کارگران
در جنبش سبز؛
منادیان
پیوند عدالت طلبی
با
آزادیخواهی
نیلوفر
زارع
جرس:
تصویر
کارگرانی که
پرچم های سرخ
را بالای سر
می برند و
برای مرگ
امپریالیسم و
نظام سرمایه
داری فریاد می
زنند هنوز هم
آشناترین تصویر
برای به
یادآوری
مبارزات کارگری
است. اما این
همه داستان
نیست. جنبش
کارگری در طول
دهه ها مبارزه
نفس گیر و
پرهزینه برای
مواجهه با
دولت ها و
مناسبات
ناعادلانه در
محیط های کار
آبدیده شده
است و غالب
تشکل های کارگری
مدرن با فاصله
گرفتن از
مبارزات
انقلابی که
خصلت جنبش های
ناب
مارکسیستی-
کمونیستی بود
ارزش های
دموکراتیک را
در مبارزات خود
دخیل کرده و
از حالت قهری
و انقلابی گری
خارج شده اند.
عبور
از
رادیکالیسم
در جنبش
کارگری فرصت
را برای
همگرایی این
جنبش با سایر
جنبش های جدید
اجتماعی
فراهم آورده و
در بسیاری از
کشورها پایه
گذار خلق فرصت
های
دموکراتیک
بوده است. در
ایران نیز
ظهور موج تازه
دموکراسی
خواهی که از
سال گذشته تحت
نام " جنبش
سبز" آغاز
شده، بسیاری
از تحلیل گران
را به طرح این
سوال واداشته
که آیا جنبش
کارگری حاضر
است به جای بالا
بردن پرچم های
سرخ پرچم های
سبز را در دست
بگیرد یا این
که هنوز
ملاحظاتی
برای همراهی تمام
عیار با جنبش
سبز دارد؟
شکاف
بحران ساز
تحلیل
برخی فعالان
جنبش کارگری
بر این است که جنبش
سبز به عنوان
یک جنبش آزادی
خواه ریشه در
زمین طبقه
متوسط دارد و
نسبت به دغدغه
های کارگران
بی اعتنا یا
لااقل کم توجه
است. نوشته ها
و اظهارات این
گروه از
فعالان کارگری
به خوبی نشان
می دهد که
آنها برای جذب
شدن در جنبش
سبز ملاحظاتی
قابل توجه
دارند. به عقیده
این افراد
جنبش سبز
مطالبه مشخصی
برای کارگران
ندارد و صرفا
بازتابی از
علایق طبقه
متوسط است.
آنها بر اساس
الگوی
مارکسیستی
درباره نزاع
طبقاتی میلی
به ادغام در
جنبش سبز به
عنوان جنبش
طبقه متوسط
ندارند و این
جنبش را از آن
خود نمی
دانند، با این
حال تصور آنها
درباره این که
جنبش سبز یک
جنبش خاص طبقه
متوسط است از
سوی بسیاری از
تحلیل گران مورد
چالش قرار
گرفته است.
دامنه
دربرگیری قابل
ملاحظه جنبش
سبز و حضور
گروه هایی از
طبقات مختلف
اجتماعی در
متن اعتراض ها
علیه وضع موجود
طی یک سال
گذشته تحلیل
طبقاتی جنبش
سبز را تقریبا
ناممکن ساخته
است.در این
حال رهبران جنبش
سبز هم بارها
با صراحت
خواهان گسترده
شدن دامنه
مطالبات این
جنبش میان
کارگران،کشاورزان
و معلمان شده
اند و
تقاضاهای
عمدتا اقتصادی
آنان را در
مطالبات جنبش
لحاظ کرده اند.
"میرحسین
موسوی" به
عنوان نماد
رهبری جنبش
سبز سال گذشته
حتی کمپین
انتخاباتی
خود را در
منطقه کارگر
نشین نازی
آباد در جنوب
تهران آغاز
کرد و در
سخنرانی اش
برای آنها
بارها نسبت به
شکاف روزافزون
طبقاتی در
جامعه ابراز
نگرانی کرد.
او در آن
سخنان گفت "از
جامعه ای که
کاخ ها برافراشته
و پول های
عظیم برای
گرفتن جشن های
مختلف ریخت و
پاش می شود،
باید احساس
خطر کنیم و
این سخنان با
تشویق های
مکرر
کارگرانی
همراه شد که
شعار می
دادند" موسوی
قهرمان،امید
کارگران". در
جریان رقابت
های
انتخاباتی
نیز تشکل های
متنوع کارگری
از
کاندیداتوری
او و مهدی
کروبی دیگر
نامزد اصلاح
طلبان حمایت
کردند تا نشان
دهند که چه
میزان از
ادامه یافتن وضع
موجود ناراضی
هستند.
