کاظم جان سلام!

درآخرین نامه ات نوشته بودیاین نوشته آخر من در این رابطه خواهد بود. به نظر من آنچه باید گفته شود گفته شد»! چه شد که بیش ازچندروزتاب نیاوردی! ازشوخی گذشته نامه ات را، به فال نیک گرفتم وادامۀ گفتگوباآن دوست عزیزرااستقبال می کنم. امیدوارم به تفاهم بیشتری برسیم. به پرسش هایت درمتن نامه ات پاسخ می دهم. آنچه من نوشته ام، بارنگ بنفش وتوضیح بابک مشخص شده اند.

قربانت بابک 10/05/2012

 

 

دوست عزیز و ارجمندم آقای امیرخسروی، سلام

برخلاف برخی نوشته ها که بیشتر لفاظی بود، نوشته جنابعالی بسیار روشن و گویا است. شما نوشته اید:

" سیاست ما برای اتحاد با سایرنیروها نیز، تابع این مرزبندی است. اگردرشرایط کنونی پبکاربرای تامین حداقل آزادی ها:آزادی مطبوعات وقلم، آزادی احزاب و سندیکاها وتشکل های صنفی، آزادی زندانیان سیاسی ونیزتامین پیش شرط هایِ انتخابات ها درآزادی است؛ که لازمۀ آن، اضافه برتامین مطالبات بالا، لغونظارت استصوابی نیزهست؛ درآنصورت می توان گسترده ترین نیروهای درون کشوررابه این پیکارفراخواند. متحدین عینی وعملی ما، دردرجۀ نخست نیروهای سبزو اصلاح طلبان درون کشوراست".

این توصیفی از شرایط کنونی یا مرحله اول پیکار است. بنابراین باید مراحل دیگری هم در نظریه شما وجود داشته باشد که بیان نشده است. دراین ارتباط چند پرسش مطرح می شود.

]

1.    فکر نمی کنید تقسیم بندنی جنابعالی ازافراد و گروه ها در باره انتخابات آزاد نه تنهاشما را با فرخ نگهدار در یک گروه قرار نمی دهد، بلکه شما رابه سیاووشی نزدیک کرده است؟ شما می خواهید با کسانی که نگهدارمی خواهد گفتگو کند پیکار کنید. اینگونه نیست؟

 

توضیح بابک: کاظم جان راستش نمی فهمم نزدیکی ویا دوری احتمالیِ تحلیل من، ازنظریّات آقایان نگهداروسیاوشی چه اهمیّت ویژه ای دارد که شمامی پرسید؟ پاسخ به پرسش هائی ازاین نوع:«شما می خواهید با کسانی که نگهدارمی خواهد گفتگو کند پیکار کنید. اینگونه نیست؟»؛ مارا بیهوده وارد نوعی پلمیک بادوستان دیگر می کند که واقعاً نیازی به آن نیست. صادقانه بگویم، من ازوارد شدن در اینگونه بحث ها اکراه دارم وبا اجازۀ شماازپرداختن به آن دراین میلینگ لیست، که خوانندگان زیادی دارد، پرهیزمی کنم. اگرموضوع برایتان مهم است، جداگانه وخصوصی سوال کنید.  

 

2.    پیکار مورد نظر شما با رژیم چگونه و برای چیست؟ آیا در این پیکار استراتژی هم وجود دارد، و آن چیست؟ به عبارت دیگر، آیا خواست های شما در حدی که طر ح کرده اید متوقف می شود و یا ادامه می یابد و ادامه آن چیست و چگونه بدست می آید؟

 

توضیح بابک: درهمان نامۀ اوّل دراشاره به منشور«اجا» که من وشما مشترکاً امضا کردیم، تاکید داشته ایم که:«اولین اقدام ماتدوین یک منشورجمهوری خواهی بود. انگیزۀ مامتحدساختن نیروهای پراکندۀ سیاسی جمهوری خواه بود که هدفشان برقراریِ یک: نظام جـمهوری پارلمانی براساس تفکيک قوای سه گانه وتضمين حقوق وآزادي های فردی واجتماعی مندرج دراعلاميه جهانی حقوق بشرورعایت اصل تناوب قدرت و انتخابی بودن سران کشورودولت، که هرگونه ادعای امتيازموروثی، دينی و مسلکی را درامرحکومت بی اعتبار می‌سازد

