شورای
"مدیریت گذار به
تجزیه ایران" آغاز
بکار کرد
چهل
و دو زندان
سیاسی-عقیدتی
زن در زندان
اوین
دوستان
سلام:
خبرگزاری
هرانا،
خبرگزاری حقوق
بشری ایران،
گزارش خوبی
درباره ۴۲
زندانی
سیاسی-عقیدتی
زن در زندان
اوین منتشر کرده
است. در میان این
۴۲
نفر از خانمهای
جوان تا
سالخورده، از
خانمهایی
که با فرزند
کوچک خود در
زندان هستند
تا زندانیان
عقیدتی از
قبیل هموطنان
بهائی و
هموطنی که به
مسیحیت ایمان
آورده، از
فعال
دانشجویی تا
شهروندان
کشورهای
دیگر، و از
کسانی که با
اتهام جاسوسی
در زندان
هستند تا
فعالان صنفی
دیده میشوند.
دستکم سه نفر
از این
زندانیان،
مریم اکبری
منفرد، فاطمه
مثنی، و زهرا
کتابچیان از
هواداران
فرقه مجاهدین
هستند.
همچنین،
اینطور که
گفته میشود،
اگر هموطنانی
اعتقاد به
اسلام را کنار
بگذارند و به
دین دیگری
ایمان آورند،
ولی تعهد
دهند که برای
دین جدید خود
تبلیغ نکنند،
دستگیر نمیشوند
[اینکه آیا در
شرایط کنونی
کشور چنین
تبلیغی
عاقلانه است،
بحث است جدا].
گزارش
همچنین به
مشکلات این
زندانیان نیز
پرداخته است،
و بعنوان مثال
ذکر میکند
که،
"جیره
غذای خشک که
از طرف زندان
به زندانیان داده
میشود بسیار
کمتر و بیکیفیتتر
از قبل شده
است؛ به طوری
که در بازههای
زمانی ۴۰ روزه جیرهای
به اندازه ۱۵ الی ۲۰ روز
مصرف یک
زندانی به
آنان تحویل
داده شده و علاوه
بر اینکه گوشت
و سبزیجات از
اواسط سال گذشته
از جیره خشک
زندانیان حذف
شده است، از
آغاز سال جدید
نیز برخی
اقلام از جمله
ماکارونی نیز
از این سهمیه
حذف شده است.
این در حالی
است که حیات
الغیب، پس از
انتصاب به
ریاست سازمان
زندانها پس
از بازدید از
بند زنان
دستور داده
بود میزان
جیره خشک
زندانیان به
دوبرابر
افزایش پیدا
کند. با این
حال این دستور
توسط مسئولین
زندان تاکنون
اجرایی نشده
است.
اقلام
حذف شده از
جیره غذایی که
پیشتر مسئولیت
توزیع آن با
سازمان زندانها
بوده است، در
فروشگاه
زندان دو تا
سه برابر قیمت
خارج از زندان
به فروش میرسد
و زندانیان
بالاجبار
باید مایحتاج
خود را از این
فروشگاه تهیه
کنند. علیرغم
دستور رئیس
جدید سازمان
زندانها
مبنی بر فروش
اجناس
فروشگاه با
قیمت درج شده
روی محصول،
مسئولین
زندان قیمت
اقلام مصرفی
در فروشگاه را
افزایش دادهاند.
به عنوان مثال
هر پاکت سیگار
که قیمت روی بسته
بندی آن ۴۵۰۰
تومان درج شده
است به قیمت ۱۲ هزار
تومان به فروش
می رسد. مواد
غذایی وضعیتی
مشابه دارند."
همچنین
این گزارش به
بررسی حقوق
این زندانیان
پرداخته و
مینویسد،
"این
زندانیان در
پیش تر از
روزهای شنبه
تا چهارشنبه
از ساعت ۹ صبح تا ۵ عصر
امکان
برقراری تماس
تلفنی با
فرزندان و اعضای
خانواده خود
را داشتند.
اما این مدت
زمان، سال گذشته
از ساعت ۹ صبح به ۳ عصر در
همان روزها و
سپس از ساعت ۱۰ صبح
به ۳
عصر محدود شد.
در نهایت به
صورت ناگهانی
از زمستان سال
گذشته امکان
برقراری تماس
تلفنی برای
زندانیان این
بند به سه روز
در هفته
(روزهای زوج) و
برای هر
زندانی تنها
به ۱۰
دقیقه محدود
شده است. به
این شکل
مادران محبوس
در این زندان
پیش از تعطیلی
تابستانه
مدارس عملا از
حق تماس تلفنی
با فرزندان
خود محروم
بودهاند.
زیرا بیشتر
فرزندان آنها
دانشآموز
بوده و در این
ساعات امکان
گفتگوی تلفنی با
مادرانشان را
نداشتند
وضعیتی که با
سال جدید
تحصیلی تکرار
خواهد شد. با
این حال تمام
ساکنین بند حق
استفاده از تلفن
را دارند و
هیچ زندانی از
حق خود انصراف
نداده است. در
این خصوص نیز
مسئولین
زندان با وجود
دستور صریح
[سید حشمت
الله] حیات
الغیب [مدیر
کل زندانهای
استان تهران]،
مبنی بر
افزایش خطوط
تلفن و امکان
تماس هر روزه
زندانیان بند
زنان مانند
سایر بند ها،
این دستور را
اجرایی نکرده
اند.
از
زمان ریاست
غلامرضا
ضیایی بر
زندان اوین، ملاقات
زندانیان
محبوس در این
بند که پیشتر
یک هفته به
صورت کابینی و
یک هفته به
صورت حضوری
صورت می گرفت
به دو هفته
ملاقات
کابینی و یک هفته
ملاقات حضوری
تغییر کرده
است. بدین
ترتیب
زندانیان
ماهانه امکان
کمتری برای
ملاقات حضوری
دارند. علاوه
بر این زمان
ملاقات برای
برخی
زندانیان نیز
از ۴۰
دقیقه به ۲۰
دقیقه کاهش
پیدا کرده
است. این در
حالی است که بسیاری
از خانواده ها
از شهرستان
های دیگر برای
ملاقات با
اعضای زندانی
خانواده خود
به تهران می
آیند. همچنین ملاقات
مادران با
فرزندانشان
که پیشتر در
روزهای
چهارشنبه
صورت می گرفت
به صورت کامل
لغو شده است.
در چنین
شرایطی عملا
نهتنها
امکان ملاقات
مادران محبوس
در این زندان
با
فرزندانشان
از بین رفته
است، بلکه
تماسهای
تلفنی میان
آنها نیز
محدود به
ساعات و
روزهایی شده است
که فرزندان
آنها در مدرسه
یا دانشگاه
هستند.
