ورود به انتخابات با کدام پشتوانه

 

محسن مهیمنی*

مقدمه

در مباحث اخیر پیرامون اصلاح طلبان و انتخابات، اخیرا برخی ناظران و فعالان سیاسی با اشاره به شرایط موجود در اردوگاه اصلاح طلبان و تنگناهای آنها، «ضرورت کاندیداتوری» از سوی شخصیت هایی خاتمی، نوری، و موسوی خوئینی ها و...1 را در انتخابات پیش رو به عنوان راه خروج فعلی از این شرایط مطرح کرده اند. در این دست تحلیل ها درواقع، اینطور مطرح می شود که به واسطه این حضور در زمان انتخابات فرصتی برای جنبش سبز مهیا می شود تا برای مقابله موثر با فشارهای سیاسی موثر افتاده و شرایط حضور مجدد اصلاح طلبان مهیا شود. در این یادداشت با ذکر نکاتی مهم یادآور می شود که چرا در این برهه تصمیم گیری در مورد شرکت یا عدم شرکت اصلاح طلبان در انتخابات بسیار پیچیده و سخت می نماید و این طور نسخه پیچی نمی تواند سیاستمدارانه به حساب آید. فرض پایه ای این مقاله، یکسانی اردوگاه جنبش سبز و اصلاح طلب در ایران است2.

اصلاح طلبان و پیچیدگی عمل

به نظر می رسد پیش از ورود به بحث باید اشاره ای مختصر به علل پیچیدگی تصمیم گیری و عمل برای اصلاح طلبان در فضای قعلی کرد، این پیچیدگی از دو منظر برمی خیزد؛

یکم؛ اردوگاه اصلاح طلبان در مقابل خود و در جبهه رقیب اصولگرایانی را در مسند قدرت دارد که در سه سال گذشته با در پیش گرفتن استراتژی تحدید و تهدید کامل و مطلق بر اصلاح طلبان و فعالان جنبش سبز، غرض حذف کامل آنها از صحنه سیاسی را دارند، شاهد آنجا که آیت الله مصباح یزدی نیز اخیرا در سخنرانی خود گفته است: «نظام احتیاجی به اصلاح طلبان ندارد، حضورشان موجب وهن است»3. در وادی نظر شاهد بوده ایم که در سخنرانی ها و اعلام نظرات مختلف مقامات بارها در رده های مختلف از جمله نمایندگی های ولی فقیه در نهادهای نظامی، ائمه جماعات، مسوولین دولتی و... بارها اشاره کرده اند که دیگر در سیستم سیاستگذاری جایی برای اصلاح طلبان (ملقب شده به جریان فتنه) قائل نیستند. علاوه بر این در حوزه عمل نیز، لغو غیرقانونی مجوز احزاب اصلی اصلاح طلب همچون جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب، برخورد و پلمپ با تشکل های غیردولتی، جلوگیری از هرگونه تجمع و فعالیت جمعی و میهمانی، بازداشت های خودسرانه و فشارهای نامعقول به فعالان مدنی و بستگان آنها، توقیف و فیلتر رسانه های منتسب به اصلاح طلبان (شرق، کلمه، جرس، اعتمادملی و...) همگی نشان از پیگیری و جدیت جریان حاکم در ترجمه نظرات و سیاستهای تهدیدی خود از نظر به به وادی عمل دارد.

دوم؛ اصلاح طلبان در پشت سر خود پایگاه اجتماعی-سیاسی را دارد که به واسطه سرکوبها و تنش های سه سال اخیر، امروز با ابهام و سرگشتگی قابل توجهی روبرو است. علی رغم آنکه در خط مقدم جبهه اصلاح طلبان برخی شخصیت ها در توصیه و تجویز نسخه روشن تر و مصمم تر به نظر می آیند، اما واقعیت آنجا روشن می شود که با بدنه و کادر جبهه اصلاح طلب روبرو می شویم، وقتی صحبت از ادامه حضور و فعالیت می شود نخستین سوالی که با آن روبرو می شوی این است که: «نتیجه فعالیت هایمان را سه سال گذشته دیده ایم، چرا ادامه دهیم؟ چه تضمینی دارد؟ حقوق تضییع شده مان را چه کسی جوابگوست و...؟»

لذا در اردوگاه اصلاحات و پشت رهبران این جبهه مردم ، دانشجوبان، فعالان مدنی، اعضای حزبی، روزنامه نگاران، مدیران سابق وشئون دیگری هستند که پس از یک موج عظیم و پررنگ فعالیت، از سه سال پیش با با یک شوک عظیم سرکوب تضعیف شده اند، به کما رفته اند و تا ابهاماتشان بی پاسخ است، دلیلی برای ادامه فعالیت و هزینه بیشتر نمی بینند.