هراس
حکومت از
پیوندهای سبز
از
فردای
انتخابات
ریاست جمهوری
یعنی زمانی که
جنبش سبز در
اعتراض های
خیابانی
ترکیب متنوع
گروه های حامی
تغییرات را به
نمایش گذاشت نقش
کارگران نیز
به عنوان یک نیروی
موثر اجتماعی
در این جنبش
مورد تحلیل قرار
گرفت.
کارگرانی که
از سال گذشته
تاکنون در
تجمع های
اعتراضی حضور
یافته اند
عمدتا شیوه مبارزه
مسالمت آمیز
طرح شده در
جنبش سبز را
تایید کرده و
حتی در شعارها
نیز تابع
شعارهای عمومی
جنبش بوده
اند. با این
حال برخی از
تحلیل گران
کارگری
معتقدند که
کارگران حامی
جنبش سبز به
صورت فردی از
این جنبش
حمایت کردند و
هوادارای
آنها به معنای
هواداری
ائتلاف جنبش
کارگری با
جنبش سبز
نبوده است.
این دسته از
تحلیل گران که
رگه های
مارکسیستی در
تفکر آنها پر
رنگ است
معتقدند که "
طبقه کارگر
نمی تواند به
بهانه مبارزه
با
توتالیتاریسم
به اتحاد با
جناح های
مختلف
بورژوازی
لیبرال (حتی
جناح چپ
بورژوازی) دست
بزند". در نظر
آنها کارگران
اگر هم با
جنبش سبز
همراهی کرده
اند هدفشان
باید تشکیل
پرولتاریا به
صورت طبقه و به
منظور خلع ید
سیاسی و
اقتصادی از کل
طبقه
بورژوازی
باشد. با این
حال چنین
تحلیل هایی در
میان
روشنفکران چپ
نو نیز خریدار
چندانی
ندارد.چنان که
برای نمونه
"محمد مالجو"
در تحلیلی با
عنوان"طبقه
کارگر پس از
انتخابات دهم؛انزوا
یا ائتلاف؟"
که در فصلنامه
"گفتگو" به
چاپ رسیده با
نقد راهبرد
کسانی که خواهان
انزوای طبقه
کارگر از جنبش
سبز هستند نتیجه
گرفته که
راهبرد انزوا
در شرایطی که
شکاف اقتدارگرایی
و دموکراسی
خواهی در
اولویت است به
ضرر کارگران
خواهد بود و
باعث استفاده
ابرازی
اقتدارگرایان
از آنها خواهد
شد. تحلیل هایی
دیگری هم از
نسبت جنبش سبز
و طبقه کارگر
طی یکسال
گذشته طرح شده
است که دغدغه
مشترک آنها
واکاوی این
مساله است که
چرا کارگران
در معنای
طبقاتی بروز و
ظهور خاصی در
جنبش سبز نداشته
اند؟ برخی
مانند "جعفر
عظیم زاده"
عضو اتحادیه
آزاد کارگران
ایران در پاسخ
به این مساله
گفته اند:"اعتراضاتی
که بعد از
انتخابات رخ
داد، در واقع
اعتراضات
مردمی بود.
اعتراضات
متعلق به یک قشر
یا یک طبقه و
یا یک لایه
مثل معلمان و
پرستاران
نبود و همین
امر باعث شد
که این جنبشها
یک نمود مشخص
و بارزی از
خودشان نشان ندهند."
برخی دیگر
مانند مهرداد
درویش پور جامعه
شناس مقیم
سوئد ریشه عدم
حضور طبقانی
کارگران در
جنبش سبز را
به خصلت
سکولار جنبش
کارگری نسبت
داده اند که
با اصلاح طلبی
دینی جنبش سبز
سازگاری
نداشته اند.با
این حال
بسیاری از تحلیل
گران هم هستند
که باور دارند
ریشه حضور
سازمان
نیافته
کارگران در
جنبش سبز به دلیل
سرکوبهای
شدید حکومتی
است که طی
سالیان متمادی
علیه تشکل ها
و فعالان
کارگری اعمال
شده است.