علاوه
بر این موارد
از زمان
انتصاب
غلامرضا ضیایی
به سمت ریاست
زندان،
محدودیت های
دیگری نیز
مانند کم شدن
ساعات
بیداری، برای
زندانیان این
بند وضع شده و
انجام امور
درمانی و
پزشکی صرفا با
هزینه خود
زندانیان
صورت میگیرد؛
همچنین سخت
گیری های خارج
از عرف در بازرسی
ملاقات
کنندگان از
جمله مشکلاتی
است که تحمل
دوران حبس را
برای این
زندانیان بیش
از پیش دشوار
کرده است.
پیشتر
خانواده
زندانیان به صورت
ماهانه وسایل
ساخت صنایع
دستی را از
خارج از زندان
تهیه کرده و
به زندانیان خود
تحویل می
دادند. این
موضوع به
دستور ضیایی لغو
و گفته شده
است که
زندانیان
باید این قبیل
لوازم را از
فروشگاه
زندان
خریداری کنند.
از سوی دیگر
تهیه کتاب، سی
دی های آموزشی
و سرگرمی برای
زندانیان
توسط خانواده
ها نیز به
دستور رئیس
جدید زندان
ممنوع شده مگر
به صورت اهدا
به کتابخانه
زندان که گفته
می شود از این
طریق نیز مشخص
نیست این
امکانات جهت
استفاده در
اختیار
زندانیان
گذاشته شود."
گزارش
سپس به شرح
حال ۴۲
زندانی خانم،
اتهامات آنها
و محکومیت
آنها میپردازد
که بسیار
دردناک است.
شش زندانی
دیگر سیاسی زن
اخیرا آزاد
شده اند.
به
امید و با دعا
برای آزادی
همه زندانیان
سیاسی-عقیدتی
کشور.
شورای
"مدیریت گذار
به تجزیه
ایران" آغاز
بکار کرد
دوستان
سلام: امروز و
فردا, شنبه ۲۸
سپتامبر و
یکشنبه ۲۹
سپتامبر,
جلساتی در
لندن برگزار
میشود به
رهبری حسن
شریعتمداری،
فرزند آیت
الله سید محمد
کاظم
شریعتمداری.
این جلسات با
نام "شورای
مدیریت گذار
[از جمهوری
اسلامی]"
برگزار میشوند،
ولی اگر به
برنامه آن
نگاه کنید، که
تا همین چند روز
پیش محرمانه
بود و فقط به
دلیل افشا گری
یکی از کسانی
که به این
همایش دعوت
شده بود [ولی
ظاهرا دعوت را
رد نمود]
منتشر شد،
خواهید دید که
این برنامه
چیزی نیست مگر
یک طرح برای
تجزیه ایران.
بعنوان
مثال این شورا
بخشی از استان
خوزستان را
استان
"عربستان"
نامیده است.
علاوه بر "عربستان،"
دو استان جدید
دیگر هم
شریعتمداری و شورای
تجزیه او
اختراع کرده اند
که عبارتند از
"استان
بلوچستان" و
"استان ترکمنستان"
[در خراسان
شمالی].
علاوه بر این
ها، "منطقه
خودگردان
قشقایی" را
نیز به نقشه
ایران اضافه
کرده اند.
سیزده
"ایالت
اقوام" اعلام
شده است، که
در نهایت به
سود "پان
ترکیسم" خود
شریعتمداری است
چرا که یک
استان آن،
استان
آذربایجان،
متشکل از
استانهای
کنونی
آذربایجان
غربی،
آذربایجان
شرقی،
زنجان، و
اردبیل
میباشد. حتی
در جاهایی که
خود مردم آن
هیچگونه
ادعائی برای
متفاوت بودن از
بقیه ندارند،
"شورای
تجزیه" برای
آنها آیالت
اقوام جدید
تشکیل داده
است. بعنوان
مثال، آیالت
گیلان و آیالت
مازندران از
این نوع
هستند. جالب
است که در آرم
اعلام تشکیل
همایش شورا
رنگ سفید در
پرچم ایران به
رنگ خاکستری
تغییر یافته
است، که ظاهرا
رنگی است که
پان ترکیستها
بکار میبرند.
اینها آنقدر
از استفاده از
کلمه "قومیت"
وحشت دارند که
کلمه "اتنیک"
را که فارسی ethnic است در
وبسایت خود
بکار برده اند.
البته
اینگونه
کارها از
شریعتمداری
اصلا جای تعجب
ندارد. او چند
سال پیش با
شرکت در کنفرانسی
به نام
"شرنوشت
آذربایجان
جنوبی" رنگ واقعی
خود را نشان
داد. بعد هم
وقتی پس از
تظاهرات دی
ماه ۱۳۹۶
در بی بی سی
ظاهر شد و
ناگهان شروع
کرد به زبان
ترکی صحبت
کردن، روشن
بود که در
رویایهایش
خودرا رئیس
جمهور آینده
"آذربایجان"
میبیند.
شریعتمداری
برای اینکه
سلطنت طلبان را
نیز جذب کند
میگوید
"سلطنت
انتخابی" یکی
از گزینههای
برای آینده
ایران است.
حال "سلطنت
انتخابی" چه
"جانوری" است
از توان فهم
من یکی خارج
است. شاید
شریعتمداری
برای "سلطان
حسن شریعتمداری"
نیز رویاهایی
دارد.
بر
طبق اخبار،
ظاهرا شیرین
عبادی،
مهرانگیز کار،
و رضا پهلوی
نیز برای
مراسم آغاز
کار شورا پیام
فرستاده اند.
خنده دار این
است که همین
دیشب از یکی
از نزدیکترین
اقوام عبادی
در تهران به
من پیام داده
شد که، "آقا،
به شیرین زیاد
گیر نده،" که
در پاسخ گفتم،
"مساله ایران
و آینده آن
مطرح است، و
امثال من با
احدئ، حتی با
اقوام نزدیک خود،
نیز عقد اخوت
ندارند."
عکس
اعضای این
شورا در زیر
است. در میان
آنها، علاوه
بر
شریعتمداری،
فرصت طلبان همیشگی
از قبیل محسن
سازگارا،
حشمت الله
طبرزدی، شهریار
آهی [به مقاله
من درباره رضا
پهلوی مراجعه
کنید تا با
سابقه او در
دهه ۱۹۸۰ و
منابع حقوقی
را که دریافت
میکرد آشنا
شوید]، و
فریدون احمدی
[که سابقا از
فداییان
اکثریت بود]،
و همچنین عبد
الله مهتدی و
ناهید بهمنی
[هر دو از
کومله]، و
جمشید اسدی
دیده میشوند.
