احسان
یارشاطر؛ از
آغازگرانِ
گفتمان بومگرایی
در خوانشِ
معماری ایران
علی
پوررجبیSeptember 04, 2018
احسان یارشاطر
درگذشت. همه
او را برای دو
کارعظیمش میشناسند:
دانشنامۀ
ایرانیکا و
تاریخ ادبیات
فارسی. اما
یارشاطر
علاوه بر ویراستاری
و مدیریت این
دو اثر عظیم و
تحصیل و تدریس
در زبان و
ادبیات فارسی
دل در گرو هنر
و معماری نیز
داشت. یارشاطر
در سال ۱۳۴۴
کتاب نقاشی
نوین را منتشر
کرد که دربارۀ
نقاشی مدرن
بود و در سال ۱۹۸۲
(۱۳۶۱) کتاب
اوجهای
درخشان هنر
ایران منتشر شد
که یارشاطر به
همراه ریچارد
اتینگهاوزن ویراستاری
آن را برعهده
داشت.
اما توجه
یارشاطر به
هنر و معماری
به سالهای
پیش از ۱۳۴۴
برمیگردد. او
در سال ۱۳۳۶
در مجلۀ سخن
مقالهای با
نام «معماری
نو» نوشته است
که در آن معماری
مدرن آمریکا
را در دهۀ
پنجاه میلادی
توصیف کرده و
سپس وضعیت
معماری ایران
را در همان
دورۀ تاریخی
بررسی کرده
است. یارشاطر
در نیمۀ اول
مقاله به
بررسی معماری
مدرن، ریشههای
شکلگیری آن و
ارتباط آن با
نقاشی مدرن میپردازد.
او در این بخش
سعی میکند
کارکردگرایی
و فایدهگرایی
معماری مدرن
را توضیح دهد
و ارتباط
زیباییشناسانه
معماری مدرن
را با نقاشیهای
مدرن
موندریان و
مالهویچ
بررسی کند و
بعضی از
ساختمانهای
مدرن مانند ساختمان
سیگرام میس
وندرروهه را،
که در موقع نوشتن
مقالۀ
یارشاطر هنوز
در حال ساخت
بود و او نقشۀ
آن را در
نمایشگاه دیده
بود، معرفی
کند. قسمت اول مقاله
از این لحاظ
حائز اهمیت
است که در
دورهای که
نگاشته میشد
بسیار بهروز
بوده است و
همگام با
تحولات
معماری غرب نوشته
شده است.
اما نیمۀ
دوم مقاله که
به بررسی معماری
ایران میپردازد
اهمیت خاصی
درمیان مقالههای
نگاشته شده در
آن دورۀ زمانی
دارد. از اواسط
دهۀ بیست و
دهۀ سی در
نوشتههای
راجع به
معماری میتوان
دو رویکرد
انتقادی نسبت
به معماری دورۀ
پهلوی را
مشاهده کرد.
یکی رویکرد
مدرن است که
نوشتههای
وارطان را میتوان
در این دسته
قرار داد و
دیگری رویکرد
بومگرایانه
است که نوشتههای
نویسندگانی
چون مصطفوی و
یارشاطر را میتوان
در این دسته
قرار داد.
هردوی این
رویکردها
درسویۀ
انتقادیشان
با معماری
باستانگرای
پهلوی یا به
قول خودشان با
سرشیر و گاو
هخامنشی
مخالفند اما در
سویۀ راه حل
پیشنهادی یکی رها
کردن گذشته و
پرداختن به
معماری مدرن
را توصیه میکند
و دیگری رها
کردن غرب و
پرداختن به
معماری گذشته
را راه حل
مشکل میداند.
چنانکه
یارشاطر در
همین مقاله میگوید:
« اگر بنای
معماری معاصر
ما بر تقلید و
اقتباس است، شاید
مطلوب آن بود
که در بناهای
خود چیزی از
عناصر معماری
ایرانی را اقتباس
میکردیم و آنرا
در قالب ذوق
امروز میریختیم».
یارشاطر با
این رویکرد از
«تقلید از
شیوههای بهجا
و بیجای
غربی» انتقاد
میکند.
