Wahnsinnig oder verrückt ?
دیوانه
یا خُل؟
بقلم
اوری آونری
بفارسی
از حمید بهشتی
برگرفته
از تلاکسکالا –
18 اوت 2012
http://www.tlaxcala-int.org/article.asp?reference=7972
بنیامین
نتانیاهو
احتمال دارد
خُل باشد، اما
دیوانه نیست
اِهود بارک
احتمال دارد
دیوانه باشد،
اما خُل نیست
لذا اسرائیل
به ایران حمله
نخواهد کرد.
من در
گذشته این را
گفته ام و
حتّا پس از
اینهمه
پرحرفی در این
باره باز نیز تکرار
می کنم. در
واقع نیز این
همه در باره
جنگی که هنوز
صورت نگرفته باشد،
صحبت نشده است.
همانگونه که
در یکی از
فیلم های
مشهور گفته شده:
«اگر تو باید
به مستراح بروی،
برو کارت را
بکن! اینقدر
حرف نزن!»
آنچه
بیش از همه ی
حرّافی های
نتانیاهو در
باره این جنگِ
اجتناب
ناپذیر قابل
توجه به نظر
می رسد اینست:
«در کمیته
بررسی که پس
از جنگ تشکیل
خواهد شد، من
خودم مسئولیت
آن را بر عهده
خواهم گرفت،
من و تنها
خودِ من!»
سخنی
بسیار
افشاگرانه
یکم:
کمیته ی بررسی
فقط پس از یک
حمله ی ناموفقانه
تشکیل می
گردد. پس از
جنگ استقلال
در سال 1948 چنین
کمیته ای
بوجود نیآمد و
نیز پس از جنگ
صحرای سینا در
سال 1956 و پس از
جنگ شش روزه
در سال 1967. اما پس
از جنگ یان
کیپور در سال 1976
و پس از جنگ های
لبنان در سال
های 1982 و 2006 کمیته
ای برای بررسی
تشکیل گشت.
نتانیاهو با
یادآوری
تشکیل کمیته ی
بررسی
ناخواسته این
جنگ را بصورت
جنگی که شکست
در آن اجتناب
ناپذیر است،
قلمداد می
کند.
دوم
اینکه بر اساس
قوانین
اسرائیل
تمامی دولت،
ریاست نیروهای
نظامی را بر
عهده دارد و
بر اساس یکی
دیگر از
قوانین، همه ی
اعضاء دولت
دارای
«مسئولیتِ
مشترک» می باشند.
مجله ی تایم
که به مرور
مسخره آمیزتر
می گردد، ممکن
است «بیبی شاه»
را به
تاجگذاری برساند،
اما ما هنوز
دارای نظام
سلطنتی
نیستیم.
نتانیاهو نیز
بیش از شخص
اول در میان
اشخاص همطراز
نیست.
سوم
اینکه
نتانیاهو در
یکی از بیانات
خود، احساس
تحقیرِ شدیدِ
خویش را نسبت
به وزرای همکارش
اظهار نموده
است. آنها به
حساب نمی
آیند.
نتانیاهو
خود را همچون
وینستون
چرچیلِ مدرن
می داند. من
نمی توانم به
خاطر بیآورم که
او پس از آنکه
آن مقام را
پذیرفت گفته
باشد: « مسئول
شکست بعدی من
هستم». حتّا در
وضعیت تردید
آمیز آن زمان
نیز چرچیل به
پیروزی باور
داشت. و واژه ی
«من» در گفتار
او مطرح نمی
شد.
در حالیکه
شستشوی مغزی،
روزانه صورت می
گیرد، مشکلِ
اصطلاحات
نظامی وجود
دارد و بحث بر
سر توانمندی
ها و خطرات
نظامی است.
روشن
است که
اسرائیلیان
نسبت به باران
هزاران موشکی
که در انتظارش
هستند
دلواپسی دارند،
موشک هائی که
در همه نقاط
اسرائیل – نه
فقط از ایران –
بلکه از جانب
لبنان و نوار
غزّه نیر در
انتظارش می
باشند. وزیر
دفاع ملّی
درست در عرض
همین هفته از
پستِ خویش
استعفا داد و
شخص دیگری –
یکی از
پناهندگان
حزب کم اقبالِ
کادمیا - جای
وی را گرفت.
همه می دانند
که قسمت اعظم
مردم (که من را
نیز شامل می
شود) کاملا
فاقد دفاع می باشند.