پیچیدگی عمل و انتخابات

با وجود دو پیچیدگی مذکور در صحنه عمومی سیاست، که حتی عمل عادی و روزمره را نیز برای اصلاح طلبان دشوار کرده، وقتی موضوع انتخابات نیز وارد حوزه تصمیم گیری می شود، به پیچیدگی ها افزوده می شود. از طرفی اصلاح طلبان و رهبران آنها در جاده ای هستند که تابلوی «ورود ممنوع» در روبروی آنها نصب شده و از طرفی در پشت خود جبهه ای از ابهامات را دارد که بدنه آنها را با تابلوی «علامت سوال» روبرو کرده و ورود مجدد به سیاست را برای آنها سخت کرده است.

در یادداشت های مشابهی ناظران این طور توصیه کرده اند: «اصلاح‌طلبان اگر قصد ورود و اصلاح نظام را دارند، تنها راه ورود، نامزدی در انتخابات است. از دست دادن انتخابات ریاست جمهوری به معنای خداحافظی تا انتخابات مجلس آینده است. »1 در وهله نخست به نظر می رسد اینگونه محدودکردن امکان نقش آفرینی برای اصلاح طلبان درست نیست. اصلاح طلبان بنا به ماهیت اصلاح طلبی خود، می توانند و باید بیاموزند و تمرین کنند که چگونه حتی خارج از حوزه قدرت با روشهای مبارزه مدنی، فشار به حکومت و شکل دادن سیاستگذاری را به عرصه عمل آورند. حتی برای بازیگری در انتخابات راههایی مثل حمایت غیرمستقیم از کاندیدای نزدیک، افشاگری و بیان نقدها در فضای باز انتخاباتی، تشکیل ائتلاف غیررسمی، کمک های ستادی و... وجود دارد که باید روی میز تصمیم گیران بماند و دست تصمیم گیران اصلاحطلبان را باز بگذارد.

فراتر از این، ضعف و کمبود اساسی در تحلیل کسانی که معتقد به حضور مستقیم اصلاح طلبان درانتخابات به شکل معرفی نامزد هستند، آن است که بدون توجه به شرایط حال حاضر ابن جبهه که در ایتدای مقاله به آنها اشاره شده ، دو قدم به جلو پرش می کنند و شروع به صحبت از چگونگی و ضرورت آرایش نیروها در انتخابات می کنند. اما هیچکدام به این سوال اساسی پاسخ نمی دهند که چگونه باید نیروهای حامی را توجیه و اقناع به حضور کرد(در جبهه خودی) و یا فراتر از آن چه نشانه و علامتی از امکان حضور از سوی حاکمیت مشاهده کرده اند(در جبهه مقابل)؟2

در همین رابطه باید گفت حتی اگر فرض بر حضور اصلاح طلبان در قالب معرفی کاندیدای واحد باشند، با فرض ادامه شرایط کنونی، روی چه سازماندهی، نیرو، بدنه، ستاد و مدیریت انتخاباتی حساب باز کرده اند؟ رهبران محدود شده و بدون رسانه موثر؟ احزاب غیرقانونی و منحل شده؟ جوانان و فعالان زندانی و ممنوع الفعالیت شده؟ رسانه های در شرف تعطیلی آنی و یا توقیف و فیلتر شده؟ جلسات و تجمعات ممنوع شده؟ و...

افزایش هزینه حاکمیت؟

از سوی دیگر برخی صاحبنظران با فرض گرفتن اینکه حاکمیت به هیچ عنوان در شرایط فعلی اجازه ورود و حضور اصلاح طلبان در دستگاه قدرت را نمی دهد، اما توصیه کرده اند که برای «افزایش هزینه حاکمیت» و «تثبیت مدعای تحریم» خاتمی، نوری و موسوی خوئینی ها باید حضور یابند و رد صلاحیت شوند و البته از فرصت محدود تا زمان رد صلاحیت برای بیان حرفها و خواسته های خود استفاده کنند.