 

اطمینان داشته باش که من همچنان برامضای خود صادقانه پایبندم. اگراختلافی هست، که هست، بر سر«نقشۀ راه»(Feuille de Route) و«شیوۀ مبارزه» برایِ تحقق این جامعۀ آرمانی ماست. برایِ دستیابی به این جامعۀ آرمانی، درشرایط مشخص جمهوری اسلامی، من معتقد به مبارزۀ آرام وگام به گام ومسالمت آمیز ومرحله به مرحله پیکارسیاسی هستم. برای پرهیزازطولانی ترشدن مطلب، آنچه را که دراین رابطه درنامۀ پیشین خود گفته بودم؛ یادآوری می کتم:

«ازآنجا که من، وضعیّت کنونی تناسب نیروها وسلطۀ لحظه ای اقتدارگرایان را فقط درنظرنمی گیرم ومطلق اش نمی کنم وقابل تغییرمی دانم؛ براین باورم که درحال حاضر، می باید مردم رابرای مبارزه درراستای دستیابی به آزادی های اولیّۀ پایمال شده:آزادی مطبوعات واحزاب و سندیکاها وتشکلات مدنی، وتامین هرچه فزاینده ترِحاکمیّت ملت ازطریق انتخابات هایِ آزاد؛ بابهره گیری ازراه های آرام ومسالمت آمیزمبارزاتیِ تشویق وتجهیزکرد.

آنگاه که این آزادی های اولیّه، ولی ضروری وبسیارپراهمیّت بدست آمد؛ باارزیابی مجدد توازن نیرو ها وآمادگیِ ذهنی مردم؛ با تاکتیک های مناسب باشرایط آن روز؛  طرح دیگری ریخت ومبارزه راتا تحقق تمام وکمال حاکمیّت ملت، که درآن همۀ نهادهای حکومت ناشی ازاراده ورای آزاد ملت باشد، ادامه داد. دراین پیکارِمرحله به مرحله، بیگمان، اصلاح طلبان درون وبیرون حاکمیّت، درشمارِ نیروی اصلی وتعیین کنندۀ آن، قرارمی گیرند. بدیهی است که هرقدرنیروهایِ عرفی وترقی خواه از تبارِاتحاد جمهوری خواهان پرتوان ترباشند، رنگ ونشان خودرابررویدادهاوچشم اندازسیاسی کشور برجای خواهندگذاشت».

 

کاظم جان! ملاحظه می کنید که درنظام فکری من، هم استراتژی وجوددارد وهم هدف روشن است. تفاوت من بابرخی ازدوستان ازجمله دراین است که آنهابراین باورند که رژیم اصلاح ناپذیراست؛ لذا برای دستیابی به آزادی ودموکراسی می باید آن رابه یک صورتی، برانداخت. ازجمله با«استراتژی انتخابات آزاد». ولی من معتقد به اصلاح وتغییرواستحالۀ رژیم درراستای دستیابی به تحقق «حاکمیّت ملّت» هستم. وپیروزیِ چنین «نقشۀ راه» راامکان پذیرمی دانم.

امید من به توفیق این راه، درتفاوت مهّم رژیم کنونی بارژیم شاه، ازجمله دراین است که حاکمیّت کنونی یکپارچه نیست. ثانیاً واین مهم ترازاولی است؛ وجود نیروی واسطۀ تنومندی میان دولت وملت است که خواهان تعییروتحول درراستای تامین«حاکمیّت ملّت» می باشد. نیروی اجتماعیِ مهّمی که متاسفانه در زمان شاه وجود نداشت. جنبش سبزواصلاح طلبان درون وبیرون حاکمیّت ونیروهای سیاسی ازتبار نهضت آزادی وملی- مذهبی ها، دفترتحکیم وسندیکاهای مستقل ونظایرآنها، درشماراین نیروهای واسطه اند.