درمیان
"مشاوران"
نیز علیرضا
نوریزاده،
مرد همیشه در
صحنه دیده
میشود.
شریعتمداری
و هممپالگیهای
او آرزوی
تجزیه ایران
را به گور
خواهند برد.
شاعرِ
فرزانه اى
سروده بود و
جاودان هم
سروده بود :
" صدا دارند ،
سخن ندارند "
" شوراى مديريت
دوران گذار "
ايا مضحكه تَر
از اين هم
قابل تصّور
است ؟!
كدام شورا؟!
كدام مديريت
؟!
كدام گذار ؟!
اينها معنا
ندارند عزيز !
اين وازدگان و
تشنگانِ
قدرتِ به هر
قيمت و بهايي
، سخن و گفته و
معنى ندارند،
فقط صدا دارند
و هاى و هوى و
جنجال ، بگذار
چندصباحى نشئه
باشند و
پايكوبِ مرگ و
فنأى خويش !
باور كنيد
اينها به
فرموده هستند
و بى بنياد و
چند روزه و
كوتاه زمانى
چند طبل
رسوايي شان نواخته
ميشود .
جاى هيج
نگرانى نيست !
قوم گرايي و
تجزيه طلبى و
سازمان هاى
چند روزه و بى
هويت ، در
بسترِ نادانى
و جهل و جعل
ابشخور دارندو
در بستر
تزريقِ دلار و
درهم و دينار
وشِكِل ، كه
اينها زندگى
سياسى تان را
تضمين نمى كند
، اينها فنا
تامين مى كنند
، عمرشان
كوتاهست ، و
مردم ايران
اگاه ترينند ،
جدى شان
نگيريم ، عمر
ذلّتِ شان
كوتاهست .
اصلن جدى
نيستند !
و اما سخنم با
برخى دوستان
سابقم كه با
اين جريان بفرموده
سالهاست
همراهند و
همكار ، اين
است كه دارند
خَر داغ مى
كنند عزيز ،
بوى كباب نيست
!
مى خواهم
مشفقانه و
صميمانه به
اينها بگويم :
همان دستى كه
شانه هاى صدام
حسين را براى
تجاوز به ميهن
مان نوازش
ميكرد طناب
دار بر گردنش
انداخت !
دوستان
نازنينم !
عصر چلبى سازى
و تغيير يك
شبه حكومت ها
توسط ارتجاع
بين المللى به
پايان رسيده
است ولى شما هنوز
در تاريخ
گذشته ارتزاق
مى كنيد !
چرا حيثيت و
اعتبار و
ابروى سياسى
تان را قربانى
تشكيلات به
فرموده و
دستورى و از
بالا مى كنيد
!؟
شما بهتر از
من مى دانيد
كه اين
تشكيلات در
برون مرزى
چگونه علم شد
و چگونه هدايت
ميشود و ساز و
كارهاى ماليش
از كجاست ؟
راستى شرمگين
نيستيم كه حتى
پرچم مهمور به
شير و خورشيد
را نيامده حذف
كردند ؟!
شما براى چه
خود را قربانى
مى كنيد ؟!
دارند خَر داغ
مى كنند ، بوى
كباب نيست !
ج-ع
مهر ماه ١٣٩٨
برلين
گذار از
جمهوری
اسلامی یا
گذار از ایران
از طریق
نابودی آن؟
سیاست
بدون تعیین
اهداف،
استراتژی،
تاکتیکها و
اصول راه به
جایی نمیبرد.
افراد،
سازمانها و
احزاب سیاسی
باید برای خود
و دیگران این مسائل
را به دقت و
شفافیت تمام
تبیین کنند.
این مسائل
باید در سه
سطح محلی
(داخلی)،
منطقهای و
بینالمللی
تعیین شوند.
صلحطلب،
در سطح محلی،
منطقهای و
بینالمللی
صلحطلب است.
آنکه از
مبارزه
غیرخشونتآمیز
دفاع میکند،
در سه سطح
محلی و منطقهای
و بینالمللی
از مبارزه
غیرخشونتآمیز
دفاع میکند.
عدالتطلبی
محلی و منطقهای
و بینالمللی
نیز متکی به
یکدیگرند و
ناسازگاری در اینجا
(یک بام و دو
هوایی)
«خودشکن» است.
نمیتوان از
عدالت جهانی
دفاع کرد و در
سطح محلی مدافع
ستمگری بود.
یا نمیتوان
در سطح محلی
از عدالت دفاع
کرد و در سطح منطقهای
و بینالمللی،
تبعیض و
ستمگری را
توجیه کرد.
ناسازگاری
عدالت محلی با
ستمگری
جهانی، از دو
منظر معرفتشناختی
و وجودی
ناپذیرفتنی
است.
مخالفان
جمهوری
اسلامی نیز
باید در این
باب به دقت و
وضوح سخن
بگویند و
تکلیف خود و
دیگران را
روشن سازند.
تا حدی که من
میفهمم، در
میان مخالفان
جمهوری
اسلامی سه سرمشق
وجود دارد که
میتوان آنها
را بازسازی
کرد.
مدل
اول: حفظ
تمامیت ارضی
ایران و گذار
به دموکراسی
در
این سرمشق،
ایران و
ایرانیان
اساس کارند. این
واحد تاریخی
باید در هر
صوت حفظ شود.
انسانها
«خودهای
انتخابگر
نامقید»
نیستند، هم
بستگی و
وفاداری، حفظ
تاریخ، ایمان
مذهبی و
مقتضیات
اخلاقی ناشی
از باهمادها
یا باهمستان
ها و سنتها
هویت آنان را
میسازند.
مطابق تصویر
روایتگرانه (narrative) اَلسدر
مکینتایر از
آدمیان،
انسان موجودی
قصهگوست. به
گفته او، «من
پرسش ‘چه
خواهم کرد؟’
را تنها در
صورتی میتوانم
پاسخ بدهم که
پیش از آن از
خود بپرسم ‘من
خودم را جزو
کدام قصه یا
قصهها مییابم؟’»
همه ما شخصیتهای
یک روایت
هستیم و زندگی
چیزی جز سفری
روایتی نیست
که ضمن آن میکوشیم
به چیزهایی که
برایمان مهم
هستند، معنای
بهتری ببخشیم.
داستان زندگی
من در داستانهایی
رخ داده که
خودم را در
آنها مییابم
و باید با
آنها کنار
بیایم. به
گفته مکینتایر:
«ما
همه با موقعیتمان
مانند حاملان
یک هویت
اجتماعی خاص
برخورد میکنیم.
من پسر یا
دختر کسی و
عمه یا عموی
کسی هستم؛
شهروند این یا
آن شهرم؛ عضو
این یا آن صنف
و حرفهام؛ به
این قبیله،
این قوم، این
ملت تعلق دارم.