اِهود
بارک اعلام
نموده است که
تعداد کسانی که
مورد اصابت
موشک قرار
خواهند گرفت
به تعداد اندکِ
500 تن نخواهد
رسید. من
امیدوارم
مشمول این
افتخار نباشم
که جزو آنها
به حساب آیم،
اگرچه محلِ
اقامت من در
نزدیکی وزارت
دفاع قرار
دارد.
اما
تقابل
نظامی میان اسرائیل
و ایران فقط
بخشی از
دیدمان است و
آنهم نه
مهمترین بخش
آن.
همانگونه
که من در
گذشته نیز
اظهار نموده
ام تأثیر آن
بر اقتصاد
جهانی، که در
حال حاضر هم در
بحران عمیقی
فرو رفته است،
بسیار مهمتر است.
در نظر ایران
حمله نظامی
اسرائیل (در
واقع) از جانب
آمریکا خواهد
بود و عکس
العمل آن نیز
همانگونه که
دو هفته پیش
به روشنی از
جانب ایران
مطرح گشته است،
متناسب با آن
خواهد بود.
خلیج
فارس مانند یک
بطری است که
دهانه آن تنگه
هرمز باشد که
کاملا هم در
کنترل ایران
است. گشتی های
عظیم
هواپیمابر
آمریکائی که
در حال حاضر آنجا
مستقر می
باشند، می
بایست پیش از
آنکه دیگر دیر
شود از آنجا
بیرون روند.
آنها به کشتی
های دارای
بادبانی
شباهت دارند
که در بطری
های کاردستی دیده
می شوند. حتّا
جنگ افزارهای
قدتمند آمریکا
نیز قادر
نخواهند بود
تنگه هرمز را
باز نگاه
دارند. برای
بسته نگاه
داشتن آنجا به
مدت چندین
ماه، استفاده
از موشک های
زمین به دریا
کافی است. و
برای باز
نمودن آن
عملیاتِ طولانی
مشترکی از
جانب آمریکا و
متحدانش ضروری
خواهد بود. و
این کاری
خواهد بود
طولانی و خون
آلود که حاصل
آن روشن نیست.
بخش
عظیمی از
منابع نفت
جهانی می باید
از این راه دریائی
بگذرند. حتّا
فقط تهدید
بستن آن نیز
کافی است تا
بهای نفت به
میزانی
غیرقابل پیش
بینی بالا
رود. تخاصم
های فعلی موجب
گرفتاری
اقتصاد جهانی
بوده، موجب
بیکاری صدها
هزار و شاید هم
میلیونها تن
در جهان خواهد
بود.
هر یک از
قربانیان این
بیکاری به
اسرائیل لعنت
خواهد فرستاد.
و از آنجائی
که کاملا روشن
است مسئول این
جنگ اسرائیل
می باشد، همه
مردم گیتی مخالف
ما خواهند
گشت. حتّا
بدتر از این
هم خواهد شد و
بسیار هم
بدتر، از
آنجائیکه
اسرائیل تأکید
دارد بر اینکه
« کشور ملت
یهود» می
باشد، این خشم
به صورت سامی
ستیزی
غیرقابل وصفی
در خواهد آمد.
و اسلام
ستیزان تازه
به دوران
رسیده تبدیل
به یهودی
ستیزان قدیمی
خواهند شد.
همانگونه که
نازی ها می
گفتند
«یهودیان
اقبال ما می
باشند».
ممکن
است که این
امر بیش از هر
جا در آمریکا
بروز نماید.
تا کنون مردم
آمریکا با
تساهل شگفت انگیزی
ناظر بوده اند
که سیاست
خارجی آنها در
خاورمیانه از
جانب اسرائیل
تعیین می گشت.
بله حتّا AIPAC
(کمیته روابط
عمومی
آمریکائی-
اسرائیلی) و
متحدانش نیز
قادر نخواهند
بود مانع از
بروز خشم عمومی
گردند. آنها
به مانند موج
شکنان نیواُرلآن
در هم نوردیده
خواهند شد.
عنوان
زیر کاریکاتور
نتانیاهو:
ایران صلح را
به معرض خطر
افکنده است –
کارلوس لاتف
این امر موجب
تأثیر مستقیم
بر محاسبات
جنگ افروزان خواهد
گشت.
در
گفتگوهای
خصوصی، و نه
فقط در این
گفتگوها،
مدعی خواهند
شد که آمریکا
در زمان پیش
از انتخابات
توانائی خود
را برای بروز
عکس العمل از
دست خواهد
داد. در هفته
های پیش از
ششم نوامبر هر
دو نامزد
انتخابات
آمریکا از
لابی یهودیان
به شدت بیم
خواهند داشت.
