دوشنبه, جولای ۲۵, ۲۰۱۱

مجلۀ اشپیگل: به سلامتی آزادی می نوشیم!

Nasrin Bassiri

دفترهای خاطرات تهران اشپیگل 25 جولای 2011

برگردان: نسرین بصیری

تابستان سال 2009 میلونها ایرانی برای دموکراسی و آزادی بیان تظاهرات کردند. در جریان جنبش سبزکه پیرامون رهبران اپوزیسیون میرحسین موسوی و مهدی کروبی شکل گرفته بود بیش از 70 تن جان خویش را از دست دادند. اکنون، دو سال پس از این واقعه، بنظر می رسد که رهبران جمهوری اسلامی علیرغم جنگ قدرتی که جریان دارد، قدرتمند تر از پیش شده اند و مخالفان حکومت تار و مار گشته اند. چهار ایرانی که مجلۀ اشپیگل مدتی است با ایشان در تماس است امید ها و نگرانی های خود را در آخرین هفته ماه جون یادداشت کرده اند. این یادداشت ها، تصویری از زندگی در جمهوری اسلامی ایران را ارائه می دهد.

مسیح طالبیان مهندس 60 ساله

به همراه شرکاء خود شرکتی را اداره می کند که در زمینۀ کنترل کیفیت در بخش نفت و گاز تخصص دارد و در حال حاضر با تحریم هایی شورای امنیت سازمان ملل به دلیل پروژۀ هسته ای ایران تصویب کرده است، دست و پنجه نرم می کند. طالبیان که در رشتۀ الکترو تکنیک تحصیل کرده است با همسرش پروین و و سه پسر بزرگسال خود در محله ای اعیان نشین و اقع در شمال پایتخت زندگی می کند. دختر وی ازدواج کرده و خانۀ والدین را ترک گفته

غزالۀ زارع مدد کار اجتماعی 34 ساله

به یاری رسانی و کار های خیریه مشغول است و در رشته انفورماتیک تحصیل کرده است و از هنگامی که کار ثابت خود را از دست داده از طریق کارهای پراکندۀ علمی امرا معاش می کند. زارع در یک آپارمان تک اتاقه در شرق تهران زندگی می کند و درحال حاضر مشغول کار روی فیلمنامه ای و در ضمن مدیریت انجمنی را به عهده دارد که به زنان نیازمند و معتاد یاری می رساند.

سمانۀ احمدیان هنرمند 22 ساله

هنرمند ی است که در ایالات متحدۀ آمریکا متولد شده و 13 سال پیش همراه والدینش به تهران آمده است. سمانۀ احمدیان که در زمینۀ رقص و طراحی رقص تحصیل می کند اروپا را به دلیل سفر های مکرر خود خوب می شناسد اما آگاهانه ایران را برای زندگی برگزیده است

کوهیار گودرزی تلاشگر 25 ساله

از هنگامی که مشغول تحصیل دررشتۀ مهندسی هوافضا بوده تا کنون برای بدست آوردن حقوق مدنی مبارزه می کند و بهای آنرا نیز که یکسال زندان بود را پرداخته است. از وقتی که گودرزی به دلیل انتقاد به حکومت از دانشگاه صاحب نام شریف اخراج شد، از طریق کار ترجمه گلیم خود را از آب بیرون می کشد و تا دستگیری بعدی که احتمال آنرا می دهد در مرکز تهران زندگی می کند

جمعه 24 جون 2011

اتحادیه اروپا سه تن از فرماندهان سپاه پاسداران را ممنوع الورود اعلام کرد، زیرا به گمان نزدیک به یقین این افراد در سوریه به دیکتاتور بشار اسد برای سرکوب شورشیان کمک کرده اند.

در این روز خبر دستگیری مریم مجد اعلام شد که قرار بوده یک هفته پیش از این برای عکس گرفتن از جام جهانی فوتبال بانوان، راهی آلمان شود

مسیح طالبیان مهندس

معمولا روزهای تعطیل من مسئول غذا درست کردن هستم. امروز بساط کباب به راه است . ما خانوادۀ بزرگی هستیم . تنها قیمت گوشت کبابی روز جمعه مان که عبارت است از گوشت گوسفند و مرغ تقریبا 500،000 ریال می شود که معادل است با 31 یورو. هنگام غذا خوردن بیشتر از هر موضوعی در بارۀ گرانی گفت و گو می کنیم.