انتقاد از
تقلید از غرب
در معماری
ایران نیز در
زمان نگارش
این مقاله
سابقۀ چندانی
ندارد. در
واقع این
مقاله یکی از
نقاط ابتدایی
انتقاد از
«غربزدگی» در
معماری
ایرانی است
هرچند که هنوز
استفاده از
این واژه رایج
نشده است اما
از فحوای مطلب
میتوان این
را دریافت که
یارشاطر
منتقد تأثیر شدید
معماری غرب بر
معماری
ایرانی بوده
است.
از طرف
دیگر این
مقاله یکی از
نقاط ابتدایی
توجه به
معماری
تاریخی ایران
در مفاهیم بومگرایانهای
چون مسألۀ
اقلیم و زندگی
مردم است
البته پیش از
این در مقالههایی
از مصطفوی نیز
به این مسائل
پرداخته شده بود
اما هنوز پرداختن
به اینگونه
مسائل رایج
نشده بود و در
مقالههایی
که دربارۀ
معماری تاریخی
ایران نوشته
میشد بیشتر
به بناهای
عظیم و آثار
باشکوه پرداخته
میشد نه
بنایی مانند
بازار وکیل و
آن هم از حیث توجه
به «راه و روش
مردمی که میبایست
در این بازار
خرید کنند». در
سایۀ توجه به
اینگونه
مسائل بود که
معماری قاجار
برای یارشاطر
دیگر معماری
دورۀ انحطاط
نبود که برعکس
معماری دورهای
بود که
«معماری
ایرانی هنوز
پایه و مایۀ
خود را از دست نداده
بود» و این
دیدگاه در آن
دورۀ تاریخی
کاملاً تازه
بود. در تمام
دوران سلطنت
رضاشاه و پس
از آن معماری
دورۀ قاجار معماری
دورۀ انحطاط و
نابودی ذوق
ایرانی و از
بین رفتن هنر
و ذوق صفوی
بود دیدگاهی
که تأثیرات
آن را تا همین
امروز میتوان
مشاهده کرد
اما در سایۀ
رویکرد بومگرایانۀ
نویسندگانی چون
مصطفوی و
یارشاطر
اندکی نیز به
معماری قاجار
توجه شد در
بعضی از روایات
از دورۀ
انحطاط به
دورهای که
توانست
معماری غرب را
در خود هضم
کند تغییر نقش
داد.
هرچند یارشاطر
متنهای
زیادی دربارۀ
معماری ننوشت
و بیشتر در حوزۀ
تاریخ و ادبیات
و زبان فعال
بود اما همین
یک مقالۀ او میتواند
در تدوین
«تاریخ اندیشۀ
معماری ایران»
جایگاه خاصی
داشته و طلیعۀ
اندیشههای
جدیدی در دهۀ 30 و 40 باشد. یادش
گرامی باد.
در ادامه،
متن کامل
مقالۀ «معماری
نو» از مجلۀ سخن،
چاپ شده در
مرداد ۱۳۳۶، (شمارۀ
چهارم، سال
هشتم، صفحات ۳۳۱-۳۳۸)
خواهد آمد.
شایان ذکر است
تمام نشانههای
نگارشی آورده
شده مربوط به
خود متن است و تنها
املای کلمات
نسبت به متن
اصلی اصلاح
شده است.
معماری
نو
از
یادداشتهای
سفر آمریکا
احسان
یارشاطر
آیا قرن
بیستم سبک خاص
و مستقلی از
معماری به
وجود آورده
است؟ برای کسی
که در شهرهای
بزرگ اروپایی
قدم میزند و
بناها را
تماشا میکند
عموماً جواب
این سؤال آسان
نیست. چنین
کسی ممکن است
از دیدن ساختمانهایی
که هر یک سبک دیگری
دارد و به
خصوص از
مشاهدۀ
بناهایی که به
تقلید از سبکهای
قدیم از یونانی
و رومی و
«گوتیک» و
«رنسانس» و
«باروک» و جز
اینها ساخته
شده تردید پیدا
کند که عصر ما
سبک خاصی در
معماری «بناهای
عمومی» به
وجود آورده است.
اما برای
کسی که به
شهرهایی مثل
نیویورک و
شیکاگو و
سانفرانسیسکو
میرسد و مجموعۀ
عمارات عمدۀ
شهر را که مثل
ستونهای
چهارگوش و
دراز و
دروپنجرهدار
پهلوی هم
ایستادهاند
با یک نظر از
دور میبیند
تردیدی برایش
باقی نمیماند
که سبک عمومی
این عمارات با
آنچه مردم تا
قرن نوزدهم میشناختند
و میپسندیدند
بهکلی
متفاوت است.