محاسبات
نتانیاهو و
بارک بدین
قرار می
باشند: آنها
بدون اینکه به
توقعات
آمریکا توجهی
داشته باشند،
حمله خواهند
کرد، و حمله
ایران متوجه
منافع آمریکا
خواهد بود.
آمریکا
برخلاف خواست
خودش به جنگ
کشانده خواهد
شد.
با
اینحال ایران
در کم احتمال
ترین حالت که
با خودداری بی
اندازه و
برخلاف
اظهاراتی که
نموده اند عمل
نموده و به
منافع آمریکا
حمله نکند،
رئیس جمهور
آمریکا
اوباما مجبور
خواهد بود به
نجات ما بشتابد،
به میزان
عظیمی
تسلیحات و
مهمات برایمان
خواهد
فرستاد، نظام
دفاع موشکی
مان را تکمیل
خواهد نمود و
هزینه جنگ را
تقبل خواهد کرد.
در غیر
اینصورت مورد
این اتهام
خواهد بود که در
این جنگ
اسرائیل را تنها
نهاده است و
میت رُمنی در
نقش ناجی کشور
اسرائیل در انتخابات
پیروز خواهد
گشت.
این
محاسبه بر تجربیات
تاریخی
استوار است.
تمامی دولت
های گذشته
اسرائیل همه ی
سال های انتخاباتی
آمریکا را
برای مقاصد
خویش مورد
بهره برداری
قرار داده
اند.
هنگامیکه
1948 بر خلاف
توصیه روشن
وزارت خارجه و
وزارت دفاع
آمریکا از این
کشور درخواست شد
اسرائیل را به
رسمیت
بشناسد، رئیس
جمهور وقت
آمریکا،
ترومن، در حال
دست و پا زدن
برای نجات
حیات سیاسی
خویش بود.
صندوق
انتخاباتی او دچار
ورشکستگی بود.
در آخرین
لحظات
میلیونرهای
یهودی بکمک او
شتافتند.
ترومن و
اسرائیل نجات
یافتند.
1956 رئیس
جمهور وقت
آمریکا، ایزنهاور
در میان
مبارزات
انتخاباتی
برای انتخاب
مجدد بود که
اسرائیل به
اتفاق فرانسه
و انگلستان به
مصر حمله
کردند.
محاسباتی که
آنها کردند
نادرست بود،
زیرا
ایزنهاور به
کمک مالی و آراء
یهودیان
نیازی نداشت و
موجب توقف آن
ماجراجوئی
گشت. در سایر
سال های
انتخاباتی
دخالت ها کمتر
بود، اما به
هر حال وضعیت
انتخابات
مورد سوء
استفاده قرار
می گرفت، تا
مزایائی را از
آمریکا بدست
آورند.
آیا
آنها این بار
نیز موفقیت
خواهند داشت؟
در صورتی که
اسرائیل در
پیش درآمد انتخابات
جنگ را آغاز
نموده و علناً
رئیس جمهور آمریکا
را تحت فشار قرار
دهد، آنگاه
آیا افکار
عمومی آمریکا
از اسرائیل
حمایت خواهد
نمود، یا
اینکه به عکس
آن عمل خواهد
کرد؟ هر چه
باشد ریسک
تعیین کننده
ای خواهد بود
که نقشی تارخی
خواهد داشت.
اما نتانیاهو
نیز مانند میت
رُمنی، یکی از
حقوق بگیرانِ
سلطان قمار،
شِلتون آدِلسون،
می باشد. و او
نیز کسی نیست
که مانند آدم
های بدبختی که
پولشان را در
قمارخانه های
آدِلسون می
بازند، در
قبال ریسک
کردن دست و
دلش بلرزد.
در
تمامی این
ماجرا
اسرائیلیان
کجا قرار دارند؟
با وجود
اینهمه
شستشوی مغزی،
همه پرسی ها
نشان می دهند
که اکثریت
اسرائیلیان
با انجام حمله
مخالف می
باشند.
نتانیاهو و
بارک در نظر عموم
همچون دو فرد
معتاداند،
برخی گویند که
آنها به
خودبزرگ بینی
دچار بوده،
قادر نیستند عاقلانه
بیاندیشند.
اما
جالبتر از همه
اینست که ریاست
ارتش و تمامی
رهبران نظامی
و رؤسای موساد
و پلیس مخفی
(شین بِت) و
قریب به کلیه
ی اسلافشان به
طور کامل و در
عرصه عمومی با
حمله مخالف می
باشند.
این یکی
از لحظات
نادری است که
فرماندهان
نظامی از
رؤسای
سیاسیشان
میانه روتر می
باشند، با
اینکه این
مورد یکبار
دیگر نیز در
اسرائیل رخ
داده بود.