با توافق بر این نکته که در شرایط فعلی اصلاح طلبان راهی به و جایی در حاکمیت نخواهند داشت، سوال اینجاست که آیا اعلام کاندیداتوری و سپس داشتن فرصت چندماهه (تا زمان رد صلاحیت) برای خاتمی،نوری و موسوی خوئینی ها فرصت معجزه آسایی برای اصلاح طلبان ایجاد خواهد کرد؟ بر فرض که خاتمی و موسوی بدون توجیه اعضای میانی و بدنه جبهه اصلاحات و نیروهایی که در این سه سال بیشترین هزینه ها را داده اند، اعلام کاندیداتوری کردند، با ادامه شرایط کنونی و تهدیدها و تحدیدها چه امکان ویژه ای برای آنها در عرصه عمومی ایجاد خواهد شد؟ امکان سخنرانی های هزاران نفره و تجمعات بزرگ؟ میتینگها و کنگره های ملی و استانی؟و...  این همه برای چه کسی؟ کسی که صلاحیتش هنوز رسما از سوی شورای نگهبان تایید نشده و اجازه فعالیت رسمی تبلیغاتی ندارد؟ چه بهانه ای بهتر از این برای نیروهای امنیتی که با تداوم برخوردهای کنونی، در آن زمان نیز فرصتی به خاتمی و موسوی خوئینی ها و نوری برای ابراز ندهند؟! و اینجاست که علاوه بر به دست آوردن «هیچ»، یک بی اعتمادی و شکاف جدید در جریان اصلاحات ایجاد شده و هماهنگی را بیش از پیش از بین خواهد برد.

منطقی یکسان برای موسوی و کروبی

فضای کلی حاکم بر یادداشت ها و اظهار نظرهای متفق بر کاندیداتوری، اینگونه است که خاتمی و موسوی با کاندیداتوری و حذف قابل پیش بینی خود (علاوه بر استفاده از فرصت انتخابات) قادر خواهد بود تحریم انتخابات را برای اصلاح طلبان و مردم مشروع کنند. در اینجا باید یادآور شد که اگر منطق و نکته استفاده از فرصت انتخابات است و اگر مطمئنیم با تداوم شرایط کنونی جایی برای اصلاح طلبان در انتخابات آینده و قدرت نیست، چرا همین منطق و تکنیک را برای کروبی و موسوی به کار نبریم؟ مگر نه آنکه آنها کاندیدای قانونی اصلاح طلبان در انتخابات پیشین بودند و ابهامات جدی به انتخابات داشتند؟ مگر نه آنکه غیرقانونی و بدون محاکمه در حصر هستند؟ مگر نه اینکه می خواهیم فضای حصر و تهدید را بشکنیم؟ چرا از فرصت انتخابات اینگونه استفاده نشود که فرصت انتخابات را به مسئله حصر گره بزنیم و به عنوان نماد و سمبل خواسته های اصلاح طلبان در برابر حاکمیت، آزادی آنها را خواستار شویم و آنها را کاندیدای اصلاحات بخوانیم؟

رهبران محصور جنبش سبز دقیقا همین ویژگی هایی را دارا هستند که برای خاتمی، نوری و موسوی خوئینی ها متصور است: «چهره شاخص اصلاح طلب» هستند با پایگاه اجتماعی بالا و اینکه «هیچ مانع قانونی برای کاندیداتوری و ثبت‌نام آنان وجود ندارد.» باید اضافه کرد که موسوی و کروبی، حتی محاکمه نشده اند و باید این فرصت برای آنها مهیا باشد که در انتخابات شرکت کنند. با فرض اینکه انتخابات فرصتی را برای بیان عقاید ومسایل ایجاد می کند چرا این فرصت را به سمت این دو رهبر محصور هدایت نکنیم؟ مسئله ای که می تواند حداقل بخش بزرگی از ابهام جنبش سبز و طرفداران آن را نیز پاسخ گوید، یه نحوی که اینبار با قطع و یقین و با یک اجماع توجیهی می توان نسبت به ضرورت مشارکت و یا تحریم سخن گفت. این همان نکته ای است که علی مطهری نیز به صراحت و شجاعت در نامه خود به آیت الله جنتی به آن اشاره کرده است: «فرضا آقایان موسوی و کروبی هم کاندیدای ریاست جمهوری شوند، قطع نظر از اعتقاد شخصی ما درباره میزان قصور یا تقصیر آنها در بحران مذکور، چون در هیچ دادگاهی به طور علنی محاکمه نشده و از خود دفاع نکرده اند، مجوز قانونی برای رد صلاحیت آنها وجود ندارد.»4