دولت یارانه ها را قطع کرده و درعوض نیازمندان ماهیانه مبلغی پول نقد دریافت می کنند.

در ابتدا پس از قطع یارانه ها صورت حساب گاز ما ده برابرسابق شد. دومین صورت حساب که آمد دیدم بازهم گرانتر شده و مبلغش تقریبا دو برابر قبض اولی شده است. در حال حاضر برای گاز ماهیانه مبلغ 1,5 میلیون ریال می پردازم که معادل است با 100یورو.

پدر داماد من معلم است . دامادم می گوید اواز این وضع راضی است و یارانه ها یی که دریافت می کند پاسخگوی گرانتر شدن بهای گاز و برق است. از این گذشته پدر دامادم معتقد است که گران شدن بهای برق و گاز این حسن را دارد که مردم را مجبور می کند با دقت بیشتری مواد انرژی زا را مصرف کنند. راست می گوید ما ایرانی ها خیلی اسراف می کنیم.

سمانۀ احمدیان هنرمند

صبح خیلی دیر از خواب بیدار می شوم. پاسی ازظهر گذشته است. چه خوب؛ بهر صورت نمی دانستم روزم را چطور شب کنم. از خانه میروم بیرون و می نشینم تو یک رستوران و یک کاسه آش سفارش می دهم. پس ازآن تاکسی می گیرم و میروم یک کافه می نشینم.

پدرم هنوز می تواند به لحاظ مالی کمکم کند. او ماهیانه چهارمیلیون ریال به عنوان پول تو جیبی به من می دهد که تبدلش کنی می شود 250 یورو؛ پول کمی نیست، اما با توجه به گرانی سرسام آور اینجا، کافی نیست . پدرم در آمریکا درس خوانده . من هم همانجا دنیا آمدم و اولین سالهای زندگیم را در می سی سی پی آمریکا گذرانده ام. پدرم مهندس است و در آنجا کار می کرد. ادارۀ فضا نوردی آمریکا "نازا" از پدرم خواسته بود برود برایش کار کند. اما او ترجیح داده بود بر گردد ایران و در باز سازی وطنش شرکت کند . به این ترتیب پدر و مادرم در سال هزار و نهصد و نود و هشت به ایران برگشتند و مرا با خودشان آوردند. پدرم استاد دانشگاه بود. بعد شرکت خودش را راه انداخت و در کارش خیلی موفق شد. اما الان دیگر وضع مالیش خوب نیست.

شب ها می نشینم و ساعت های زیادی اینترنت گردی می کنم. صفحۀ کلاس های رقص نیویورک را نگاه می کنم. از کلاس های درسم در اینجا هیچ راضی نیستم . استاد های اینجا هیچ چیز حالی شان نیست و دانشجویان را خر فرض می کنند. تنها استادی که واقعا تحسینش می کنم و برایش احترام قائلم، دارد ایران را ترک می کند.

کوهیار گودرزی ، تلاشگر

احساس می کنم اندکی کم انرژی هستم، امروز دومین روزی است که در اعتصاب غذا بسر می برم. برای همبستگی با دوستانم در زندان اعتصاب کرده ام. کافی است در اینجا انتقاد صریحی بکنی و یا در تظاهرات کنی تا به زندان بیفتی.

خودم هفت ماهی می شود که بیرون آمده ام. اما آدمی که برای حقوق بشر تلاش کند یا فعالیت سیاسی دارد هر آن ممکن است به زندان بیفتد .

باید بروم خانۀ دوستان . بیرون خبری نیست و خیابان ها خلوت است. قیافه های مردم رنگی از شادی ندارد. این روز ها هوا خیلی گرم شده. مردان و زنان لباس های مناسب گرما به تن کرده اند و ماموران گشت ارشاد بیشتر از پیش برایشان مزاحمت ایجاد می کنند .

آنجا در بارۀ مرگ دوستمان هدی صابر گفت و گو می کنیم که در زندان جان باخته. علت مرگ وی بطور رسمی ایست قلبی بر اثر اعتصاب غذا اعلام شده است. در زندان مدتی با هدا هم بند بودم. آدم خوبی بود.