پس چیزی که
برای من خوب و
خیر است باید
برای کسی که
در این نقشها
قرار دارد خوب
و خیر باشد. از
این رو من از
گذشته
خانوادهام،
شهرم، قبیلهام،
و ملتم انواع
دِینها، ارثها،
توقعات و
تعهدات برحق
را به ارث میبرم.
اینها دادههای
زندگی من و
نقطه شروع
اخلاقی من را
تشکیل میدهند.
زندگی من
خصوصیت
اخلاقیاش را
کمابیش از
همین جا میگیرد.»
تک
تک ایرانیان
داستانهای
خاص خود را
دارند. اما
داستان آنها
در دل داستانهایی
رخ داده که
آنها را
«ایرانی»
ساخته است. داستانی
که آن را
زیستهاند و
قدمتی بسیار
بلند دارد.
این داستان
سرشار از تلخی
و خوشی، شکست
و پیروزی، عقبنشینی
و ایستادگی،
ستمگری و
عدالت خواهی،
عدم تحمل و
رواداری،
افسانه و
حماسه، شعر،
ادبیات،
عرفان،
فلسفه، هنر،
مرگ و زندگی
است. با این
همه، ایران،
ققنوسوار
همیشه از زیر
خاکستر
دوباره سر بر
آورده و آواز
دلنشین
خوانده است.
جمهوری
اسلامی رژیمی
ستمگر و غیر
دموکراتیک است.
هدف گذار از
جمهوری
اسلامی به
نظامی دموکراتیک
و ملتزم به
آزادی، حقوق
بشر، سکولار،
کثرتگرا و ضد
تبعیضهای
قومی و مذهبی
و جنسی و
طبقاتی است.
خشونت
(جنگ داخلی،
تروریسم،
حمله نظامی
خارجی، و...)
راهی نیست که
کسی را به هدف
والای نظام
دموکراتیک
عادلانه برساند.
دموکراسی
محصول موازنه
قوا میان جامعه
مدنی و دولت
به مثابه رژیم
سیاسی است.
مبارزه
غیرخشونتآمیز
و نهادسازی
راه رسیدن به
این مقصود
است. ایران و
ایرانیان
باید باقی
بمانند و
دموکراسی را
هم با دست خود
بسازند. (در
این مقالهها
تا حدودی راه
گذار
غیرخشونتآمیز
از جمهوری
اسلامی به
نظام
دموکراتیک سکولار
ضد تبعیض را
توضیح دادهام:
«حرکت
اعتراضی دی
ماه ۹۶ و
تحریر محل
نزاع»، «مشکل
گذار ایران به
دموکراسی»، «کدام
نوع
دیکتاتوری
برای گذار به
دموکراسی مساعدتر
است؟»، «تناقض
"رئیسی
جنایتکار" با
"مساعدتر
بودن حاکمیت
دوگانه برای
گذار به
دموکراسی"؟»).
مدل
دوم: جداییطلبی
و تجزیه ایران
در
این سرمشق
ادعا میشود
که؛ الف) در
چارچوب ایران
و رژیم موجود
ما به حقوق
خودمان دست
نخواهیم یافت.
ب) حتی اگر رژیمی
دموکراتیک و
برابریخواه
بر سر کار آید
که اساسش
مبارزه با
تبعیضهای
قومی و دینی و
جنسی و طبقاتی
باشد؛ باز هم ما
نمیخواهیم
در این واحد
باقی بمانیم.
جدایی از ایران
حق ماست. فرض
کنیم وضعیت
ایران به
وضعیت اسپانیا
یا انگلستان
تبدیل شود، ما
باز هم خواهان
جدایی از
ایران خواهیم
بود.
ما
قصد داریم
کُردستان
بزرگ مرکب از
کُردستانهای
عراق، سوریه،
ترکیه و ایران
را تشکیل دهیم.
ما قصد داریم
سیستان و
بلوچستانهای
جدا شده میان
سه کشور ایران
و پاکستان و افغانستان
را به هم گره
بزنیم و کشوری
تازه تأسیس
کنیم. ما قصد
داریم در
خوزستان،
کشور عربستان
را بسازیم. ما
قصد داریم
مناطق تُرکنشین
ایران را به
جمهوری
آذربایجان و
ترکیه متصل
سازیم. و ماهای
دیگر هم همین
قصد را دارند.
این
سرمشق، به هر
شیوه و روشی
که پیروز شود،
ایرانی باقی
نمینهد.
ایران بزرگ را
به کشورهای
کوچک تبدیل میسازد.
هویتسازی
حول محور «ما» و «دیگری»
صورت میگیرد.
تفاوت و تنوع
هویتها امری
واقعی است.
اما وقتی
تفاوتها
متصلب میشوند
و از دیگری
رفته رفته
انسانیتزدایی
میشود و
دیگری به
حیوان و خوک
تبدیل میشود،
راه کشتار
دیگری فراهم
میشود. این
چنین است که
جنگهای قومی
در میگیرد و
یک کشور
بالکانیزه میشود.
جداییطلبان
هیچ گریز و
گزیری از
ساختن «ما» و
«دیگری» ندارند.
باید تا جایی
که امکان دارد
تفاوتهای ما
و دیگری را
برجسته سازند
و از دیگری «دشمن»
بسازند. در
مرحله بعد،
کشتن دوستانی
که عمری با
آنان زندگی
کردهایم،
بسیار ساده
خواهد شد.
کتاب بالکان
اکسپرس این
فرایند
هولناک را به
خوبی به تصویر
کشده است.
در
منطقه ما،
خشونت و جنگ
داخلی شرط
لازم جداییطلبی/
تجزیهطلبی
است. برای
اینکه هیچ
رژیمی اجازه
نمیدهد که یک
اقلیت بخشی از
کشور را تجزیه
کند. اگر
تجزیهطلبان
اسلحه به دست
گیرند، رژیم
هم با اسلحه به
سراغ آنان
خواهد رفت. در
زمان
استالین، با
مداخله مستقیم
نظامی شوروی،
ارتش
باقیمانده
روسها از جنگ
جهانی در
مناطق اشغالی
ایران، در کردستان
و آذربایجان
دو حکومت دستنشانده
درست کرد. اما
رژیم شاه به
مقابله آنها
رفت. قوام،
نخستوزیر،
با مهارت با
حکومت
استالین
مواجه شد و
فشار بینالمللی
-آمریکا و
بریتانیا و ...-
موجب شد تا
استالین به
دستنشاندگانش
بگوید کار
تمام است. کار
هم تمام شد.
در
شرایط تاریخی
خاصی که ما در
آن زندگی میکنیم،
تجزیهطلبی
در ایران میتواند
به کشته و
زخمی و آواره
شدن دهها
میلیون
ایرانی
بینجامد.