اینست که ممکن
است این سئوال
مطرح گردد:
چگونه ممکن
است که رهبران
سیاسی یک چنین
جنگِ سرنوشت سازی
را آغاز
نمایند، در
حالیکه در عمل
تمامی
مشاوران
نظامی آنها که
توانائی های
نظامی ما و
حدود آنرا می
شناسند، با آن
مخالف باشند؟
یکی از
دلائل این
مخالفت در این
است که رؤسای ارتش
بهتر از هر کس
می دانند که
تا چه حدّ
اسرائیل درواقع
به آمریکا
وابسته است.
فقط روابط ما
با آمریکاست
که اساس امنیت
ملی ما را
تشکیل می دهد.
این نیز
قابل شک است
که آیا
نتانیاهو و
بارک در داخل
دولت و در
درون کابینه
نیز اکثریت را
برای حمایت از
این جنگ در
پشت خویش
داشته باشند.
برخی از آنها
فکر می کنند
لازم نیست
بدین بیاندیشیم
که اقدام به
حمله موجب
راندن سرمایه
داران و توریست
ها بوده و به
افتصاد
اسرائیل
خسارت بزرگی
را وارد خواهد
ساخت.
حال اگر
چنین است، چرا
با اینحال
اکثر اسرائیلیان
بر این باورند
که اقدام به
حمله صورت خواهد
یافت؟
اسرائیلیان
کاملا بدین
وابسته اند که
اولن ایران
توسط یک عده
آیت الله خُل
و بی خرد
اداره می گردد
و دوّمن در
صورتی که آنها
زمانی بمب
اتمی را بدست
آورند، آنرا
بر سرِ ما
منفجر خواهند
ساخت.
این
باورها مبتنی
بر اظهارات
محمود احمدی
نژاد است که
طی آنها وی می
گوید اسرائیل
را از صحنه
جهان محو
خواهد ساخت.
اما آیا
او درواقع
چنین چیزی را
گفته است؟
بله، او بارها
این باور را
اظهار داشته
است که حضور
صهیونیست از
بین خواهد
رفت. اما چنین
به نظر می رسد
که او هرگز
نگفته باشد که
او یا ایران
کاری خواهند
کرد که این
نتیجه را به
بار آورد.
این
ممکن است یک
تفاوت کوچک
لفظی باشد،
اما در این
رابطه دارای
اهمیت بسیار
است.
ممکن
است احمدی
نژاد دارای
زبان درازی
باشد، اما
قدرت واقعی وی
در ایران هرگز
قوی نبوده و به
سرعت نیز رو
به ضعف می
باشد. آیت
الله هائی که
در واقع دارای
قدرت هستند با
آن بسیار
فاصله دارند
که بی خرد
باشند. تمامی
رفتار آنها از
زمان انقلاب تا
کنون نشان می
دهد که آنها
آدم های بسیار
محتاطی بوده و
نسبت به
ماجراجوئی
خارجی تمایلی ندارند
و خسارت دیده
ی جنگ عراق بوده،
نه آنرا آغاز
نموده و نه
خواهان آن
بوده اند.
ممکن
است ایران
مجهز به بمب
اتمی همسایه
ای ناپسند
باشد، اما
تهدید به
«هولوکاوستی
دیگر» جز
کابوس اذهان
خیالبافان
نیست. هیچ آیت
اللهی به بمب
اندازی اقدام
نخواهد کرد، در
صورتی که پاسخ
آن نابودی
تمامی شهرهای
ایران بوده و
با پایان تارخ
و فرهنگ
پرافتخار ایران
همراه باشد. و
البته همین وحشت
هدف تسلیحات
هسته ای
اسرائیل بوده
است.
اگر
نتانیاهو و یارانش
از بمب ایران
می ترسیدند،
باید یکی از
این دو امکان
را برمی
گزیدند:
یا با
زدودن
تسلیحات از
منطقه توافق
نموده و به کلیه
اقدامات
تسلیحات اتمی پایان
می دادند (که
بسیار بعید به
نظر می رسد)
و یا با
فلسطینیان و
تمامی جهان
عرب آشتی کرده
و بدین صورت
آیت الله ها
را در دشمنی
شان با
اسرائیل خلع
سلاح می
نمودند.
اما
برای
نتانیاهو
بسیار مهم تر
اینست که نوار
عزّه را
نگاهداشته و
به توسعه
مناطق اشغالی ادامه
دهد، به جای
اینکه از بمب
ایران
جلوگیری
نماید.
آیا ما
برای خل بازی
او در ایجاد
ترس به دلیل
بهتری نیاز
داریم؟