 

3.    آیا شما معتقد به جدایی دین از دولت، پایان یافتن، حکومت مادام العمری ولایت فقیه برای برقرای حاکمیت مردم هستید؟ اگر پاسخ مثبت است این خواست ها در کجای پیکار شما قرار می گیرد و درچه مرحله ای باید طرح شود؟

توضیح بابک: گمان کنم درجریان توضیحات پیشین به اندازۀ کافی مواضع من دراین راستا روشن شده باشد. تنها اضافه کنم که جایِ مرحله ای آن درپایان نقشۀ راه، وفرجام این مبارزۀ طولانی مرحله به مرحله است. فعلاً ما درآغازاین پیکارهستیم که همان دستیابی به آزادی های اولیّه است.

 

4.    با توجه به اینکه رژیم جمهوری اسلامی حتی وکیل مدافع متهمان را به یازده سال زندان محکوم می کند، و به وبلاگ نویس را اعدام می دهد، در پیکار شما، حکومت فقها و نظامیان چگونه حذف و حاکمیت مردم بر قرارمی شود؟

توضیح بابک: چنانکه پیش ترعرض کردم، من وضعیّت کنونی راپایدارومطلق نمی بینم. کاظم جان! اصولاً رویکرد من به مسائل سیاسی، ایجابی است، نه سلبی. درنفشۀ راه مطلوب من، هرگونه توفیق کوچک وبزرگ ایجابی، دردستیابی به آزادی وحقوق انسانی؛ مثلاًحتی آزادی زندانیان سیاسی دربند کنونی، پیکاربا حکومت فقها ونظامیان وپس زدن آنهاست. واین مبارزه را تا ازنفس انداختن آنها، می باید ادامه داد.

دوست ارجمندم! وقت آن رسیده است که فرهنگ «حذف»را که همان اندیشۀ براندازی است، واگرکسی آن رانگوید، پس«سازشکارودنباله روجمهوری اسلامی است»، ازخود دورکنیم ودرجستجوی راه های ایجابی باشیم که البته دشواراست ولی تنها راه دستیابی به آزادی ودموکراسی ماندگاروپایداراست.

 

5.    در پیکار شما آیا محافل جهانی مانند سازمان ملل، آنطور که دکتر یزدی خواسته است، یا دول دیگر، آنطورکه خانم آن سان سو چی در گذار برمه به دمکراسی پیش می برد، نقشی دارد؟ آیا اساسا فکر می کنید که مردم ایران متحد جهانی هم دارند و آنها کدامند؟

توضیح بابک: به استثنایِ سازمان های حقوق بشرونظایرآن، که اساساً با هدف وانگیزۀ دفاع ازحقوق بشربه وجودآمده اند. ویابرخی احزاب چپ که چنین حمایت هائی، برخاسته ازباورهای ایدئولوژیک آنهاست؛ درمیان دول خارجی، من «متحد جهانی» دیگری، سراغ ندارم. به بیان آن سیاستمدارانگلیسی که گفت: انگلستان دوست ودشمن ندارد، فقط منافع دارد؛ دول بزرگ جهانی اساساً نگران ودرجستجوی منافع خودهستند ودلشان برای مردم ایران نمی سوزد. آنها اگرمنافع شان اقتضاکند، مارادربزنگاه ممکن است رها کنند. همانگونه که دولت شوروی درحساس ترین لحظه مبارزات مردم ایران، رادیو«پیک ایران» رابرای خوشایند شاه، بست. وآمریکا شاه بیمارودربسترمرگ را، به ملاحظۀ آیت الله خمینی به امان خدا سپرد. واگررادمردی همچون انورسادات نبود، چه بساتحویل جمهوری اسلامی شده بود.

 

لذا کاظم جان! نباید زیادی به دول خارجی امید بست ونسبت به آنها توهّم داشت وبه امید آنها سیاست گذاری کرد. ویا چنین پنداشت که دول بزرگ، «متحد جهانی» ما درپیکاربرای آزادی و دموکراسی هستند. آنهابخاطرمسالۀ هسته ای، چون امنیّت ایسرائیل راتهدید می کند، ایران رامحاصرۀ اقتصادی می کنند، ولی گمان نکنم حتی یک روز، بخاطرعدم رعایت حقوق بشریا آزادی ودموکراسی درایران، دست به تحریم ایران بزنند.

