دل ما و نای کسائی

 

سیدابراهیم نبوی

حسن کسائی، متولد ماه مهر بود. سوم مهر، در خانه و خانواده ای بازاری. پدرش، " حاج سید جواد کسائی" از تاجران و بازاری های معروف اصفهان بود و علاقمند به موسیقی. اقبال خوبی داشت که از وقتی چشمش به این دنیا بازشد و گوش هایش به شنیدن آماده، چهره اساتید بزرگ موسیقی را دید و با نوایشان زندگی کرد. از  سید حسین طاهرزاده و جلال‌الدین تاج اصفهانی بگیر تا اکبر خان نوروزی و خاندان شهناز (شعبان خان، حسین آقا، علی آقا و جلیل شهناز)و غلامحسین سارنج و ادیب خوانساری...  اصفهان همواره در کنار اصفهان و خوانسار از مراکز تولید موسیقی سنتی ایران بوده و هیچ زمانی نبوده که موسیقی این منطقه کشور بر موسیقی سنتی و حتی پاپ و مدرن ایران اثر نگذارد.

به پنج سال نرسیده، تاج اصفهانی تعلیم آوازش می داد و ادیب خوانساری زیر و بم ها را برایش می گفت. اولین آوازش را با فلوت نصیر ثقفی دردبیرستان سعدی اصفهان خواند، وقتی که یازده سالش بود و همان وقت کنار ابوالحسن صبا و حسین تهرانی آواز ابوعطا می خواند در تهران...  اما آواز و صدا همراهش نیامد و برایش نماند. در همان خاطرات کودکی جا ماند و آوای نی جایش راگرفت. آوای نی پیرمردی که از پشت دیوار خانه می گذشت، دستش را گرفت و چوب خشک نی را بر لبش گذاشت تا نوازده نی باشد.

اولین استادش شد مهدی نوایی، بهترین یادگار نایب اسدالله  و اولین برنامه اش شد نواختن در دستگاه سه گاه و چهار مضراب زنگ شتر صبا، در رادیو ایران، وقتی پانزده سالش تمام شد. پنجسال بعدی را با استاد صبا گذراند و ردیف آموخت و سه تار نواخت و بیست ساله شد و رفت برای اولین اجرای تکنوازی اش در دستگاه همایون و روی صحنه تئاتر اصفهان ...

و بالاخره یکی از معروف ترین قطعات موسیقی سنتی ایران را از آهنگ آشنای" سلام علیکم سلام علیکم سلام علیکم" که در بازار اصفهان شنیده بود ساخت و نامش را "سلام" گذاشت و اولین کسی بود که ساز نی را به ارکستر برد و به برنامه گلها رفت...  و رفت تا نامش از مرزهای ایران بیرون برود و نوایش با ضرب جهانگیر بهشتی بنشیند روی صفحه های دوروی شرکت C.B.Sفرانسوی و به سال 1354 در همه جای دنیا شنیده شود.

انقلاب که شد، آرشیو موسیقی اصفهان هم مثل خیلی چیز های دیگر از بین رفت، کسائی از رادیو اخراج شد و حقوقش را قطع کردند و آخرین اجرایش درسال 61 با  جلیل شهناز، محمدرضا شجریان و جهانگیر ملک، شد اولین روز خانه نشینی اش. سه تار نواخت و نی و گفت: « در زندگی هیچ دلبستگی‌ای به جز موسیقی ندارم.»

نه سال گذشت تا صدای نی کسائی دوباره در جشنواره نی نوازان تالار اندیشه شنیده شود و دولت مقرری ماهانه اش را برقرار کند. در سال 1376 اما، با تلاش محمد رضا لطفی ، انجمن دوستداران موسیقی ایرانی واشنگتن برایش مجلس گرامیداشت گرفت. 1378 نشان درجه یک فرهنگ و هنر گرفت و در سال 1381 به عنوان چهره ماندگار موسیقی سنتی ایرانی معرفی شد. همان سال هم پسرش، محمد جواد کسایی، پنجاه سال زندگی پدر را در کتاب " از موسیقی تا سکوت" با مقدمه ای از بیژن ترقی به چاپ رساند.

حسن کسائی در اصفهان سال‌ها مکتب‌دار موسیقی اصفهان در نواختن نی، سه‌تار و آوازبود. اگرچه بیشتر آثارش بداهه بود تا موسیقی پیش ساخته، ولی امروز بخش زیادی ازضربی‌ها و حتی آوازی‌های نوازندگان نی، بهره گرفته از نوازندگی‌های اوست. کسائی درنواختن نِی ایرانی همانند ندارد. حتی وقتی با لوله کردن کاغذی ساده و سوراخ کردن آن نی می نوازد.

حسن کسائی با اینکه از پیشکسوتان موسیقی سنتی به شمار می‌آمد، بر خلاف خیلی از آنها ذهن و اندیشه‌اش نوگرا بود. ردیف موسیقی سنتی را"وحی منزل"نمی دانست و همیشه می گفت:  "  آن‌ها که نمی‌توانند حرف‌شان رابا ساز بزنند و " چیزی برای ارائه موسیقی ندارند، با صحبت‌های عجیب و غریب می‌خواهند خودشان را مطرح کنند این سخن منسوب به واگنر است که ، آن جا که سخن باز می‌ماند، موسیقی آغاز می‌شود،عکس این هم صادق است: آن جا که موسیقی باز می‌ماند چه سخن‌ها که آغاز نمی‌شود..."

" شما خط " میرعماد" را که مثلا " پنج میلیون تومان" می‌ارزد، اگر " زیراکس" کنید، سیصد تومان هم ارزش پیدا نمی‌کند!" جوانانی که به فراگیری موسیقی می‌پردازند نیز نباید بعد از گذراندن دوره آموزشی (باز هم) صد در صد از استاد خود تقلید کنند. بلکه باید بکوشند با نو آوری، شخصیت و ذوق خود را نشان دهند." به باور او موسیقی پیوندی است میان خلاقیت و تکنیک، ولی تکنیک باید ابزاری باشد در خدمت خلاقیت. "در روزگار ما قضیه بر عکس شده‌است و در نتیجه، جای موسیقی حال راموسیقی قال گرفته‌است."

کسایی دو ماه آخر عمرش را درکما بود. روز 25 خرداد از این دنیا رفت و در سکوت خبری! و شب هنگام به خاک سپرده شد. در کنار استادش تاج اصفهان یدر تخت فولاد اصفهان.

مصاحبه بی بی سی با حسن کسایی را از اینجا ببینید