در
حال حاضر برخی
از شاخص ترین
چهره های
مدافع حقوق
کارگری
مانند" منضور
اوسانلو " و "
ابراهیم مددی
" از رهبران
سندیکای اتوبوسرانی
در زندان
هستند و
فعالانی
مانند"محمد
حیدریمهر" و
"قربان
علیپور" از
شرکت نیشکر
هفت تپه نیز
که از خواسته
های کارگران این
شرکت برای
دریافت حقوق
معوقه خود
دفاع می کردند
پس از سپری
کردن ماه ها
زندان به طور
موقت آزاد شده
اند. فشارهای
حکومت علیه
فعالان
کارگری به حدی
است که حتی
تشکل های
کارگری نزدیک
به دولت مانند
خانه کارگر
نیز از آن در امان
نمانده اند.
این تشکل علی
رغم آن که هر
سال به مناسبت
روز جهانی
کارگر مجوز
برگزاری تجمع
دریافت می کرد
امسال با پاسخ
منفی وزارت
کار و امور
اجتماعی
روبرو شده
است . ناظران
با اشاره به
تدابیری که
هواداران
جنبش سبز برای
شروع دور تازه
اعتراض ها
اتخاد کرده اند
معتقدند که
مخالفت وزارت
کار و امور
اجتماعی با
برگزاری تجمع
خانه کارگر
ریشه در
نگرانی حکومت
از پیوند
خوردن اعتراض
کارگران با اعتراض
جنبش سبز در
این روز دارد.
دغدغه
های
مشترک،استراتژی
مشترک
زمینه
هایی که می
تواند پیوند
میان مطالبات
کارگران و
مطالبات
دموکراسی
خواهانه جنبش
سبز را عمیق
تر از قبل کند
یکی دو تا
نیستند اما در
معنای کلی،
نارضایتی
روزافزون
نسبت به ناکارآمدی
حکومت در
برآورده کردن
نیازهای اقشار
مختلف
اجتماعی است
که باعث شکل
گیری ائتلاف
میان این
اقشار در
مبارزه علیه
وضع موجود شده
است.
گزارش
های تکان
دهنده ای که
به ویژه طی
ماه های اخیر
از کسادی کسب
و کار و
تعطیلی بنگاه
های صنعتی
منتشر شده است
همه اقشار
اجتماعی را تحت
تاثیر قرار
داده است اما
بیش از همه بر
وضعیت
کارگران
تاثیر گذاشته
است. دولت در
عین امتناع از
اعلام خط فقر،حداقل
دستمزد
کارگران در
سال 89 را 303
هزارتومان در
نظر گرفته است
که به اعتقاد
اغلب فعالان
کارگرانی
نزدیک 500 تا 700
هزارتومان از
رقم مناسب
برای حداقل
دستمزد پایین
تر است.
همچنین با
وجودی که
بنابه
گزارشهای
رسمی نزدیک
40 درصد از
بنگاه های
صنعتی در ماه
های اخیرناچار
به تعطیلی شده
اند، روند
واردات به
کشور همچنان
سیر صعودی دارد.
با توجه به رشد
نیم درصدی
اقتصاد ایران
در سال 88 و پیش
بینی برخی
کارشناسان
مبنی بر به
صفر رسیدن این
مقدار در سال
جاری زنگ های
هشدار را برای
کارگران بیش
از همیشه به
صدا درآورده
است. این در
حالی است که
طرح جنجالی
هدفنمدکردن
یارانه ها نیز
در صورت اجرا
شوک تورمی
وسیعی را
ایجاد خواهد
کرد و ابعاد
شوک ناشی از
اجرای این طرح
به حدی است که
برخی از چهره
های سرشناس
محافظه کار
نیز خطر بروز
آشوب های وسیع
اجتماعی را در
پیامد آن
گوشزد کرده
اند. بر همین
اساس به نظر
می رسد که در
فصل تازه
اعتراض های
عمومی علیه
حکومت، نقش
کارگران به
مراتب
تاثیرگذارتر
از گذشته
خواهد بود و
حضور گسترده
تر آنان در
متن مبارزه
علیه وضع
موجود می
تواند موتور محرکه
جنبش سبز را
تقویت
کند.شاید
میرحسین موسوی
هم به همین
دلیل در
سخنرانی های
اخیر خود بیش
از همیشه بر
پیوند خوردن
جنبش سبز با اقشار
تهی دست به
ویژه کارگران
تاکید کرده و
گره خوردن
درخواست برای
عدالت بويژه
عدالت اقتصادی
را با خواست
برای آزادی
سياسی يک
ضرورت دانسته
است.