اولویت فعلی

لذا با شرایط مذکور، به نظر نمی رسد در شرایط کنونی بتوان بدون توجه به دونکته عمل کرد:

یکم، رفع ابهامات موجود در جبهه اصلاح طلب که در واقع «سبد رای» و «بازوی اجتماعی،سیاسی، سازمانی» این جبهه هستند، حتی در صورت تصمیم به ورود و نقش آفرینی به انتخابات این رفع ابهام پیش قدم و ضرورت اصلی است. این در حالیست که حتی اگر فرضا حاکمیت هم نشانه ای از باز کردن فضای سیاسی بروز دهد، بازهم باید این نشانه را برای فعالان و نیروهای اصلاح طلب توجیه کرد و در غیراینصورت هرگونه عملی تنها تنش و ناهماهنگی را افزایش می دهد. چرا که اگر بخواهیم در انتخابات رقابت و مشارکت کنیم، نیاز به این بدنه داریم، و حتی اگر بخواهیم از فرصت برای سازماندهی و پیام رسانی هم استفاده کنیم باز هم نیاز به همین بدنه ای داریم که هم اکنون در ابهام و رخوت می باشد.

دوم، در برهه کنونی رفع ابهام و سرگشتگی موجود در جبهه اصلاح طلب علاوه بر هماهنگی بیشتر در میان اصلاح طلبان، به تصمیم حاکمیت در بهبود فضای سیاسی، اتمام حصر و عدم پیشبرد رویه زندانی کردن و احکام غیرقانونی است، شرایطی که مهندس موسوی به صورت اساسی در بیانیه 17 خود به آنها اشاره کرده است.

نهایتا برخی توضیح می دهند1 در صورت کاندیداتوری خاتمی، نوری و موسوی خوئینی ها ، حمله وتخریبهای اصولگرایان علیه آنان شروع می شود، وسپس با طبیعی و تکرای خواندن این روند، آن را به سود اصلاح طلبان و به نفع مطرح شدن آنها در فضای عمومی می داند. تباید از یاد بردکه فضای کنونی سیاست در ایران از هیچ تناسب، هماهنگی، قاعده، و رویه با ثباتی پیروی نمی کند و بنا به آنچه در سه سال پیش هم شاهد بودیم ممکن است همین رویه تکراری تخریب منفعت آور (به زعم ناظران) نتایجی متفاوت از همیشه داشته باشد، حتی نتیجه ای که در آن اراده بر حذف همیشگی خاتمی و گفتمان او از سیاست کشور نیز خارج از تصور نیست.

نگاه کنید به:

   ۱- مقاله اکبرگنجی، سوم دی ماه 91، وبسایت رادیوفردا، به آدرس :

http://www.radiofarda.com/content/f7-commentary-over-necessity-of-candid...

    ۲- مقاله محسن مهیمنی، هشتم آذر 91، «اصلاحات در حصر، انتخابات در زندان»، سایت ندای سبز آزادی،  به آدرس:

http://www.irangreenvoice.com/article/2012/nov/28/30649

    ۳- متن مصاحبه آیت الله مصباح یزدی در گفت و گو با نشریه 9 دی، قابل دسترسی در روزنامه اعتماد، شماره سوم دی 91

    ۴- نامه علی مطهری به آیتالله جنتی، بیست و پنج آذر91، در سایت انتخاب به آدرس:

http://www.entekhab.ir/fa/news/87582

 

* دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه دوبلین

ایمیل: Mohsenmoheimany@mail.com

http://feeds.feedburner.com/%7Er/irangreenvoice/Persian/%7E4/3YLeqDDz05Y