نیز همت کردند و واسط کمک های مردمی برای ارسال مستقیم به آنانی شدند که امروز نیازهای خود را به صورت گسترده ای از هموطنان خود تامین کرده اند.

فاجعه طبیعی، انسجام ملی

آخرین بخشی که در این میان بررسی می شود، روحیه ای است که در ساعات اولیه پخش خبر ایجاد شد. این حس مدت ها بود که برای بسیاری تبدیل به خاطره شده بود. امری مهم و حیاتی که پویایی و عشق را نوید داد و صد افسوس که باید در چنین زمانی و به این شکل خود را نشان دهد. روحیه ی مردمی که ایران و ایرانی را دوست می دارند و بر خلاف خواست و تلاش بدخواهان، ایران و ایرانی یکپارچه به کمک هموطنان خود برخواست تا دوباره یادآور شوند که هنوز از همان نسلی هستند که روزگاری فلسفه ی زندگی شان ' بنی آدم اعضای یکدیگرند ' بود.

Beschreibung: http://feeds.feedburner.com/%7Er/irangreenvoice/Persian/%7E4/MKw70HQF8A4