وظیفه
اخلاقی و سیاسی
ما
بابک
امیرخسروی
حبس خانگی
آقای میرحسین
موسوی و شیخ
الاسلام محمد
کرّوبی،
رهبران جنبش
سبز، صرفاً به
دستاویزِ
دعوت آنان از
مردم ایران،
برای یک تظاهراتِ
آرام و مدنی،
با انگیزۀ
همراهی و
همبستگی با
بهارعربی؛ و
در پی آن،
بازداشت و
زندانی کردن
ده ها شخصیّت
برجستۀ
سیاسیِ
آزادیخواه
ایران و اهل
قلم و مطبوعات،
واقعاً خشم
آور و طغیان
برانگیز است.
این
رویداد،
عریان ترین
گواه بر
تصمیمِ دستگاه
حاکم برایِ
مقابله با
جنبش آزادی
خواهی مردم
ایران و تحکیم
هرچه بیشترِ
پایه های
حکومتِ
استبدادیِ
مطلقه بر محور
و مرکزیّتِ
آیت الله
خامنه ای است.
حبس خانگیِ
آقایان
میرحسین
موسوی و
کرّوبی امرِ
ساده ای نبوده
است؛ زیرا
صرفاً یک
کنشگر سیاسی
نبودند. آنها
از رجال
برجسته و
شناخته شدۀ
همین نظام
جمهوری
اسلامی بودند.
میرحسین موسوی
سالیان دراز،
در شرایط
بسیار دشوار
جنگ عراق-
ایران، نخست
وزیر این
مملکت بود و
در انتخابات
هشتمین دورۀ
ریاست
جمهوری، به
محاسبۀ خود
دستگاه، بیش
از ۱۳
میلیون رای
آورده بود.
حجت الاسلام
کروبی نیز از
پایه گزاران
رژیم جمهوری
اسلامی،
نامزد ریاست
جمهوری و سال
ها رئیس مجلس
شورای اسلامی بوده
است. زندانی
کردنِ
گستاخانۀ
آنها بیانگر
نهایتِ
ناتوانی و
درماندگیِ
حاکمیّتِ جمهوری
اسلامی، به
رهبری آیت
الله خامنه ای
در ادارۀ امور
کشور، از راه
های قانونی، و
با رعایت
موازین همین
قانون اساسی
جمهوری
اسلامی است که
علت وجودیِ
آنهاست. بی
گمان راه و
روش آنها شکست
خواهد خورد.
هم اکنون،
صدایِ خش خش
شکستن
استخوان هایِ
استبداد فردی
به گوش می رسد.
حاکمیّت
جمهوری
اسلامی به
رهبری آیت
الله خامنه ای
بر این گمان
بود که با حبس
خانگیِ این بزرگواران،
و منزوی
کردنشان،
جنبش آزادی
خواهی ایران
فروکش خواهد
کرد؛ و این
بزرگان نیز احتمالاً
با گذشت زمان،
از خاطره ها
محو خواهند
شد. و یا بر این
پندار بودند
که تحمل سختی
هایِ دورانِ
زندان، آنان
را به زانو
درآورده و به
تمکین و تسلیم
واخواهد داشت.
هنوز هم هستند
کسانی که آنها
را به برائت
از «فتنه گران»
دعوت می کنند.
ولی پایداری و
استقامت آنها
در مواضع شان،
برخلاف
انتظارِ
گردانندگان
رژیم، موجب
بالا رفتن
محبوبیّت شان
در جامعه و
تبدیل شدن
ایشان به نماد
جنبش آزادی خواهی
ایران شده است.
لذا پیکار
برای رفع حبس
خانگیِ این
بزرگان و آزادی
زندانیان
سیاسی،
درحقیقت،
مقابله با روند
رو به افزایش
استبداد
فردی، و بی
گمان گام مهمی
در راستایِ
باز کردنِ
فضای سیاسیِ
بستۀ کشور است.
جنبۀ مهّم
دیگر این
پیکار، و
تامین آزادی
عمل و فعالیّت
آنها، در این
است که این
بزرگان، رهبران
برگزیدۀ
طبیعیِ جنبش
مسالمت آمیز و
آزادیخواهانۀ
تودۀ گستردۀ
میلیون ها
ایرانی هستند
که در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸
با شعار «رای
من کو؟» به میدان
آمدند و دست
به اعتراضات
مسالمت آمیز
زدند. شعار
«رای من کو؟»
بیانِ آگاهی
مردم از حقوق
شهروندی خود
بود که اساس
هر دموکراسی
است. در گذشته
ها، معمولاً
از آزادی، به
مفهوم کلّی و
به نوعی
انتزاعی آن
سخن می رفت. به
گمان من، اولّین
بار در تاریخ
سیاسی مردم
ایران بود که
حقّ شهروندی
این چنین
آگاهانه به
زبان آمد.
میرحسین
موسوی و مهدی
کروبی، تجسّم
انسانیِ
فریادِ توده
های خواهانِ
«رای من کو؟» در
خیابان ها
بودند. رازِ
گره خوردن
تنگاتنگ نام این
دو بزرگوار با
جنبش سبز، که
تقریباً
گسترده ترین
اقشار و
گرایشات
سیاسی کشور را
در بر گرفت،
نهفته در همین
شعار است.
حضور
گرایشات
سیاسیِ
گوناگون در
این مراسم و طیف
گستردۀ
سخنرانان این
مجلس، بازتاب
کوچکی از
واقعیّتی است
که در پهنایِ
جامعۀ ایران درحالِ
گسترش و
همسوئی و
اتحاد عمل
است. طیف گسترده
ای که
هواداران
جنبش سبز،
گرایشات ملی - مذهبی،
شخصیّت های
سیاسی با
پیشینۀ جبهۀ
ملی ایران،
نهضت آزادی،
تا مبارزان
عرفی با
پیشینۀ مارکسیستی
اصلاح طلب را
دربر می گیرد.