مدل
سوم: بدون
مداخله خارجی
نمیتوان از
جمهوری
اسلامی گذر
کرد
در
این سرمشق
گفته میشود:
الف)
حکومت جمهوری
اسلامی یک
حکومت
توتالیتر است.
یعنی مانند
رژیمهای
هیتلر در
آلمان نازی،
استالین در
شوروی، پینوشه
در شیلی،
فرانکو در
اسپانیا و کیم
جون اونگ در
کره شمالی
است.
ب)
جمهوری
اسلامی به
دنبال تشکیل
امپراتوری در کل
خاورمیانه
است.
پ)
هیچ توان و
نیروی داخلی
برای
برانداختن
این رژیم وجود
ندارد.
ت)
تنها راه
برانداختن
جمهوری
اسلامی -علاوه
بر تحریمهای
کمرشکن رو به
تزاید- مداخله
نظامی خارجی است.
ث)
حمله نظامی
خارجی خوب
است. چون جنگ
همان صلح است.
مردم
یوگسلاوی
سابق در جنگ
بالکان، وقتی
توسط جنگندهها
بمباران میشدند،
برای بمبارانکنندهها
هورا میکشیدند
و کف میزدند.
مردم ایران هم
برای آنها که
کشورشان را بمباران
کنند، همزمان
هورا خواهند
کشید و کف خواهند
زد.
ج)
مردم برای
رهایی از شر
جمهوری
اسلامی باید
هزینه
شدیدترین
تحریمهای
طول تاریخ و
حمله نظامی را
بپردازند.
چ)
خامنهای
دارد مردم را
میکشد، حالا
کشته شدن
تعداد زیادی
از مردم توسط خارجیهای
حملهکننده
به ایران، چه
تفاوتی با
کشتن آنان
توسط جمهوری
اسلامی خواهد
داشت؟
ح) میگویید
در این صورت
ایران تجزیه
خواهد شد، تجزیه
امر مبارکی
است. برای
اینکه بزرگ
زشت است و کوچک
زیباست.
تجربه
افغانستان،
عراق، لیبی،
سوریه و یمن در
برابر ما قرار
دارد. همه این
تجربهها
متعلق به قرن
بیست و یکم
هستند. این
تجربهها
نشان میدهند
که نتایج
دخالت نظامی
خارجی چه بوده
است.
جو
بایدن، در
سومین مناظره
مقدماتی
نامزدهای
دموکرات،
درباره
افغانستان گفت: «این
کشور [افغانستان]
نمیتواند
یکپارچه شود و
بگذارید آن را
دوباره بگویم
که این کشور
در آینده
یکپارچه
نخواهد شد. در
این کشور سه
کشور متفاوت
حضور دارند.
پاکستان صاحب
سه استان در
شرق
افغانستان
است. آنها
اصلاً به
عنوان بخشی از
افغانستان
اداره نمیشوند
و این شبکه
حقانی است که آنجا
را اداره میکند.»
در
انتخابات
ریاست جمهوری ۲۸
سپتامبر ۲۰۱۹
افغانستان -از
جمعیت ۳۵ میلیونی این
کشور که بیش
از ۱۳
میلیون واجد
شرایط رأی
دادن هستند-
فقط ۲
میلیون و ۲۰۰ هزار
نفر شرکت
کردند.
تهدیدهای
طالبان که بر بخش
وسیعی از این
کشور سیطره
دارد، یکی از
دلایل میزان
بسیار قلیل
شرکتکنندهها
بود. اساساً
مداخله خارجی
علیه طالبان
صورت گرفت و
اینک پس از ۱۸ سال
جنگ، فقط حدود
یک میلیارد
دلار هزینه
آمریکا، کشته
شدن هزاران
انسان؛
دونالد ترامپ
در حال مذاکره
با طالبان و
خروج از
افغانستان است.
انتخابات
اخیر به سود
طالبان تمام
شد.
تبعیض
و ستمگری
طولانیمدت
تاریخی علیه
اقلیتهای
قومی و مذهبی،
به حد کافی
گریز از مرکز
ایجاد کرده
است. در این
شرایط اگر
حمله نظامی به
ایران صورت
گیرد، ایرانی
باقی نخواهد
ماند. ادعا
این نیست که
حملهکنندگان
پیروز خواهند
شد، ادعا این
است که ایران هم
در بهترین
وضعیت به
سوریه و لیبی
دیگری تبدیل
خواهد شد. یا
همانند
یوگسلاوی
سابق، بالکانیزه
خواهد شد.
کدام
سرمشق میداندار
است؟
چند
میلیون
ایرانی، ساکن
خارج از کشور
هستند. اکثریت
آنان به کشور
رفت و آمد
دارند. آنها
در اجتماعات
گروههای
سیاسی مخالف
جمهوری اسلامی
شرکت نمیکنند
و لذا دقیقاً
روشن نیست که
اگر مخالف جمهوری
اسلامی
هستند، از چه
سرمشقی دفاع
میکنند؟
واقعیت
این است که
مهمترین
گروههای
سیاسی مخالف
جمهوری
اسلامی قادر
به جمع ۱۰۰ نفر هم
نیستند
(داستان
سازمان
مجاهدین خلق
را هم همه میدانند
که چگونه برای
اجتماعاتشان
نیرو جمعآوری
میکنند).
پیرسالاری
ویژگی دیگر
مخالفان مقیم
خارج است.
هزاران
دانشجوی
ایرانی در
بهترین دانشگاههای
آمریکا،
اروپا،
کانادا و
استرالیا درس
میخوانند
ولی در
اجتماعات این
گروهها شرکت
نمیکنند. مهم
نیست که رهبری
اپوزیسیون
جمهوری اسلامی
پیر و
سالخورده
باشد (آیتالله
خمینی هم پیر
بود)، مهم این
است که بتوانند
مردم -به خصوص
نسل جوان- را
همراه خود
سازند. اگر به
رهبران گروههای
سیاسی
نگریسته شود،
جوانترینشان
بالای ۶۰ سال سن دارد.
اگر در زمان
شاه،
کنفدراسیون
دانشجویی
زمام امور
رهبری علیه
رژیم شاه را
در دست داشت،
مسئله کنونی
این است که دانشجویان
اصلاً در
اپوزیسیون
شناخته شده حضور
ندارند.
در
رابطه با دولتهای
خارجی،
براساس
شرایط، این
سرمشقها به
متن آمده یا
به حاشیه
رانده میشوند.
به عنوان
مثال، پس از
حمله به عراق
-و خصوصاً پس
از حمله به
لیبی- سرمشق
مداخله نظامی
خارجی- تحت
عناوینی چون
مداخله
بشردوستانه-
به متن آمد و
باقی سرمشقها
را به حاشیه
راند.
