اصلاحطلبان و ولایت فقیه
در سالهای پس از دوم خرداد
اصلاحطلبان داخل کشور از دستهها و سبقههای مختلف کشور ابا داشتهاند که نوک
انتفاد را متوجه اصل ولایت فقیه و مصداق آن بکنند. دلایل مختلف و قسماً قابل
اعتنایی هم برای این کار داشتهاند:
/ قانون اساسی ظرفیتهای
زیادی دارد که اگر اجرا شوند و ولی فقیه هم به محدودهی قانونی خود رانده شود بخش
بزرگی از حقوق مردم تامین خواهد شد
/ وللایت فقیه و سایه سنگین
شریعت در قانون اساسی و ساختارهای حقیقی و حقوقی ایران سنخیتی با حقوق مردم و رآی
آزاد آنها ندارد، ولی توازن قوا در حال حاضر اجازه تمرکز بر سر نفی این اصل را
نمیدهد
/ مسئله
استبداد کنونی ایران بیش از آن که به ساختارهای حقوقی قدرت برگردد به ساختارهای
حقیقی قدرت برمیگردد
/ ...
تجربهی یک سال گذشته و
نقشی که ولی فقیه در روندهای منفی پس از انتخابات داشته شماری از اصلاحطلبان را به
بازبینی دیدگاههای فوق رانده است و تردید آنها در پیشبرد اصلاحات و مهار
خودسریهای حکومت بدون تاکید کامل بر حق آزادنه انتخاب مردم و تعارض ولایت فقیه و
نقش غلیظ شریعت در قانون اساسی با این حق فزونتر شده است.
به ویژه در دو سه هفته اخیر
برخی علائم و موضعگیریها بر تشدید تردیدهای یادشده دلالت دارند، هر چند که برخی
از چهرههای گام گذاشته به این راه همچنان از تمجید آیتالله خمینی و مثبتبودن
تداوم فرهنگ اسلامی در حیات سیاسی ایران فروگذار
نمیکنند.
بیانیه ۱۸موسوی را بسیاری
با اشاره به تاکیدی که بر حق آزادنه مردم در انتخاب و تعیین حاکمیت ملی و نیز
چشمانداز تغییر قانون اساسی کرده در راستای یادشده تلقی
میکنند. به ویژه که در نظر بیاوریم که هم او و هم کروبی در اظهارات و مواضع
اخیرشان اشاره کوچکی هم به «ولایت فقیه» ، «رهبری» و ... ندارند. همین ویژگی خط
تقریباً بارزی میان آنها و چهرههایی مانند خاتمی و رفسنجانی
میکشد که همچنان سعی دارند روندها و رویدادها و سمت گیریهای منفی حکومت پس از
انتخابات را با ولایت فقیه و مصداق آن یعنی آیتالله خامنهای بیارتباط بدانند.
شرحی که هاشمی از واکنش
خامنهآی به ممانعت از سخنرانی حسن خمینی در روز ۱۴ خرداد به دست داده
و نقل قولهایی که دائماً
از او بر سر زبانها ست که همچنان کسی را بهتر از خامنه ای برای رهبری کشور
نمیداند از نشانه های ماندن رفسنجانی در مشی گذشته خود نسبت به ولی فقیه و ولایت
فقیه است. خاتمی نیز در آخرین سخنرانیاش سعی وافری در مبراکردن دامن خامنهای از
روندها و رویدادهای اخیر داشه است:
این روشی نیست که قانون
اساسی ما ان را قبول داشته باشد، بنده مطمئنم رهبری و ردههای بالای مملکت هم این
روشها را نمیپسندند و متاسفانه اینها را به نام اسلام و امام و رهبری تمام کردن
ظلم مضاعف است، علاوه بر اینکه در جامعه شکاف ایجاد میکند، نیروهایی که باید در
خدمت مردم کشور و نظام قرار بگیرند از کاری که باید انجام دهند محروم میشوند، چهره
امام و انقلاب لطمه میبیند و باید فکر اساسیتری کرد.
http://www.rahesabz
توضیحات سراجالدین
میردامادی، روزنامهنگار اصلاحطلبی که از فعل و انفعالات درون اصلاحطلبان بیخبر
نیست در بارهی دو مشی مختلفی که در درون اصلاحطلبان نسبت به رهبری،
ولی فقیه و ولایت فقیه شکل گرفته تا حدودی روشنگر
است:
از دقیقه ۹ این
فایل:
http://www.radiofar
در همین حال، محسن کدیور،
محقق صاحبنام در نظریه ولایت فقیه و کسی که تا همین چندی پیش مدافع قرائت آیتالله
منتظری از این نظریه بود و ولایت خامنهای را عمدتاً به خاطر
«جائربودن» آن رد می کرد اینک کل نظریه ولایت فقیه را زیر سوال برده. او در نامه
اخیر خود به حسن خمینی از او میخواهد که با توجه به تجربهی سی سال اخیر و روندها
و رویدادهای پس از انتخابات صریحاً از ابطال میراث پدر بزرگ خود سخن
بگوید:
http://www.rahesabz
روندهای یادشده دلیلی به
دست نمیدهد که همهی اصلاحطلبان در راه مشابهای گام گذاشته باشند و دلایل فوقاً
یادشده در عدم تمرکز بر ولایت فقیه را غیرمعتبر بدانند. ولی سیر سمتگیریها به
ویژه اگر با پویش زنده جنبش سبز همراه باشد به نظر میآید که در مجموع اصلاحطلبان
پیوسته بیشتری را به چنین رویکردی سوق میدهد، گیرم که دلایل
قابل اعتنایی همچون «درستنبودن فروگذاری تلاش برای جلب شمار هر چه بیشتری
از محافل هوادار آیتالله خامنهای و دولت و یا دستکم منفعلسازی آنها» برای پیشرفت
هر چه بهتر و روانتر جنبش یا «فراهمنبودن توازن قوای لازم» همچنان تردیدها و
کندیهایی در این سمتگیری ایجاد کند. با این همه، به نظر میرسد که شروعشدن روند
جدایی اصلاحطلبان از درک و دیدگاههایی که تا قبل از انتخابات نسبت به اصول مختلف
قانون اساسی و از جمله اصل و کارکرد ولایت فقیه داشتند آغاز شده است و طبعاً این
دیدگاه وظایف و سمتگیریهای جدیدی را در برابر انها قرار خواهد
داد.
سکولارها شاید در این راه
بتوانند
/با استقبال غیرهیجانزده و
غیرتحریککننده،
/ با اعتنا و خوارنشمردن
دلایل تعلل سایر اصلاحطلبان در پیوستن به سمتگیری جدید
/ با
خودداری از گیردادن غیرضرور به حضور برخی از گفتمانها و پارادیمهای سابق در میان
اصلاحطلبان در حال تحول
/ با
تاکید دوباره و دوباره بر لزوم و به رسمیتشناختن حضور نیروهای
دارای گرایشهای مذهبی در سپهر سیاسی ایران
/ و نیز با
روشنگری و امتناع از گفتن «ما که از روز اول گفتیم» به روند یادشده یاری
برسانند