غزاله زارع مدد کار

کار درستی کردم آمدم پیش پدر و مادرم خرم آباد که در غرب ایران قرار دارد. هوای اینجا خیلی بهتر از تهران است و من احساس آزادی بیشتری می کنم. در تهران می ترسم بدون چادر تو خیابان راه بروم. ماموران گشت ارشاد بیشترسختگیری می کنند. حتی به من هم در تهران چون چادر سرم نبود تذکر دادند که مثلا پوششم نا مناسب است.

در اینجا می توانم بروم دیدن دوستانم و از "آنوقت ها" با هم حرف بزنیم. حرف زدن ازگذشته ها خیلی زیبا تر است تا گفتن از حال که اینهمه درد ناک شده . من در دوران انتخابات ریاست جمهوری به نفع موسوی تلاش می کردم و رئیس یکی از ستاد های انتخاباتی بودم. حالا دیگر خودم را کنار کشیده ام.

راستی در سر سیاستمداران ما چه می گذرد ؟

چرا رهبر اپوزیسیون کروبی از مردم دعوت می کند بپا خیزند؟ دغدغه اش خود این مردم هستند؟ یا بحث بر سر قدرت خویش است؟

از خشونت بیزارم فرقی هم نمی کند در کدام گوشۀ جهان اتفاق بیفتد .سرمشقم در زندگی ماهاتما گاندی است. رئیس جمهور پیشین مان خاتمی هم با آن آرامش و آشتی جویی خاص خودش، تاثیر خوبی روی من گذاشته بود.

دلم می خواهد نظراتم را بنویسم و منتشرش کنم و ببینم آدمهای دیگر در این باره چه فکر می کنند. اما در حال حاضر دیگر تقریبا رسانه ای نمانده است که افکار و ملاحظات انتقادی را منتشر کند.

شنبه 25 جون 2011

حکومت یک نشست نمایشی در مورد ترور در تهران برگزارمی کند که روسای جمهورکشور های افغانستان، پاکستان، عراق و سودان نیز در آن شرکت دارند.

ایران ایالات متحدۀ آمریکا را متهم می کند که با حضور نظامی خویش اوضاع امنیتی منطقه را خرابتر کرده است

غزاله زارع مدد کاراجتماعی

راه می افتم به سمت دانشگاه خرم آباد. با اینکه دوست ندارم کنترل چی باشم، کار نظارت بر امتحانات کتبی را به عهده گرفته ام. می خواستم به دوستم کمکی کرده باشم وخوب ...پولش هم بدردم می خورد.

خیلی از آدمهایی که در این جایگاه قرار می گیرند، دچار خود بینی می شوند و دیگران را تحقیر می کنند. فرقی هم ندارد که این روابط در میان جمع کوچکتری برقرار شود و یا یک سر آن مردم مملکتی باشند، بهر حال همیشه این ماجرا دو سر دارد. اگر جوانان ما زحمت بیشتری به خودشان می دادند، ما هم امروز متخصصین بیشتری می داشتیم و این خیلی به نفع مردم ما بود.

سر راه بازگشت به خانه، زنی معتاد را می بینم که نوزادش را بغل گرفته ، کنار خیابان نشسته و دارد گدایی می کند؛ معتاد خیلی زیاد داریم. ما در خرم آباد به ابتکار شخصی خودمان سازمانی برای اینگونه زنان به را انداخته ایم.

کوهیار گودرزی ، تلاشگر

انگار به اینترنت اعتیاد پیدا کرده ام . بلافاصله پس از بلند شدن از خواب می روم سراغ لپ تاپم . تو فیس بوک خیلی ها عکس زندانیان را جایگزین پروفایل خود شان کرده اند.

با دوستانم برای ابراز همبستگی می رویم دیدن خانوادۀ زندانیان . سر چهار راه ماموران گشت ارشاد را می بینیم که دارند به زن جوانی تشر می زنند و تذکر می دهند.

پدر و مادرعلی اکبر که الان 5 ماه است در زندان بسر می برد، سر صحبت را در مورد اعتصاب غذای من باز می کنند. خبر را از یک کانال تلوزیونی خارج کشوری شنیده اند.

