مناظره تلویزیونی از ایران تا بریتانیا
در بارهی وزن اینترنت غلو نکنیم، تلویزیون هنوز هم حرف اول را میزند
یکی از شاخصههای انتخابات پرپیامد ایران، برگزاری مناظرههای انتخاباتی در شکلی بیسابقه بود، مناظرهای که احمدینژاد همهی ضوابط و معیارها و همهی «مصلحتهای حکومت» را کنار گذاشت و هر چه دلش خواست گفت. کنشی که رقبا را هم به واکنشی فعال برانگیخت و سعی کردند بحث را بیش از پیش بر روی کارنامهی دولت احمدینژاد در همه زمینهها و چشمانداز سیاستهای آن برای جامعه ایران متمرکز کنند. این مناظرهها سهم عمدهای در افزایش تب انتخابات و مشارکت سیاسی گستردهترین مردم، حتی در دورافتادهترین نقاط ایران داشتند و با علاقهمند کردن شمار بیسابقهای از جمعیت، آنها را به سوی صندوقهای رای رهنمون شدند.
تب مناظرهها هنوز هم در جامعه ایران فرو ننشسته است. اصولگرایانی که کمی معتدلترند نظرشان این است که مناظرههایی که مخالفان احمدینژاد در آن حضور داشته باشند و حرفهایشان را بزنند به کاهش تنش در جامعه راه خواهد برد و راهحلی برای بحران سیاسی موجود خواهد بود. باند حاکم اما همچنان از چنین مناظرههایی میترسد، به ویژه که حرفهای یک چهره ناشناخته مانند احمد نجابت که به اصلاحطلبان گرایش داشت کلی دوباره بحث برانگیخت و مخالفان را مجدداً در موضع اخلاقی و سیاسی برتری نشاند. این که اصولاً مخالفان از طریق رسانههای پرمخاطبی مانند تلویزیون قادر به تماس با مردم بشوند، همچون کابوسی برای دستاندرکاران حکومت است. کابوسی که آنها را به هزینه و زحمت بسیار برای پارازیتاندازی بر تلویزیونهای «غیرخودی» نیز رهنمون شده است.
در کشورهای اروپایی هم مناظره سنت جا افتاده و باسابقهای نیست، به گونهای که در بریتانیا امسال، پنجشنبه هفته پیش برای اولین بار رقبای نخستوزیری در یک مناظره شرکت کردند. ولی همین اولین مناظره هم صحنه سیاسی بریتانیا را به گونهای بیسابقه تغییر داده است.
در ۹۰ سال گذشته بریتانیا به تناوب از سوی حزب محافظهکار یا حزب کارگر زمامداری شده است. در سالهای اخیر که حزب جدیدی به نام حزب لیبرال دمکراتها هم به صحنه آمده معمولاً به عنوان حزبی حاشیهای به آن نگاه شده که رایی بیشتر از ۱۵ تا ۲۰ درصد را حاُئز نخواهد شد، رایی که در نظام انتخاباتی پیچیده و نادعالانه بریتانیا کمتر منشا تاثیر و قدرت است.
در مناظره هفتهی پیش میان نامزدان سه حزب یادشده در تلویزیون که نه میلیون و نیم نفر ان را تماشا کردند، نیک کلگ، رهبر حزب لیبرال دمکرات که برای اولین بار حزبش از امکان رسانهای این گونه قوی برخوردار میشد، برآمدی قوی داشت. او توانست گوردون براون، نخستوزیر کنونی از حزب کارگر و دیوید کامرون، نامزد حزب محافظهکار را در سایه قرار دهد. تا روز مناظره، لیبرال دمکراتها در نظرسنجیها حداکثر ۲۰ درصد آرا را داشتند، ولی از بعد از مناظره آرای آنها به بالای ۳۰ درصد رسیده و برخی نطرسنجیها آنها را از حزب محافظهکار هم جلوتر نشان میدهد.