بااین حال، می باید ازعامل مساعد جهانی که فعلاً فراهم است، برایِ اِعمال فشارروی دولت جمهوری اسلامی، ازبرای این که زندانیان راآزاد کنند، دست ازآزارمردم بردارند، حقوق بشررا رعایت کنند، ویاانتخابات ها را درآزادی برگذارکنند؛ نهایت استفاده رابرد. اتفاقاً ازمهم ترین وظایف ما درخارج کشور،همین تجهیزافکارجهانی وتشویق آنها برای حمایت ازمبارزات مردم ایرانست.

ما متاسفانه«متحد جهانی» درمبارزه برای آزادی ودموکراسی نداریم. ولی بی گمان ملیون هاانسان آزاد منش، صدها حزب سیاسی وتشکلات حقوق بشری، ومطبوعات وغیره نسبت به مبارزاتِ گاه کم مانند ملت ایران، به دیدۀ تحسین می نگرند، حاضرند مثلاً پیام هواداری را امضا کنند یا درمتینگی شرکت کنند، ولی نه بیشتر!

 

تفاوت بزرگ رژیم شاه با جمهوری اسلامی ازجمله دراین است، که رژیم شاه سخت باغرب پیوند خورده بود. وقتی شاه احساس کرد که غرب اورارهاکرده است، تعادل خودرا ازدست داد. جمهوری اسلامی فرآوردۀ غرب ودست نشاندۀ اونیست. اگرامروزدرمسالۀ هسته ای آمادۀ سازش است، دراثر فشارهای کمرشکن تحریم اقتصادی است. وگرنه برای تذکرات وقطعنامه های دول بزرگ، تَره هم خورد نمی کرد!لذا کاظم جان امید ما باید به فرجام مبارزات ملت بزرگ ایران باشد نه خارجی ها!

قربانت  بابک امیرخسروی 10/05/2012

 

 

با احترام فراون

کاظم علمداری

 

From: Amikhosravi <b.amirkhosrovi@free.fr>
To: jomhoorikhah2003@yahoogroups.de
Sent: Tuesday, May 8, 2012 10:14 AM
Subject: TR: [jomhoorikhah2003]?? ???????

 

دوست ارجمندم آقای سیاوشی، پس ازسلام فراوان!

پرسش اصلی ومشگل این نیست که«درک های متفاوت ازاستراتژی انتخابات آزاد وجود داشته باشند» یانه. خواهش می کنم درنظرداشته باش که استراتژی انتخابات آزاد که شما ازآن سخن می گوئید، ازنوعِ برخی آیۀ هایِ آبسترۀ قرآنی نیست که تعبیروتفسیرهای گوناگون ازآن مجازباشد.

شعار«انتخابات آزاد» اگرمی خواهد استراتژیِ سیاسی فراگیرباشد ومردم را تجهیزکند ومردم ونیروهایِ سیاسی رابه پیکاروجانفشانی وادارد، دردرجۀ اوّل باید روشن وساده وهمه فهم ومورد پذیرش وقابل  اجرا باشد. چگونه می شود دورِشعاری حلقه زد وآن را به موتورتحرکات سیاسی ـ اجتماعی مبدل کرد، که هرکس تفسیرودرک خاص خودراازآن دارد؟

سیاوشی عزیز! گمان کنم وقت آن رسیده است که شما ویاآقای امیرحسین، طرح رابازکنید وتوضیح بدهید. ودرضمن آن، لطف کرده، چند نکتۀ زیررا نیزروشن کنید:

 

1 ـ اگرمدّ نظرتان حرکاتی ازنوعِ خیزش های کورخیابانی نیست، که فکرکنم چنین نباشد؟ پس فکرمی کنید درنبود حداقل آزادی ها، چگونه می توان نقشۀ راه «محاصرۀ مدنی» راعملی ساخت؟ وبا کدام ایزار؟ اگرمعتقد هستید که درگام اول تامین حداقل آزادی ها درکشورالزام آوراست، وبدون دستیابی به آن تحقق پروژۀ محاصرۀ مدنی ناممکن ویا دشواراست.  پس چرانقشۀ راهی برای دستیابی به آن رادرحال حاضرمطرح نمی کنید که نیروهای گسترده ای درایران خواهان آنند؟

2 ـ هنگامی که «محاصرۀ مدنی» پیشنهادی شماموفق گردید ورژیم تسلیم شد وبه برگزاری «انتخابات آزاد» مورد نظرشما تن داد؛ موضوع آن انتخابات چه خواهد بود؟

3 ـ آیاپروژۀ شما اساساً راهکاری دردرون جمهوری اسلامی است، یا درورایِ آن وباتحمیل آن ودرواقع، بانادیده گرفتن دولت برسرکاروتسلیم آن؟

 

پرسش آخر!