حرف از 5 نفری به میان می آید از میان 19 اعتصاب کننده که حال شان خیلی خراب شده و به بیمارستان منتقل شده اند. در مقایسه با وضعیت اینها، معده درد من چه اهمیتی دارد؟

مسیح طالبیان مهندس

به شرکت که می رسم با واقعۀ نا امید کننده و تلخی روبرو می شوم. از چهار ماه پیش تا کنون دارم تلاش می کنم که ماشین آلاتی را از اروپا وارد کنم. به همین منظور صد هزاریورو به عنوان پیش پرداخت به حساب یک صرافی در دوبی ریخته ام . قرار بود این مبلغ در نهایت به حساب یک بانک آلمانی واریز شود.

حالا در ایمیل می خوانم که بانک، به دلیل تحریم ها پول مرا نپذیرفته است. فرستادن نا فرجام این پول به بهای پانزده در صد ضرر از کل این مبلغ برای من تمام شده است .

یکشنبه 26 جون 2011

رئیس جمهور پیشین خاتمی که به اصلاح طلبان نزدیک است، از اعتصاب کنندگان زندانی می خواهد تا به اعتصاب غذای خود که در اعتراض به مرگ مخالفان انجام گرفته، پایان بدهند .

در این روز سران ارتش اعلام می کنند که روز از دوشنبه مانور نظامی ده روزۀ امام ششم آغاز خواهد شد . کارشناسان غربی بر این باورند که در این مانور موشک هایی که قادرند کلاهک های هسته ای حمل کنند، مورد آزمون قرار می گیرند.

سمانۀ احمدیان هنرمند

دوستانم را در کافه ای ملاقات می کنم. کافه در محله ای قرار دارد که بیشتر ساکنان آن مسیحی هستند. در آنجا سخت گیری کمتری می شود و می گذارند بی دغدغه و مزاحمت سیگارمان را بکشیم.

ما فقط سر یک موضوع صحبت می کنیم: گفته می شود در یک استخر زنانه پاسدار ها از زنان فیلمبرداری کرده اند . با اینکه زن ها مایو تن شان بوده اما این رسوایی بزرگی محسوب می شود و این ماجرا همه جا در شهر ورد زبان هاست . من فقط با افرادی در بارۀ سیاست حرف می زنم که به ایشان اعتماد کامل دارم و این شامل حال عدۀ زیادی نمی شود. سیاست هرگز در خانوادۀ ما محلی از اعراب نداشته است.

مسیح طالبیان مهندس

امروز سر صبحانه خبر های خوشی می رسد. خانمم که در یک بنگاه معاملات ملکی کار می کند می گوید که چقدر کار و بارشان خوب شده است. خیلی ها دارند خانه ها و آپارتمان هاشان را به فروش می گذارند، چون می خواهند ایران را ترک کنند. در مقابل افرادی هم هستند که پول کافی برای خریدن این املاک را دارند. از خودم می پرسم این پول ها را از کجا می آورند؟ کسانی که مثل من شغل آزاد دارند در حال حاضر رفته رفته مخارج شان بیشتر از در آمدشان می شود.

غزاله زارع مدد کاراجتماعی

سوار اتوبوس هستم وراهی تهران می شوم. مردی جلو من نشسته و دارد بلند بلند با تلفن حرف می زند. از حرفهایش چنین بر می آید که دارد برای شرکت در کنفرانسی که موضوع آن" فساد اخلاقی" است به تهران می رود . خانمی که کنار دست من نشسته نگاهی به من می اندازد و آهسته در گوشم ماجرای خواهر و برادری را تعریف می کند که آشنای او هستند و تو خیابان دستگیر شان کرده اند. زن می گوید: " خیال کردند اینها عاشق و معشوق هستند" آنها را جدا کردند و ازشان بازجویی گرفتند و از فک و فامیل هاشان سوال کردند. دختره گفته دو تا عمو دارد و پسره گفته سه تا عمو دارد. به این دلیل باور نکرده اند که اینها واقعا خواهر و برادرند. چند ساعت زندان بودند تا اینکه بالاخره پدرشان آمده و توضیح داده چرا و چه جور شده که حرف این ها دو تا شده! و توانسته بالاخره از زندان در شان بیاورد. یکی از عمو ها خیلی زود فوت شده بوده و برادر که بزرگتر بوده او را دیده بوده اما دختر که خیلی کوچکتر است هرگز عمویش را ندیده بوده است.

