/ واکنش شما به این عکس ها چیست؟
/ آیا سپردن پروژه های پارس جنوبی به شرکت های کوچک داخلی از سر قدرت است یا از سر استیصال؟ چرا پای چین را به این پروژه های بزرگ نمی کشند؟
/ روزی تاریخی برای جنبش کارگری ترکیه
/ آیا آلمان مقصر ورشکستگی اقتصاد یونان است؟ (پاسخی به یک تذکر)
1
مهدی کروبی در مراسم ختم پدر حسینی، وزیر ارشاد دولت خاتمی شرکت کرده، عکس ها او را در حال خوش و بش با رحیمی (معاون اول احمدی نژاد که این روزها به جعل مدرک و فساد مالی متهم است) و با علی لاریجانی (رئیس مجلس) نشان می دهند. آیا حضور کروبی و خوش و بش هایش نشانه ای از بلوغ سیاسی در جامعه ی ایران است که در اوج اختلاف ها هم تسلیت گویی و در عین حال خوش و بش با مخالف جای خودش را دارد یا نشانه ای از جدی نبودن کروبی در پیگیری خواسته هایش؟ شما چه فکر می کنید؟
http://isna.ir/ISNA/PicView.aspx?Pic=Pic-1530082-6&Lang=P
http://isna.ir/ISNA/PicView.aspx?Pic=Pic-1530082-11&Lang=P
http://isna.ir/ISNA/PicView.aspx?Pic=Pic-1530082-10&Lang=P
2
اکبر ترکان از وزرای سابق دولت که قبلاً در وزارت نفت هم نقشی مهم داشته، در مصاحبه ای از اثرات شدید تحریم ها بر صنایع گاز و نفت ایران می گوید و این که چرا چین ها هم دست جمهوری اسلامی را در هچل گذاشته اند و چرا مجبور شده اند پروژه ها را تکه تکه کنند و به شرکت های ناتوان داخلی بدهند
http://pooldaily.com/Pages/News-3421.html
3
دیروز یک روز تاریخی برای جنبش کارگری ترکیه بود. واقعه دیروز و اجازه ای که کارگران بعد از سی و سه سال پیدا کردند که روز کارگر را به گونه ای دیگر برگزار کنند نیز با تغییر و تحولاتی که در ترکیه در حال پیشروی است و با سمتگیری دولت کنونی بی ارتباط نیست. فیلم بی بی سی را در باره برگزاری کم سابقه اول ماه مه در استانبول ببینید:
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2010/05/100501_l13_turkey_labour_day_vid.shtml
4
دوستی در میل شخصی نوشته که از مطلب دیروز ( روز جهانی کارگر، روز جهانی بحران) این طوراستنباط می شود که گویا مقصر بحران یونان و پرتغال و ... صرفاً آلمان است، در حالی که این همه واقعیت نیست.
کاملاً این حرف درست است. در واقع من آنجا خواستم اشاره ای کنم به روندهای واگرایی در اتحادیه اروپا و یکی از مباحثی که در این زمینه اینک مطرح است. وگرنه بحران یونان علل مختلفی دارند که در شرایط بحران کنونی اقتصاد جهان نمود قوی تری پیدا کرده اند.
یونان دولتی غیرمدرن و رانتی دارد، احزاب که قدرت را به دست می گیرند با کلی قول و قرار وعده به مردم و به خصوص هواداران خودشان به چنین "موفقیتی" می رسند، بی آن که توان اقتصادی جامعه با اجرای چنین قول و قرارهایی همخوانی داشته باشد، منتهی به ضرب قرض و استقراض دولت ها از پس بخشی از وعده های خود برمی آیند.
در واقع در یونان هم دولت کارفرمای بزرگی است با بدعادتی هایی که در میان کارمندان و کارگرانش رواج داده (نه صرفاً در این زمینه، که در برخی از زمینه های دیگر هم با ما ایرانی ها مشترکاتی دارند، هر چند که در همبستگی و اعتراض و ایستادگی وضعشان بهتر از ماست). حقوق بازنشستگی در یونان گاه تا 97 درصد آخرین حقوق فرد شاغل می رسد. حقوق شاغلان بخش دولتی بعضاً سه برابر حقوق همتایانشان در بخش خصوصی است. این در حالی است که سیستم مالیات ستانی به شدت عقب افتاده است و دولت حتی در اوج رونق اقتصادی هم آن قدر مالیات نگرفته که مقروض نباشد. معروف است که یونان از سال 1800 تا کنون نیمی را در قرض و استقراض به سر آورده. این نیز هست که یونان به خاطر اختلافاتش با ترکیه سالانه 4 درصد تولید ناخالص ملی خود را در شکم کنسرن های تسلیحاتی می ریزد و سلاح می خرد برای روز مبادا!