وقتی
جان بولتون
سیطره داشته
باشد، برخی
سرمشقها
برجسته میشوند،
وقتی دونالد
ترامپ بگوید
به هیچ وجه به دنبال
«تغییر رژیم»
در ایران
نیست، همان
سرمشقها به
حاشیه میروند.
با توجه به
اینکه حضور در
متن یا حاشیه،
حضور میدانی
نیست، بلکه
حضور در رسانهها
و فضای مجازی
است، نمیتوان
داوری دقیقی
در مورد وضعیت
این مدلها در
میان
ایرانیان
خارج از کشور
کرد.
تا
حدی که من میفهمم
-براساس قرائن
و شواهد
بسیار- چند
میلیون ایرانی
مقیم خارج،
اگر هم دشمن
جمهوری اسلامی
باشند، در عین
حال عاشق
ایرانند. آنان
وارد طرحهایی
نخواهند شد که
به جای گذار
از جمهوری اسلامی
به نابودی
ایران منتهی
خواهد شد.
سازمانی
که هفته گذشته
همایشهای ضد
ایران با
تجزیه طلبان
را در نیویورک
برگزار نمود
بودجه خودرا
از عربستان و
امارات میگیرد
دوستان
سلام: همانطور
که میدانید،
هفته گذشته در
حاشیه اجلاس
سالانه مجمع
عمومی
سازمان ملل در
نیویورک،
گروه "اتحاد
علیه ایران
هسته ای" United Against Nuclear
Iran, یا UANI, که در
حقیقت یک گروه
هوادار
اسرائیل است
همایشی
برگزار نمود
که بسیاری، از
جمله مایک پامپئو،
چند وزیر عرب
از بحرین و
عربستان،
سفیر اسرائیل
در آمریکا، و
غیره شرکت
داشتند، و
جوزف لیبرمن،
سناتور سابق
دموکرات
پیشنهاد
بمباران
ایران را داد.
در کنار همان
همایش، گردهم
آئی دیگری نیز
بود که توسط
مارک والاس Mark Wallas, مدیر
"اتحاد علیه
ایران هسته
ای"
سازماندهی کرده
بود، که در آن
سه گروه
وابسته به
فرقه مجاهدین
و گروهکهای
تجزیه طلب
شرکت داشتند.
گزارش
زیر توسط آقای
ایلای
کلینتون،
روزنامه نگار
بسیار مترقی
امریکایی
نشان میدهد که
این سازمان
بخش اصلی
بودجه خودرا
از عربستان و
امارات
دریافت میکند.
بر طبق این
گزارش، بودجه
سال ۲۰۱۷
UANI حدود ۵.۱
میلیون دلار
بود که ۵ میلیون آن از
مرکزی در
آمریکا، Count erExtremism
Project United Inc, یا CEPU,
دریافت شده
بود که خود
بودجههای
عظیم از قبیل ۲۲
میلیون دلار
در سال ۲۰۱۷ و ۱۵ میلیون دلار
در سال ۲۰۱۶ از وزارت
خارجه
آمریکا،
عربستان و
امارات دریافت
کرده است.
آقای کلیفتون
از ایمیلهایی
در گزارش نقل
قول میکند که
بین فرنسس
تانسند، مدیر
مرکز "خواهر" CEPU, یعنی Counter Extremism Project, یا CEP, وزیر سابق
امور امنیت
داخلی
آمریکا، و
سفیر امارات
در آمریکا،
یوسف العتیبه
مبادله شده
است که بخوبی
حمایت امارات
و عربستان را
از این گروههای
ضد ایرانی
نشان میدهد.
همچنین جان
بولتون ۲۴۰،۰۰۰
دلار در
سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ از CEPU دریافت
نمود.
اینچنین
این گروههای
بظاهر
ایرانی، ولی
در حقیقت دشمن
ایران، با
وحشتناکترین
گروههای
امریکایی ضد
ایران پالوده
میخورند.
اعلام
موجودیت
"شورای
مدیریت گذار"
برای "گذار از
جمهوری
اسلامی"
یک
تشکل سیاسی
جدید به نام
"شورای
مدیریت گذار"
اعلام موجودیت
کرد. حسن
شریعتمداری،
از مبتکران تشکیل
"شورای
مدیریت
گذار"، در گفتوگو
با دویچهوله
فارسی از
"حمایت
دلاورانه"
برخی چهرههای
داخل کشور از
این شورا خبر
داد.
صحنهای
از تظاهرات
اعتراضی دیماه
۹۶
در ایران
یک
تشکل سیاسی
جدید برای
"گذار بدون
قید وشرط از
جمهوری
اسلامی" و
"گذار به
دموکراسی در
ایران" زیر
عنوان "شورای
مدیریت گذار"
اعلام
موجودیت کرده
و اعلام کرده
است که فعالیت
رسمی خود را
در روزهای
هفتم و هشتم
مهر (۲۸ و ۲۹ سپتامبر) طی
مراسمی در
"امپریال
کالج لندن" آغاز
خواهد کرد.
در
اطلاعیهای
که این تشکل
درباره آغاز
رسمی فعالیت
خود منتشر
کرده، آمده
است: «شورای
مدیریت گذار
چتری است
فراگیر برای
همه ایرانیانی
که با وجود
تعلق به افقهای
سیاسی و
فرهنگی
متفاوت،
خواهان گذار
بدون قید وشرط
از جمهوری اسلامی
هستند و دل در
گروی استقرار
آزادی، دموکراسی
و حقوق بشر در
کشور عزیزمان
دارند.»
"شورای
مدیریت گذار"
همزمان سه
سند پایهای
را به عنوان
"مبانی
فعالیت و
بنیانهای
ارزشی و
استراتژی"
خود منتشر
کرده است.
این
سازمان تازهتأسیس
در "سند شماره ۱" خود
با اشاره به
"خودکامگی
سیاسی، فساد
سازمانیافته،
فروپاشی
اقتصادی و
گسترش فقر و
انواع تبعیض و
نابرابریهای
اجتماعی" به
عنوان محصول
"چهار دهه
حکمرانی
جمهوری
اسلامی" تصریح
میکند که
«اکنون جامعه
سیاسی و افکار
عمومی ایرانیان
به این نتیجه رسیده
که رژیم
جمهوری
اسلامی با
نابود کردن همه
فرصتهای چند
ده سالهای که
مردم ما
صبورانه برای
اصلاح امور در
اختیار آن
قرار دادند،
در کلیت خود دچار
انسداد
ساختاری و
فاقد ظرفیت
اصلاحپذیری
و در مسیر
فروپاشی است.»