مردی که جلو ما نشسته، احتمالا یکی از آن افرادی است که مسئولیت پدید آمدن چنین اتفاقاتی را به عهده دارد. هر چه به تهران نزدیکتر می شویم اضطرابم بیشتر می شود.

دوشنبه 27 جون 2011

وزیر نفت ایران محمد علی آبادی به اختلاف نظر میان عربستان صعودی و ایران اذعان داشت، زیرا عربستان صعودی بر خلاف تهران حاضر است میزان نفت صادراتی خود را افزایش بدهد و به این ترتیب از گرانتر شدن بهای نفت جلوگیری کند. پارلمان ایران تصویب کرد که احمدی نژاد برای پاسخگوئی در مورد سیاست های جدال بر انگیزخود به مجلس فرا خوانده شود . برای حضور احمدی نژاد در صحن مجلس و پاسخگویی یکماه مهلت تعیین شده است. رئیس دانشگاه نامی شریف اعلام کرد که دانشجویان سال اول این دانشگاه تفکیک جنسیتی می شوند.

کوهیار گودرزی ، تلاشگر

دیشب تمام وقت مشغول گفتگوی تلفنی از طریق اینترنت بودم که هم قیمتش خیلی مناسب است و هم این حسن را هم دارد که شنود آن راحت نیست. حرف و بحث های زیادی با دوستان داریم، که بهتر است بین خودمان بماند.

امروز در اوین روز ملاقات است. حوالی ظهر اولین ملاقات کنندگان به خانه باز می گردند و گزارش می دهند که زندانی ها به اعتصاب غذای خودشان پایان داده اند. حالا دیگر منهم می توانم اعتصابم را بشکنم. خودم را همبرگری میهمان می کنم.

باید تدارک چند کارگاه را که قرار است برگزار کنم ببینم.

در این کارگاه ها تلاشگران حقوق بشر آموزش می بینند که چه جوری بازجویی پس بدهند و چه کنند تا در سلول های انفرادی بهتر دوام بیاورند. قرار است با دوستانم کارگاه دیگری هم برگزار کنیم در مورد مجازات اعدام .

گفت و گو در بارۀ مجازات اعدام در کشوری که هنوز هم بیش از هر نقطۀ دیگری در جهان آدمها را دار می زنند، وحتی گاهی در ملاء عام اعدام می کنند ، ضرورت دارد.

با اینکه کار های زیادی سرم ریخته، شب را جشن می گیریم. ناچارم هر چه زود تر از طریق ترجمه متون مربوط به فناوری انفورماتیک پول در بیاورم. اما شادی ما از پایان گرفتن اعتصاب غذا بیشتر از این حرفهاست. به سلامتی زندانیان سیاسی می نوشیم، به سلامتی شهدای جنبش؛ ندا و هدی و به سلامتی آزادی که بیشک روزی خواهد آمد .

مسیح طالبیان مهندس

امروز در محل کارم باز هم گرفتاری داریم. یک شرکت اروپایی که طرف معاملۀ ماست، حاضر نیست محموله ای را که به شان سفارش دادیم وعبارت است از دستگاهی برای سیستم گازرسانی، به ما تحویل بدهد. شرکت اروپایی اجازه ندارد محموله را به آدرس ایران بفرستد، اما بالاخره می پذیرد آنرا به آدرسی در دبی ارسال کند. اما می گوید باید بهای دستگاه را قبلا تمام و کمال بپردازید. اما طرف ایرانی ما که خریدار است می گوید، فقط وقتی بهای دستگاه را می پردازد که محموله وارد بندرعباس شده باشد. حالا نمی دانم چکار کنم! خریداران ایرانی که طرف ما هستند و کالا سفارش می دهند به معضل تحریم توجهی ندارند و آنرا نمی پذیرند.

فعلا بی خیال این مشگلا ت می شوم و خوشحالم از اینکه بعد از ظهر امروز کارگاه شعر داریم و من هم در آن شرکت می کنم. امروز قرار است چند شعر هایکو خوانده شود.