هم پیوستن یونان به اتحادیه اروپا و هم پیوستنش به حوزه یورو بیش از آن که مبنای اقتصادی داشته باشد، مبنای سیاسی داشته. اصولاً یورو به عنوان اولین ارز واحد میان شماری از کشورهایی با توان اقتصادی به شدت مختلف و با فرهنگ و تاریخ و عادات کاری و ... اولین تجربه در تاریخ است که این هم باز بیشتر انگیزه های سیاسی راهنمای تحققش بوده. حالا که بحران اوج گرفته هم برای اتحادیه اروپا و هم برای خود یونان و پرتغال و ... برخی از جنبه های منفی آن تصمیم سیاسی خودنمایی می کنند.
یونان تا قبل از پیوستن به حوزه یورو این امکان را داشت که با تغییر ارزش ارز خود (درخما یا همان درهم) و کاهش یا افزایش نرخ سود بانکی خود و بردن این یا آن متمم بودجه به مجلس دوباره اقتصاد خود را به طور مصنوعی هم که شده از این ستون تا آن ستون بکشد و از سقوط نجات دهد. ولی با پیوستن به قرارداد ماستریخت و موظف شدن به اجرای مقررات آن اهرم های یادشده از دستش به درآمده و حالا حل بحرانش منوط به این است که اتحادیه اروپا و بانک جهانی وام در اختیارش قرار دهند تا 8 مه بتواند 8 میلیارد بدهی قبلی اش را مستهلک کند. اگر اتحادیه اروپا و بانک جهانی این وام جدید را که گفته می شود تا چند سال آینده باید به تدریج به 135 میلیارد دلار افزایشش دهند را ندهند، بانک هایی که از یونان طلبکارند و حالا طلبشان را باید وصول کنند با مشکل مواجه می شوند و بحران ابعاد گسترده تری می گیرد.
البته آمریکا هم با نگرانی ناظر چند و چون تصمیمات در باره یونان است، زیرا نه تنها بانک های آمریکایی از بحران احتمالی بانک های اروپایی متاثر خواهند شد، بلکه همین حالا هم سقوط ارزش یورو و تبعاً افزایش ارزش دلار و بالارفتن قیمت کالاهای آمریکایی در بازارهای جهانی اقتصاد آمریکا را که اوباما بیش از پیش به سوی صادرات سوقش داده با مشکلات تازه ای مواجه خواهد کرد.
باری، همان طور که گفته شد علاوه بر سمت گیری اقتصادی آلمان بحران یونان و برخی دیگر از کشورهای حوزه یورو دلایل مهمتر دیگری هم دارد که قسماً به آنها اشاره شد.
منتهی نجات یونان با وام های جدید به یک پارداکس بدل شده. شربت تلخی که بانک جهانی و اتحادیه اروپا می خواهند در ازای ارائه وام به یونان به این کشور بخورانند، عنوان دیگری برایش نمی توان متصور شد جز ریاضت کشی و فلاکت بخش هایی از جامعه. در واقع دولت باید حسابی هزینه های خود را بزند تا حد سی، چهل درصد، حسابی خود را کوچک کند، و حتی از سرمایه گذاری در زیرساخت ها و آموزش و ... هم بپرهیزد. چنین تصمیماتی معمولاً به بیکاری و رکود شدید می انجامند، در حالی که یونان اگر بخواهد وضعش بهتر شود و خود از پس انجام تعهدات مالی بین المللی اش برآید باید اقتصادش رونق پیدا کند. نسخه بانک جهانی اما لزوماً در این جهت نیست، ضمن این که اگر همان مورد ایسلند که در سال جاری برای غلبه بر بحران و راضی کردن وام دهندگان مجبور به انجام اقداماتی مشابه شده را در نظر بگیریم شاید اثرات منفی شماری از تصمیمات بیشتر در نظر آید: ایسلند برای صرفه جویی در یک سال گذشته 100 مدرسه را تعطیل کرده و شمار بیمارستان ها را از 59 به 24 واحد کاهش داده است.
روزهای سختی در انتظار یونان است به تقصیر خود و غیر. آلترناتیو بیرون آمدن از یورو و احیای اهرم های یادشده و نیز کشاکش با موسسات مالی بین المللی و زیربار بخشی از تحمیلات آنها نرفتن است، کاری که قسماً آرژانتین در سال های گذشته کرده است. این کار هم از برخی جهات برای خود یونان دیگر کار ساده ای نیست و برای آلمان و فرانسه هم بیرون رفتن یونان از یورو و سرمشق شدنش برای پرتغال و ... چنان