خبرهای بد از آینده سازان ایران

 

صدر الدین بی طرف

از پیامد های اقتصاد ورشکسته، افزایش وحشتناک نرخ تورم و گرانی و به دنبال آن رشد و گسترش آسیب های اجتماعی است؛ تراژدی تلخی که گریبان جامعه ی امروز ما را گرفته، به طوریکه هر روز خبرهای نگران کننده ای در پیوند با حوزه سلامت اجتماعی به گوش می رسد. 

همین چند روز پیش و تنها به فاصله 3 روز ابتدا خبر رسید که  6 هزار کودک خیابانی در تهران از سوی بهزیستی شناسایی و جمع آوری شده اند و پس از آن هم خبر تلخ دیگری آمد مبنی بر اینکه شیوع ایدز بین کودکان کار ۴۵ برابر میانگین کشوری است.

یک مددکار اجتماعی در گفت و گو با خبرگزاری کار ایران (ایلنا)، گفت که بر اساس تحقیقات انجام گرفته، حدود ۴/۵ درصد از کودکان کار به ویروس اچ.آی.وی مبتلا هستند که این رقم ۴۵ برابر میانگین کشوری ست و می‌تواند با شیوع این بیماری در میان کارگران جنسی زن برابری کند!

فرشید یزدانی در توضیح بیشتر گفت که  این آمار‌ها در مقاله‌ای از سوی  مینو محرز، عضو کمیته کشوری ایدز و رئیس مرکز تحقیقات ایدز بیمارستان هزار تخت خوابی تهران، ارایه شده است. بر اساس تحقیقات خانم محرز، یک ‌سوم کودکان مبتلا به ایدز ۱۰ تا ۱۴ ساله و دو سوم آنها ۱۵ تا ۱۸ ساله هستند.

در همین حال حبیب الله مسعودی، مدیر کل امور آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی گفت که

«بیش از یک سوم بچه های کار و خیابان در تهران و 40درصد آنان از اتباع بیگانه هستند.»

این درحالیست که بارها پیش از این بسیاری از کارشناسان اجتماعی و فعالان حقوق کودک با انتقاد از سازمان بهزیستی گفته بودند که این سازمان بیشتر با غیرایرانی دانستن تابعیت اغلب کودکان ‌کار از مسئولیت خود شانه خالی می‌کند و نشان داده که تعهد كافی در برابر كودكان خيابانی را ندارد.

بنابر برآوردهای انجام شده در ایران بیش از 700 هزار کودک کار در خیابان‌ها به چیزی شبیه زندگی ادامه می‌دهند. بر اساس گزارش‌های منتشر شده از سوی سازمان بهزیستی بدون در نظر گرفتن اتباع خارجی، حدود ۲۰۰ هزار کودک خیابانی در استان تهران وجود دارد که ۶۰ درصد آنان مهاجران مناطق محروم سایر استان‌ها هستند. از نظر سنی نیز بیشتر آنان طیف سنی ۵ تا ۱7 سال قرار دارند.

کودکان و نوجوانان که در خیابان‌ها زندگی می‌کنند به غیر آنچه از سختی‌ها و زشتی‌های زندگی خیابانی یاد گرفته‌اند از سوء تغذیه، خشونت جسمی، آسیب‌های روانی و رفتار خصمانه رنج می‌برند.

در این کشاکش، به طور معمول در شهرهای بزرگ ایران برای کودکانی که خانواده خود را ترک کرده و به خیابان‌ها روی آورده‌اند سه مکان برای رفتن وجود دارد. سرپناه‌ها و خانه‌های موقت، مراکز اصلاح و بازپروری و پناهگاه‌های امن و در آخر زندان که همه آنان این مکان را غم‌انگیز و وحشتناک می‌دانند. آنان در زندان تنها یاد می‌گیرند که بترسند و از کسی که هیکل درشتی دارد و خوب فریاد می‌کشد حساب ببرند.

در بسیاری موارد خانواده‌های این کودکان بد سرپرست، آنان را به کار می‌گمارند و به نوعی از آنان بهره‌کشی می‌کنند. از طرفی بسیاری از کارفرمایان نیز با سوء استفاده از کودکان بدون در نظر گرفتن قانون و به دور از استانداردهای لازم برای محیط کار، کودکان را به خدمت می‌گیرند تا از دست قوانین دست و پاگیر اداری و استخدامی خلاص شوند.

نمونه‌ای از این تجربه ناخوشایند چند سال پیش در رباط کریم اتفاق افتاد که ۱۵ نوجوان زیر ۱۸ سال به‌دلیل کار در یک کارگاه کفاشی غیرقانونی در مجاورت یک نوع چسب و به‌دلیل گاز متصاعد شده از آن دچار فلج عصبی شدند و این موضوع در سایه پاسکاری مسئولیت و وظیفه نهادهای مسئول به حاشیه رانده شد و غبار فراموشی گرفت.

با این اوصاف باید گفت که پیمان نامه حقوق کودکان برای مجلس و دولت در جمهوری اسلامی بیشتر جنبه تشریفاتی دارد. به ‌طوری که امروز هیچ نهاد شناسنامه دار و قدرتمندی در ایران نیست که به ‌طور مشخص از حقوق کودکان کار و خیابان حمایت کند و نهادهای مدنی و تشکل‌های غیردولتی هم که از  این کودکان حمایت می کنند به دلایل مختلف از جمله نبود قدرت مالی و فقدان سیاسیت های تشویقی از سوی دولت آن قدر کم رنگ و کم ‌اثر عمل می‌کنند که تلاش آنها دیگر به چشم نمی‌آید.

تنگ شدن دایره رفاه اجتماعی، موجب عقب ماندگی و رشد آسیب ها می شود. با امکان دسترسی افراد به ویژه کودکان به امکانات و خدمات رفاهی، افراد سالم در فردای کشور بهتر می‌توانند در فعالیت‌های اقتصادی سازنده شرکت کنند. افزایش  پیوسته فقر می‌تواند با شکل دهی چرخه ناامیدی و یاس که از عوامل بی‌ثباتی اجتماعی محسوب می‌شوند، موجب گسترش آسیب ها می شود.

زندگی خوب و امن و آموزش حق مسلم هر کودکی است که در این کره خاکی زندگی می کند و هیچ کودکی نباید از حداقل حقوق انسانی خود یعنی داشتن سرپناهی امن بی‌بهره باشد.

به تعبیر ارنستو ساباتو، نویسنده آرژانتینی« وقتی کودکانی را می‌بینیم که سطل‌های زباله را برای لقمه‌ ای خوراک جست‌وجو می‌کنند و در ظلمت شب گوشه امنی را در خیابان برای خواب می‌جویند، باید مایه ی شرمساری و خجالت ما باشد که فقط دم از انسانیت می‌زنیم.»