شعری مثل

" تو این دنیا

روی بام جهنم قدم می زنیم

زل زل خیره به گلها"

از شاعر ژاپنی کوبایاشی ایسا آرامم می کند

غزاله زارع مدد کاراجتماعی

می خواهم کار ثابتی بگیرم وبرای شرکت های مختلفی تقاضای استخدام می فرستم . اما به محض اینکه آقایان متوجه می شوند زنی دلسوز و اهل فعالیت های اجتماعی هستم، دیگرشانسی برای استخدام باقی نمی ماند.

تو خانه روی فیلمنامه ام کار می کنم که در بارۀ سه نسل مختلف از زنان است. هزینۀ چاپ کتاب اولم "قاصدک منتظراست" را خودم پرداخته ام. اما امیدم را برای ادامۀ کار نوشتن از دست نمی دهم .

سه شنبه 28 جون 2011

در تلوزیون دولتی، ارتش، سوله های مختلف موشکا را نشان می دهد از جمله موشک های شهاب 3 که برد 2000 کیلومتری دارند و می توانند خطری برای اسرائیل محسوب شوند. حکومت ایران از پذیرفتن گزارشگر جدید حقوق بشر سازمان ملل سر باز می زند. ایران انتصاب او را تدبیر سیاسی آمریکا برای انتقاد کردن از ایران می بیند.

مسیح طالبیان مهندس

بنگاه معاملات ملکی همسر من قرار است آپارتمانی را در نیاوران معامله کند . نیاوران محله ای بسیار اعیان نشین است که کاخ شاه ایران که در سال 1979 ساقط شد، در آن قرار دارد. پنت هوس فروشی 500 متر مربع وسعت دارد واگر بهایش را تبدیل کنیم می شود سه میلیون و نیم یورو.

خیلی دلم می خواست می دانستم چه کسی اینهمه پول دارد؟ و اصلا آدم اینهمه پول را چه جوری می تواند در بیاورد. "پورسانت" بنگاه مبلغ قابل توجهی می شود.

نگران شرکت خودمان هستم . برخی از طرف های ما در نهاد های دولتی، دائم فهرستی از لوازم و دستگاه هایی را که احتیاج مبرم به آن دارند، برای ما می فرستند. در حالیکه اینها باید در حقیقت خودشان خبر داشته باشند که ما بسیاری از این وسایل و دستگاه ها را که شامل تحریم می شوند، نمی توانیم تهیه کنیم. این لیست را برای بسیاری از شرکت های ایرانی دیگر هم می فرستند که همه تلاش کنند این وسایل را وارد کنند. این ماجرا شرایط کار ما را سخت تر می کند

سمانۀ احمدیان هنرمند

حقایق گاهی مثل پتکی هستند که می خورد تو سرآدم. دانشگاه ما می خواهد کلاس ها ی درس را زنانه مردانه کند. در روزهای خاصی از هفته فقط زنها قرار است سر کلاس بروند و در روز های دیگر فقط مرد ها.

طرح جدا سازی زن و مرد قرار است در تمام دانشگاه های کشور اجرا شود . باورم نمی شود!

غزاله زارع مدد کاراجتماعی

وقتی می روم بانک که برای سازمان خیریه مان تقاضای وام کنم، به چهرۀ پدران و مادران بی شماری که از کنارم رد می شوند نگاه می کنم . به وضوح می بینم خیلی از ایشان قادر نیستند شکم بچه هاشان را سیر کنند. سر صحبت را با یک ختر 9 ساله باز می کنم که هنوز به مدرسه نمی رود. گاهی به مادرش که بطور موقت در رستورانی کار می کند کمک می کند. پدرش سر ساختمان از روی داربست افتاده زمین. زن ناچار است شکم هر چهار تا بچه اش را به تنهایی سیر کند. هیچکدام از این بچه ها به مدرسه نمی روند، چون پولی برای کتاب و دفتر در بساط ندارند.

چهارشنبه 29 جون 2011

رئیس جمهور احمدی نژاد در برابر دستگیری "با انگیزه های سیاسی" اطرافیانش که متهم به فساد مالی هستند مقاومت می کند و بر بیگناهی ایشان پای فشاری می کند. وزیر امور خارجۀ انگلیس ویلیام هیگ،اعلام می کند که ایران بر اساس اخبار سرویس های اطلاعاتی انگلیس، دارد پنهانی موشک هایی با کلاهک های اتمی تولید می کند و به این ترتیب بار دیگر قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل را زیر پا می گذارد.