حزب کارگر در هفتههای اخیر تلاش بسیار کرده تا فاصله خود با حزب محافظهکار اپوزیسیون کم کند. به ویژه دولت براون با استناد به سیاستهایش در کاستن از دامنه بحران اقتصادی اخیر و ونیاز به سیاستهای مشابه در ادامه و همچنین با قولو قرارهایی در زمینه کاهش کسر بودجه دولت، تغییر و سختکردن سیاستهای مهاجرتی و توجه بیشتر به آموزش و درمان و امنیت رای دهندگان بریتانیایی را به رای دادن به خود ترغیب کرده است. به ویژه ناروشنی در سیاستهای اجتماعی و اقتصادی محافظهکاران که جامعه عمدتاً آنها را با سیاستهای دوران تاچر میشناسد و با توجه به بحران اقتصادی به قولو قرارهای «طلایی» آنها بدبین است، نقطه ضعف این حزب به حساب میآید. ۸۲ درصد بریتانیاییها خواهان صراحت و آشکارگی بیشتر در سیاستهای اجتماعی و اقتصادی محافظهکاران برای بعد از پیروزی در انتخابات هستند. این اما نافی اشاره به این نکته نیست که خود حزب کارگر هم به ویژه در دوران تونی بلر و براون مرز و خطش با سیاستهای نئولیبرالی بیش از پیش کمرنگ شد. با این همه، میان سیاستهای حزب کارگر و حزب لیبرال دمکرات شباهتها و سازگاریهای بیشتری به چشم میخورد. از همین رو براون در مناظره انتخاباتی سعی کرد هوای کلگ را داشته باشد و حمله را عمدتاً متوجه کامرون از حزب محافظهکار کند.
لیبرال دمکراتها که سال ۱۹۸۸ پا به عرصه وجود گذاشتهاند، بر خلاف حزب کارگر و مافظهکار مخالف جنگ عراق بودند و نگاهی انتقادی به حضور نیروهای انگلستان در افغانستان دارند. این حزب گرچه مجموعاً جز احزاب لیبرال اروپا به شمار میآید، ولی برای مثال سیاستهایش با همتای آلمانیاش (حزب دمکراتهای آزاد/ حزب گنشر) تفاوتهای اساسی دارد. حرب لیبرال دمکرات هوادار تقویت حقوق مدنی هست و میگوید که مبارزه با تروریسم نباید این حقوق را محدود کند (در این زمینه با همتای آلمانیاش شباهتهایی دارد). صرفنظر کردن از سلاح اتمی، افزایش مالیات صاحبان ثروت و توجه بیشتر به محیط زیست از محورهای دیگر سیاستهای لیبرال دمکراتهاست که چندان با همتای آلمانی آن مشابه نیست.
افشای رسوایی مالی و ارتشای شمار زیادی از نمایندگان مجلس و وزرای انگلستان که هر دو حزب بزرگ محافظهکار و کارگر را شامل شده کمتر به لیبرالدمکراتها و اعتبار آنها ضربه زده، که باعث افزایش اعتبار آنها هم شده است. رسوایی یادشده به گونهای بوده که هنوز هم شماری از مردم بریتانیا در بارهی سیاست و نفس رای دادن دچار شک و تردیدند.
هم نظام ناعادلانه و کمتر دمکراتیک انتخاباتی بریتانیا که بصورت يك مرحلهای و بر پايه اكثريت نسبی است و نه تناسب آرای مناطق مختلف، هم محافظهکاری عمومی جامعه که شاید همچنان در روز انتخابات، ۶ مه، عمدتاً میان احزاب باسابقهتر کارگر و محافظهکار انتخاب کند، و هم مناظرههای پیش رو که شاید لزوماً به سود نامزد حزب لیبرال دمکرات تمام نشود، همه و همه دلایلی هستند که ابراز نظر قطعی در بارهی پیروزی احتمالی لیبرال دمکرات ها در انتخابات را با مشکل مواجه میکنند. ولی تا همینجای کار هم میتوان دید که ۲۲ سال پس از تاسیس، لیبرال دمکراتها برای اولین بار از طریق تلویزیون است که سیاستها و حرفهایشان توجه اقشار وسیع جامعه بریتانیا برمیانگیزد و همه فعالیتهای آنها در سالهای گذشته در عرصه رسانههای چاپی و به ویژه اینترنت، به اندازهی حضور پنج شنبه گذشتهاشان در تلویزیون موثر نبوده است. از همین رو باید بیش از پیش در بارهی ارزیابی از وزن و اهمیت اینترنت حتی در جوامع دمکراتیک پیشرفته جانب احتیاط را رعایت کرد و رسانهای به نام تلویزیون را از منظر توجه دور نگه داشت. این ارزیابی و تفکیک در مورد کشورهایی مثل ما از اهمیت مضاعفی برخوردار است، گیرم که آماری که دیروز رسماً ارائه شده، شمار کاربران اینترنت در ایران را سی میلیون نفر اعلام کند. تلویزیون اما همچنان حرف اول را در میان رسانههای تاثیرگذار و سمتو سو دهنده به افکار عمومی میزند.