Posted: 15 Apr 2014 07:50 AM PDT
کلمه-
مسعود صادقی*
ابراهیم
حاتمی کیا در
نسل فیلم
سازان پس از
انقلاب، چهرهای
شاخص به شمار
میآید.
کارگردانی
خوش ذوق که در
هر دوره تلاش
کرده به تناسب
موقعیت تاریخی
برداشت خود را
از رویدادها
و شرایط
اجتماعی در
قالب فیلمهایش
ارائه کند.
سه دوره
جنگ عراق علیه
ایران با
«دیدهبان»
«مهاجر» «وصل
نیکان» و… به انعکاس
رویدادها از
زاویه دغدغههای
خود پرداخت،
پس از جنگ
همچنان با پیامدهای
جنگ و سیر
تحولهای
اجتماعی
همراه بود و
بدین ترتیب
اثاری چون «برج
مینو» «از
کرخه تا راین»
«بوی پیراهن
یوسف» «روبان
قرمز» «آژانس شیشهای»
خلق شد. در
دوران
تجاوزات صربها
به بوسنی
حاتمی کیا با
وجدان بیدار
ایرانیان
همراه بود پس
«خاکستر سبز»
را ساخت.
شاید تنها
در «به نام پدر»
در زمان متوقف
بود و در
رویدادهای
سال ۱۳۸۸ با
خیزش و جنبش
فراگیر مردمی
همراه بود
وگرنه حاتمی
کیا در زیست
حرفهای خود
عمدتا با زمان
پیش آمده است،
بر همین اساس
این که به «موج
مرده» و «ارتفاع
پست» «به رنگ
ارغوان» «دعوت»
«گزارش یک جشن» میرسد.
بدین ترتیب دغدغههای
اجتماعی و ذوق
هنری او آثار
در خور توجهی
را در کارنامه
حرفه ای او
برجای گذاشتهاند.
اما
ابراهیم
حاتمی کیا
کارگردان بیحاشیهای
نبوده است. و
در کنار همه ی توانمندیها
همچون هر
انسان دیگری
از نقایص و
معایبی هم بینصیب
نبوده و نیست.
در تحلیل
رویکردهای
فکری و واکنشهایش
در دورهای
مختلف نوعی
تناقض و تشویش
به چشم میخورد
که شاید به
این دلیل باشد
که او هم
تمایل دارد در
زمره جریان
روشنفکری به
شمار آید و هم
جانب حاکمیت
را میگیرد و
بدین ترتیب در
بستری از
تناقض و
بلاتکلیفی
حرکت میکند.
در این زمینه
یک ویژگی
منحصر به فرد
او که نیاز به
تحلیل دارد
این است که او صرفا
روی کار خود
متمرکز نیست و
گاهی فیلم
سازان موفق هم
وطن خود را چونان
رقبایی می
پندارد که گویی
حضور انان
میدان را بر
او تنگ میکند
و مانع موفقیت
و پیشرفت او میشود
و از همین رو نسبت
به انها
واکنش تقابلی
و گاه تهاجمی
نشان میدهد و
هرچه میگذرد
این واکنشها
تندتر و
تخریبیتر میشود.
در دهه
شصت در مقابل
«عروسی خوبان»
محسن مخملباف
«وصل نیکان» را
ساخت، واکنشی
تقابلی اما
اصولمند. اما
در دهه هفتاد عباس
کیارستمی را
در قالب بخشی
از تیپ سازیهای
«واکنش
شیمیایی» به
سخره گرفت و
سال ۹۰ در یک واکنش
عصبی بدون
مقدمه به
بهانهٔ تمجید
و ستایش از فیلم
«یه حبه قند»
نامههای سرگشاده
که به سازندهاش،
رضا میرکریمی
نوشت و در
رسانهها
منتشر شد با زبان
پرخاش و آکنده
از نسبتهای
ناروا اصغر
فرهادی را
مورد نوازش
قرار داد و ظاهرا
این داستان
همچنان ادامه
دارد، به گونهای
که نشستهای
اخرین ساختهاش
یعنی «چ» در ماههای
اخیر نیز
فرصتی برای
نشانه رفتن
کنایههای طعنه
امیز وی شده
است. با این
روش حاتمی کیا
با زبانی دو
پهلو تلاش میکند
هم مردم را از
رقبا منحرف و
به سوی خودش
جلب کند و هم
خود را بیشتر
در دل حاکمیت
جا کند.
«…. بار
خدایا تویى که
فرمانفرمایى….
هر که را خواهى
عزت بخشى و هر
که را خواهى
خوار گردانى
همه خوبیها
به دست توست»
(آل عمران / ۲۶)
خدایا
این چه رسمی
است که گاهی
ما بندگان تو
پیش میگیریم
وقتی تو خود گفتی
که همانا عزت
و ذلت ادمیان
در دست توست،
باز هم ما
گاهی عزت خود
را در تخریب
شخصیت
همنوعان و
آویختن به
حاکمان میجوییم.
چه نیکو گفت
حافظ:
صحبت
حکام ظلمت شب
یلداست نور ز
خورشید جوی بو
که برآید
بـــر
در ارباب بیمروت
دنیا چند
نشینی که
خواجه کی به
درآید
دنیا محدود
است آری اما
به اندازه
موفقیت و
پیشرفت همهٔ
انسانها
ظرفیت و موقعیت
دارد. اگر ما
ادمیان واقعا
به این اصل قائل
باشیم که روزی
بندگان در دست
خداوند است
هرگز حاضر نمیشویم
روزی خود را
به هر قیمتی
که شده افزایش
بدهیم.
«و هیچ
موجود زندهای
روی زمین نیست
جز انکه روزیاش
بر عهدهٔ
خداست» (هود / ۶)
«خداوند
براى هر کس از
بندگانش که
بخواهد روزى را
مىگسترد و یا
تنگ مىکند،
همانا خداوند
به هر چیزى
آگاه است»
(عنکبوت / ۶۲)
* مسعود
صادقی، از
هواداران
نهضت آزادی ایران،
بعد از ۲۵
بهمن ۱۳۸۹
بازداشت و به
اتهام اجتماع
و تبانی به
قصد برهم زدن
امنیت کشور از
طریق تشکیل و
راه اندازی گروه
مطالعه تاریخ
به شش سال حبس
قطعی و ۷۴
ضربه شلاق
محکوم شد.
مسعود
صادقی دانش
آموخته
دانشگاه هنر
است که در اول
اسفند ۱۳۸۹
تنها یک روز
پس از به دنیا
آمدن دخترش
بازداشت شد و به
مدت یک ماه در
بند امنیتی ۲۴۰ زندان
اوین بود و در نهایت
با قرار وثیقه
۷۰ میلیون
تومانی آزاد
شد.
وی هم
اکنون دوران
حبس خود را در
بند ۳۵۰ زندان
اوین می
گذراند