غزاله زارع مدد کاراجتماعی

میروم مجلس؛ یعنی پارلمان ایران. امیدوارم بتوانم برای سازمان خیریه مان کمک بگیرم. جلو ساختمان به زنی بر می خورم که آمده برای پسرش معتاد و زندانیش عفوء بگیرد. پدری آمده برای سه فرزندش در خواست کمک دارد. هر سه تا شان فارغ التحصیل دانشگاه هستند اما هیچکدامشان تا بحال نتوانسته اند کاری پیدا کنند. زنی به من می گوید کارمند است و یکسال و نیم است دارد می آید و می رود و دنبال انتقالی خودش است تا او را به شهری بفرستند که شوهرش در آنجا کار می کند.

احساس می کنم اینجا هزاران نفر جمع شده اند که همگی چشم انتظار دریافت کمک هستند. نا امید می شوم و به خانه باز می گردم.

پنجشنبه 30 جون 2011

در نامه ای به فرستادۀ سازمان ملل برای حقوق بشر در ایران خویشاوندان دو شهروند آمریکایی "یوش فاتال" و " شین باوئر" که دو سال است به اتهام جاسوسی درتهران بازداشت شده اند وهم اکنون در زندان بسر می برند ، بنا بر اتهامات وارده شکنجه می شوند . وکیل دعاوی و برندۀ جایزۀ صلح نوبل شیرین عبادی که هم اکنون در تبعید بسر می برد سقوط رژیم ایران را پیش بینی کرد.

سمانۀ احمدیان هنرمند

می روم به کافۀ دوستم. یکی از آشنا هام دارد ویدئویی می سازد که من هم درآن نقشی دارم. از اینکه دارم کاری می کنم خوشحالم . دوستم شروین را می بینم. وسط شهر دست می کشد به گردنم. مثل برق گرفته ها به خود می لرزم.

مسیح طالبیان مهندس

باید کار کنم؛ البته کار امروزم محدود به جواب دادن ایمیل ها است. تلاش می کنم به طرف های شرکت مان توضیح بدهم که با توجه به تحریم ها با چه مشگلاتی دست به گریبان هستیم. البته می توانیم یک شرکت صوری در یک کشور همسایه راه بیاندازیم و بعد دستگاه ها را به ترتیبی از آنجا وارد ایران کنیم . این هم شد راه حل؟ ایمیل هایی که می فرستم مشگل ما را حل نمی کنند، اما جنبۀ درد دل دارد و سبک میشوم.

غزاله زارع مدد کاراجتماعی

آدم اینجا می تواند خیلی خوب زندگی کند؛ بشرط اینکه فکر نکند. روز های تعطیل از این نظر وحشتناک است. آدم وسوسه می شود که فکر کند. برنامه های تلوزیون هم طوری نیست که سر آدم را گرم کند و آدم را از فکر و خیال باز بدارد. فیلمنامه ام را می نویسم و به ممیزی فکر می کنم. کسی که امیدوار است در کتاب ها یی که از ممیزی عبور کرده اند پاسخی به سوالات خود بگیرد اغلب سر می خورد و نا امید می شود. اما من آدم صبوری هستم؛ آن روز سرانجام فراخواهد رسید.

کوهیار گودرزی ، تلاشگر

به دوست من ماهان پس از 7 سال زندان، برای اولین بار مرخصی داده اند. تصمیم می گیریم با هم به کنار دریای خزر برویم. باید پیش بینی می کردیم؛ همه در حال بیرون زدن از تهران هستند! فرقی هم نمی کند که بهای بنزین پس از حذف یارانه ها چقدر بالا رفته باشد.

سر جاده مردانی گالن به دست ایستاده اند. اینها بنزین را به دو برابر قیمت پمپ بنزین می فروشند. در عوض خریداران ناچار نیستند در صف طولانی پمپ بنزین منتظر نوبت بمانند. من پس از 9 سال دارم می روم شمال کنار دریا. طبیعت ایران هر قدر هم که زیبا باشد ، من و ماهان باز

در بارۀ دوستان مشترک در بندمان و یا دوستانی که ایران را ترک گفته اند با هم حرف می زنیم.

نقل این نوشته با یا بدون بردن نام مترجم و منبع آزاد است