در
ادامه این سند
آمده است:
«احساس خطر،
دغدغه خاطر
همه
ایرانیانی
است که به راه
حل میاندیشند.
به باور ما
دموکراسی
مهمترین نیاز
ایران برای چارهاندیشی
ملی در جهت
غلبه بر بحرانها
و حرکت به سمت
توسعه و رفاه اجتماعی
است و در چنین
شرایطی هیچ
فرد، حزب و یا
گرایش سیاسی
به تنهایی قادر
به گشودن راه
نجات کشور از
وضعیت کنونی نخواهد
بود.»
حمایتهای
"دلاورانه"
از داخل کشور
حسن
شریعتمداری،
فعال سیاسی و
از مبتکران
تشکیل "شورای مدیریت
گذار" در گفتوگو
با بخش فارسی
دویچهوله بر
حمایت چهرههای
داخل کشور از
تأسیس این شورا
تأکید کرد و
گفت: «ما از
داخل ایران
پیامهایی
دریافت کردهایم
که در مراسم
معرفی پخش
خواهند شد.
آنها
دلاورانه و قهرمانانه
با تصویر و
صدای خود از
اقدام ما
حمایت کردهاند.
همچنین با عده
زیادی در
ارتباط هستیم
و امیداریم که
این حمایتها
در سطحی وسیعتر
هم گسترش پیدا
کند.»
این
فعال سیاسی
درباره حمایت
گروههای
سیاسی از
تشکیل "شورای
مدیریت گذار"
نیز گفت:
«حمایت گروههای
سیاسی البته بسیار
مهم است، اما
گروههای
سیاسی امروز تعیینکننده
حرکتهای
اجتماعی
نیستند. آنها
به دنبال حرکتهای
اجتماعی کشانده
میشوند. ما
در درجه اول
میخواهیم
صدای رسای
مردم ایران
باشیم و آیینهای
از خواستهای
آنها باشیم که
از لحاظ
فرهنگی از این
نظام عبور کردهاند
و میخواهند
یک تشکل سیاسی
این خواست
فرهنگی آنها را
معرفی و ترجمان
سیاسی کند.
بسیاری از
گروههای
سیاسی با ما
همکاری میکنند،
از گروههای
اتنیک گرفته
تا گروههای
مختلف سیاسی؛
در صدد جذب
این گروهها هستیم،
اما توجه ویژه
ما به جامعه
ایران و حرکتهای
مدنی آن است.»
در نخستین سند
"شورای
مدیریت گذار"
همچنین ضمن
تأکید بر
ضرورت "شکلگیری
یک اتحاد بزرگ
ملی برای
آزادی و
دموکراسی"
آمده است: «تنها
با چنین اتحاد
بزرگی که آرزوی
دیرینه مردم و
جامعه سیاسی
ایران است، هدایت
اعتراضات
سازمانیافته
و مبارزات
ساختارمند و
خشونت پرهیز
تا تسلیم نظام
حاکم به خواست
مردم برای واگذاری
قدرت و تشکیل
مجلس موسسان
منتخب برای
جایگزینی یک
نظام سیاسی دموکراتیک
میسر است.»
شرط
اتحاد: تعهد
به چند اصل
بنیادی
اتحاد
مورد نظر
"شورای
مدیریت گذار"
دربرگیرنده "فعالان
همه گروههای
اجتماعی و احزاب
و گرایشهای
سیاسی و
فرهنگی و
اتنیکی
دموکرات و
آزادیخواه
کشور" خواهد
بود. این شورا
در عین حال
تأکید میکند
که "تعهد به
چند اصل
بنیادی یعنی:
حفظ یکپارچگی
ملی و تمامیت
ارضی ایران، دموکراسی
پارلمانی
مبتنی بر جدایی
دین از دولت و
اعلامیه
جهانی حقوق
بشر و
کنوانسیون
های ضمیمه آن" برای
تشکیل چنین
اتحادی
"الزامی" است.
در
"سند شماره ۱" در
نهایت تصریح
شده است که
«برای پیشبرد
این مهم
همچنین به
تشکیل یک
شورای مدیریت دوران
گذار نیاز است
تا بتواند با
اعتماد و پشتیبانی
عمومی و با
همکاری احزاب
و سازمانهای
سیاسی
اپوزیسیون و
دیگر مبارزان
راه دموکراسی
در داخل و خارج
از کشور،
برپایه اصول
یاد شده و با
برنامه و
استراتژی
مشخص، مدیریت این
مسیر را بر
عهده گیرد.»
"سند
شماره ۲" نیز در توضیح
"رویکردها و بنیانهای
ارزشی مشترک
شورای مدیریت
گذار" با اشاره
به "بنبست
حاکمیت دینی
ومجموعه
شرایط سیاسی و
اجتماعی
ایران"، بر
ضرورت "گذار
از نظام
جمهوری اسلامی
و برپایی یک
نظام
دموکراتیک"
تأکید کرده و
مینویسد:
«هدف مشترک ما در
این راه
دستیابی به
آزادی،
دموکراسی،
عدالت اجتماعی،
رفاه و امنیت
از طریق تقویت
وگسترش و وحدت
بخشیدن به
جنبشهای اجتماعی
و مبارزات
مدنی و خشونتپرهیز
خواهد بود.»
در
این سند
همچنین آمده
است: «پیشبرد
این وظیفه
کلان ملی و
فرا حزبی،
بویژه با توجه
به تکثر و
گونهگونی
اجتماعی و سیاسی
در کشور،
ایجاب میکند
مدیریت گذار
خصلتی
پلورالیستی و
فراگیر داشته باشد
و شرکتکنندگان
در آن به گذار
از نظام جمهوری
اسلامی به
نظامی دموکراتیک،
سکولار و
مبتنی بر
اعلامیه جهانی
حقوق بشر، حفظ
تمامیت
سرزمینی و یکپارچگی
کشور ایران
متعهد باشند.
همچنین تعیین
تکلیف مواردی
مانند نوع و ساختار
سیاسی نظام
آتی را به
مجلس مؤسسان
پس از جمهوری
اسلامی به
عنوان تجسم
واقعی اراده
آزاد مردم
واگذارند.
مجلس مؤسسانی
که از طریق
انتخاباتی آزاد،
رقابتی و
منصفانه
تشکیل شود،
قانون اساسی
جدید را تدوین
کند و آن را برای
تصویب نهایی
در یک همهپرسی
عمومی به رای
مردم گذارد.»
تهیهکنندگان
این سند
همچنین موادی
را در رابطه
با "بنیانهای
ارزشی مشترک"
خود به عنوان
"پیشنهاد"
جهت "تکمیل و
تدقیق" ارائه دادهاند.