آنچه خواستِ
حداقل عمومی
است، استقرار
و تقویت
جمهوریّت در
قانون اساسی
است که تامین
آزادی های سیاسی
و حقوق مدنی و
شهروندی و
تامین پیش شرط
هایِ حداقلِ
یک انتخابات
آزاد، در مرکز
آن است. این
کار به باور
من شدنی است؛
و راه دستیابی
به آن نیز
پیکار آرام و
مسالمت آمیز
مردم است.
هیچگاه و در
هیچ دوره ای
از تاریخ
ایران، اقشار
گوناگون مردم
ایران و
نیروهای
سیاسیِ آن، این
چنین خواستار
آزادی با
مفهوم واقعیِ
آن، که احترام
به آزادی
دگراندیش،
گوهر آن است،
نبوده اند.
هیچگاه و در
هیچ دوره ای،
نیروهایِ سیاسی
ایران تا این
حد، هوادار و
باورمند به
رجحانِ مشی
سیاسیِ اصلاح
طلبی برای
ایجاد تغییر و
تحول در جامعه
و حتّی اصلاح
و تغییرات در
قانون اساسی
در راستای
تقویّت
جمهوریّت نبوده
اند.
میرحسین
موسوی و حجت
الاسلام
کروبی، همین
راه و روش را
مدّ نظر
داشتند و
دارند، و نماد
آن، و در برش
تاریخیِ
امروز ایران،
در شمارِ
نمایندگان
برجستۀ آن
هستند. از اینجاست
که پیکار برای
رفع حصر آنان
و نیز رهائی سایر
شخصیّت های
سیاسیِ
دربند، در
ذاتِ خود پیکار
برای آزادی و
دموکراسی در
کشور و از پیش شرط
ها برایِ یک
انتخابات
آزاد و
منصفانه است.
از
این منظر است
که پیکار در
این راه،
وظیفه ای
اخلاقی و نیز
سیاسی ماست.
وظیفه
«اخلاقی» است،
بدین جهت که
این عزیزان و نیز
دیگر
زندانیان
سیاسی، این
سرمایه هایِ گرانقدر
جامعۀ ما،
بخاطرِ
مبارزه برای
آزادی و تامین
حقوق شهروندی
تک تک ما
ایرانیان،
گرفتارِ حبس
خانگی و
محرومیّت، و
بسیاری دیگر،
دربند و زندان
اند. چگونه
ممکن است برای
برخی حسابگری
هایِ زود گذرِ
سیاسی، مثلاً
شرکت بی قید و
شرط در
انتخابات، آن
نیز انتخابات
مهندسی شده و فرمایشی،
شرکت جست و
نسبت به
سرنوشت این
عزیزان بی
تفاوت ماند؟
وظیفه
«سیاسی» نیز
هست؛ زیرا
همانگونه که
عرض کردم، رفع
حبس خانگیِ
این بزرگان و
آزادی
زندانیان
سیاسی که همگی
بی گناهند،
نخستین گام و
نشانه ای
نمادین از باز
شدن نسبی فضای
سیاسی کشور
است.
به باور من،
حتّی اگر
شرایطی پیش
بیاید که نامزد
معتبر و مورد
پذیرش عمومی
اصلاح طلبان و
نمایندگان
جنبش سبز، در
وضع کنونی، پا
به میدان بگذارد،
می باید رفع
حبس خانگیِ
این بزرگان و
آزادی
زندانیان
سیاسی را در
برنامۀ
انتخاباتی خود
قرار دهد.
از این جهت،
ابتکار
دوستانی که
دست به برگزاری
این نشست زده
اند و نیز
اقدامات
دیگری که در همین
راستا صورت
گرفته شده و
یا در حال
تدارک است،
درخورِ ستایش
و بسیار قابل
تقدیر است.
ولی آتش این
تنور را باید
همواره و تا
آزادی آنها
گرم نگه داشت.
چنین به نظر می
رسد که هنوز
امکانات
بیشتری وجود
دارد که باید
بهره برداری
شود. فضای
جهانی و بین
المللی برای
حمایت از
مبارزان راه
آزادی در
ایران، بسیار
مساعد است و
به مانند زمان
شاه دشوار
نیست.
شاید تشکیل
یک کمیتۀ علنی
معتبر، با
سرپرستی خانم
عبادی و آقای
لاهیجی برای
سازماندهیِ تمام
فعالیت های
جهانی برای
رفع حبس
خانگیِ موسوی
و کروبی و نیز
آزادی
زندانیان
سیاسی مفید بوده
و فوریّت
داشته باشد،
تا همۀ
فعالیّت ها در
این راستا را
سازمان بدهد و
همۀ امکانات
رسانه ای و
دیدار با
محافل خارجی و
بین المللی را
بکار اندازد.
به هر حال تا آزادی
میرحسین
موسوی و حجت
الاسلام مهدی
کروبی و خانم
زهرا رهنورد و
آزادی همۀ
زندانیان سیاسی،
نباید آرام
گرفت.
همانگونه که
عرض کردم، این
وظیفۀ اخلاقی
و سیاسی ماست.
به امّید آن
روز و به
امیّد
برقراری
آزادی ها و دموکراسی
پایدار در
ایران!
*پی
نوشت:
متن کامل
سخنرانی در
نشست اعتراضی
شش اسفند ۹۱ (۲۴
فوریه ۲۰۱۳)
در پاریس