دوست عزیزم! آیا واقعاًفکرمی کنی پیوندمفهومی میان طرح شما؛ بامثلاً پیش شرط های محمد خاتمی برای برگذاری انتخابات مجلس شورای اسلامی درشرایط نسبتاً آزاد ویا سخنان تاج زاده ومحمدرضا خاتمی وجود دارد؟ پیشنهاد آنها درراستای احیاء مواد به فراموشی سپرده شدۀ قانون اساسی جمهوری اسلامی است؛ حال آنکه طرح شما درگذارازاین قانون اساسی، ودرنفی آنست!

قربانت بابک 08/05/2012

 

 

 

پس از سلام از راه دور و از فاصله زمانی طولانی به بابک گرامی از او یک سوال دارم.

چه اشکالی دارد اگر درک های متفاوت از استراتژی انتخابات آزاد وجود داشته باشند. آیا گناه یا خطا است. چه بسا آینده نشان دهد که درک دیگری بجز درک ما صحت داشته است. همچنان که گذشته نشان داده است. می توان نشان داد که از 4-5 سال پیش که استراتژی انتخابات آزاد بصورت کنونی طرح شده ، آهسته ولی پیوسته در حال گسترش و فراگیری بوده است. این گسترش تنها به خارج و یا آپوزیسیون هم محدود نبوده ، سخنان تاج زاده و یا محمدرضا خاتمی و حتی سخنان خود محمد خاتمی و شروطش،  و مقاله اخیر اشکوری در مخالفت، نشان از گستره این دیسکورس- چه موافق و چه مخالف- دارند. بنا براین خواهی نخواهی یک دیالوگ عمومی به گرد آن در سایت های خارج و حتی داخل شکل گرفته است . ایمیل لیست حاضر هم می تواند این دیالوگ را در خود بازتاب دهد، یا می تواند تصمیم بگیرد که به آن نپیوندد. نوشته فرخ را هم من در همین راستا درک می کنم. برای اینکار باید تلاش کرد تا دو یا سه نظر روشن در مقابل هم فرموله شوند. برای اینکار نیاز به یک دیالوگ هدفمند و سیستماتیک و محدود به درک های متفاوت از استراتژی انتخابات آزاد، و موافقت یا مخالفت با آن است. نه به قصد آنکه تئوری ها و تز های ما یکی شوند- که اگر بشوند هم اشکالی ندارد.- بلکه مهمتر آنکه تز های متفاوت در تقابل نظری با یکدیگری تدقیق شوند و تکامل یابند. تصور من این است که امروز همه ما به این نتیجه رسیده ایم که شیوه رایج در سابق که «اول بگو اصلاح طلبی یا برانداز تا ببینم با تو حرف بزنم یا نزنم» دیگر کار ساز نیست، در گذشته هم نبوده است. .

 

در مورد مخالفین استراتژی انتخابات ازاد هم پک اشاره  کوتاه بی فایده نیست. از میان مخالفین استراتژی انتخابات آزاد، دست کم بخشی (نه همه ) دلیل مخالفت اشان آنست که اساسا" ضرورت داشتن استراتژی را قبول ندارند یا نسبت به مفاهیم حوزه استراتژی بی توجه یا نا آشنا هستند . آنها با «استراتژی» مخالفند ، با هر نوعش! نشانه اش هم آنستکه در مقابل استراتژی انتخابات ازاد هیچگاه خودشان استراتژی آلترناتیوی ارائه نمی دهند.

 

در نهایت بحث اصلی و سودمند بر سر رقابت دو یا چند استراتژی گذار در حوزه نظری است. اما استراتژی رقیب انتخابات ازاد کدام است؟

رضا سیاوشی.

.

 

From: farrokh <farrokh1946@gmail.com>
To: jomhoorikhah2003@yahoogroups.de