تضمین حقوق
برابر و آزادیهای
اساسی
شهروندان
"صرفنظر از
تعلقهای اتنیکی
و قومی،
جنسیتی، زبان،
رنگ، موقعیت
اجتماعی،
عقیده، مذهب و
باور دینی یا
عدم باورمندی
به ادیان و
گرایش جنسی"،
برابری کامل
جنسیتی، نفی
شکنجه، تضمین
حقوق کودکان، تضمین
آزادی فعالیت
احزاب و تشکلها
و پایبندی به
جریان آزاد
اطلاعات از جمله
این "بنیانهای
ارزشی" هستند.
"نظام
دمکراسی
نمایندگی
سکولار" به
عنوان ساختار
سیاسی آینده
ایران
تنظیمکنندگان
"سند
شماره ۲" در ادامه
ساختار سیاسی
آینده ایران
را "نظام دمکراسی
نمایندگی
سکولار"
معرفی کرده و
افزودهاند:
«در این نظام
صرفنظر از
شکل آن، حق
حاكميت نه
موروثی است،
نه الهی و نه
برخاسته از
هيچ مكتب و
مسلک يا اجبار
و قدرتی بيرون
از اراده
شهروندان. حق
حاکمیت حقی
است ملی و
متعلق به همه
شهروندان
ایران. همه
مقامهای
اصلی در
نهادهای
قدرت، تنها
منبعث از رای و
انتخاب مردم
یا نمایندگان
آن ها خواهند
بود و نوع
نظام و ساختار
سياسی كشور
براساس اراده
آزاد مردم از
طریق مجلس
موسسان منتخب
تعیین خواهد
شد.»
حسن
شریعتمداری،
از مبتکران
تشکیل "شورای
مدیریت گذار":
پروسه
فروپاشی
یقینا آغاز
شده و ما باید
یک جایگزین
برای این نظام
معرفی کنیم تا
این فروپاشی سیاسی
به فروپاشی
اجتماعی منجر
نشود
به
گفته حسن
شریعتمداری، مخالفت
سند مزبور با
حق حاکمیت
"موروثی" در ساختار
سیاسی آینده
ایران "بههیچوجه"
به معنای کنار
گذاشتن
طرفداران
سلطنت از
"شورای
مدیریت گذار" نیست. این
فعال سیاسی میگوید:
«آنها در
شورای مدیریت
گذار هستند و
خود آقای رضا
پهلوی هم در
مصاحبهای که
داشت سلطنت
انتخابی
مانند مالزی
را برای ایران
ترجیح میدهد
و نه شکل
موروثی آن را.
بنابراین این
سند در تقابل
با خواستهای
آنها نیست.
آنها هم در
فضای موجود
بسیار پیش
رفتهاند و به
این نتیجه
رسیدهاند که
ایران یک
سلطنت موروثی
و همیشگی را
برنمیتابد.»
جدایی
نهاد دین از
حکومت،
استقلال قوای
سهگانه،
"رفع هرگونه
تبعیض و به
رسمیت شناختن
حقوق سیاسی،
اجتماعی و
فرهنگی گروههای
اتنیکی
ایران"، به
رسمیت شناختن
حق آموزش به
زبان مادری در
کنار زبان فارسی
و "سازماندهی
نظام اداری کشور
بر اساس اصل
عدم تمرکز" از
جمله دیگر مؤلفههایی
است که تهیهکنندگان
"سند
شماره ۲" در رابطه با
ساختار سیاسی
آینده ایران
مطرح کردهاند.
"توسعه
اقتصادی، حفظ
منابع
سرزمینی و
زیستبوم
ایران" و نیز
"پیوستن به
جامعه جهانی و
سیاست خارجی
مبتنی بر صلح
و احترام متقابل"
دو بند دیگر
این سند را تشکیل
میدهند.
"شورای
مدیریت گذار"
در سند شماره ۳ با تأکید
بر اینکه
حکومت ایران
"در مسیر
فروپاشی قرار
گرفته"، به
تشریح
"وظایف" خود و "استراتژی
گذار از
جمهوری
اسلامی"
پرداخته است.
"روند
فروپاشی
یقینا آغاز
شده است"
از
نظر حسن
شریعتمداری:
«فروپاشی یک
روند است و موقعی
آغاز میشود
که پایههای
قدرت نرم و
سخت نظام یکی
یکی از بین
بروند، مانند
مشروعیت
نظام، اعتماد
مردم به نظام،
کارایی نظام،
حکومت قانون،
قابلیت اجماع
برای اعمال سیاستهای
بزرگ، همکاری
با جامعه بینالمللی
و از این قبیل
که قدرتهای نرماند
و قدرتهای
سخت مانند
اقتصاد،
مانند اجماع
برای سرکوب و
از این قبیل.
اغلب اینها در
جمهوری
اسلامی از بین
رفتهاند و
حکومت فقط به
زور سرنیزه
استوار است.
بنابراین
حکومتی که فقط
بر پایه سرکوب
و سرنیزه
استوار باشد،
موریانه این
سرنیزه را هم
به تدریج خواهد
خورد و
اختلافات
داخلی در آن
اثر خواهد
گذاشت و
اجماعی برای
سرکوب پیش
نخواهد آمد و
نظام سقوط
خواهد کرد.»
این
عضو "شورای
مدیریت گذار"
تأکید میکند:
«فروپاشی
مفهومی متفاوت
با سقوط است.
سقوط یک لحظه
است، ولی فروپاشی
یک پروسه است
و این پروسه
یقینا آغاز
شده و ما باید
یک جایگزین برای
این نظام
معرفی کنیم تا
این فروپاشی
سیاسی به
فروپاشی
اجتماعی منجر نشود.»
سند
شمار ۳
تشکل سیاسی
تازهتأسیس
"شورای
مدیریت گذار"
همچنین
"شاخصههای
کلی استراتژی گذار"
و "سیاستها و
راهکارهای
عملی" برای
"گذار به
دمکراسی در
ایران" را توضیح
داده و در
نهایت نوشته
است: «با کنارنهادن
جمهوری
اسلامی از
قدرت و تشکیل
دولت انتقالی
و تامین شرایط
برگزاری انتخابات
مجلس موسسان،
وظایف شورای
مدیریت گذار و
دیگر نهادهای
مرتبط با آن
پایان مییابد.»
---------------------------------
پاسخ
آذری جهرمی به
انتقاد یک
کاربر توییتر
درباره بسته
شدن سایتهای
دانلود فیلم:
بسته
شدن سایتهای
دانلود فیلم
به من مربوط
نیست.
دادستانی
به ارائهدهندگان
خدمات
میزبانی وب
دستور داده،
این وسط من
هیچ کارهام
---------------------------------------------------------------------------