در حقیقت
هنر ساختمان
پس از چند قرن
تقلید و تردید
و ندانمکاری
تنها در این قرن
توانسته است
سبک روشن و
مستقل و اصیلی
که با سبکهای
گذشته بهکلی متفاوت
و با سایر
پیشرفتهای
قرن بیستم همآهنگ
است بهوجود
بیاورد.
قرن نوزدهم
بهخصوص قرن
تقلید و
«احیاء» سبکهای
گذشته بود.
بهترین نمونۀ
توجه به سبکهای
دیرین را شاید
میتوان در
عمرات زیبای
شهرداری استکهلم
دید که هر
اتاق یا ستون
یا تالاری از
آن نمایندۀ
یکی از سبکهای
کهن شرقی و
غربی است، و
پیمودن آن در
حقیقت نظیر
مطالعۀ رسالهای
در تاریخ
معماری است.
* * *
معماری از
هنرهای
معدودی است که
از آزادی و
لجامگسیختگی
بعضی هنرهای
دیگر مثل نقاشی
و شعر در قرن
بیستم برکنار
مانده است.
علت این
محدودیت این
است که هنر
ساختمان
همیشه در خدمت
«فایده» و «غرضی»
است مثلاً
باید مکان
مناسبی برای
مدرسه یا
عبادتگاه یا
کارخانه یا
اداره باشد.
ضرورت وفای
بهاین
لوازم، هنر
معماری را از
هوسورزی و
خیالاندیشی
و بازیگری عموماً
باز میدارد.
والا اگر بنا
بود که به
معماران زمینهای
وسیع و مصالح کافی
واگذار میکردند
تا «شور هنری»
خود را، صرف
نظر از فایدۀ
بنا، فقط برای
لذت بیننده یا
اعجاب خصوصی
خود سازنده آشکار
کنند، آن وقت
ناچار عمارتهایی
به وجود میآمد
که در سیر
مستانه و
آزادی بیحد و
حصر خود از نقاشی
نو و شعر نو و
موسیقی نو باز
نمیماند.
به قول
دوستی، راستی
هم افسوس که
معماری باید
همیشه در قید
فایده بماند وگرنه،
امروز میشد
عمارتهایی
دید که
زیرزمین آنها
در طبقۀ هشتم
و نهم قرار
داشته باشد،
سالنهایی که
وقتی مردم روی
صندلیهای آن
بنشینند
وارونه قرار
بگیرند،
دیوارهای
پیچانی که بر
کف عمارت موج
بزنند و ستونهای
خمیدهای که
کف عمارت به
آنها آویزان
باشد و درها و
پنجرههایی
که فقط نور قهوهای
مایل به بنفش
را وارد اتاقها
کنند؛
ساختمانهایی
که از دور مثل گردوی
پوستکنده و
یا حلزون
ایستاده به نظر
بیاید و پس از
مطالعۀ دقیقتر
معلوم بشود
شبیه بطری
شکسته یا
مارچوبه است.
شاید هم
روزی برسد که
معمار از
قیودی که
امروز دامنگیر
اوست آزاد شود
و مردم قدر
«هنر برای هنر»
را بیش از این
بشناسند و معمار
فارغ از
اندیشۀ
اندازه و فایده،
روزها خشت و
گل و تیر و
تخته خود را
بردارد و به
صحرا برود و
به «آفرینش»
چیزهایی که
دیده ندیده و
گوش نشنیده بپردازد
و خاطر
هنردوستان و نقاشان
را شاد کند.
* * *
سبک
اصیل قرن
بیستم در
معماری چگونه
سبکی است و به
چه خواصی از
سایر سبکها
جداست؟ آیا میتوان
سبک نو را در
معماری زیبا
شمرد؟
بسیاری از
کسانی که به
زیبایی سبکهای
کهن و زیب و
زیور آنها خو
کردهاند سبک
نو را در هنر
ساختمان پر
ساده و عریان
مییابند و در
آن اثری از
زیبایی پیدا نمیکنند.
در معماری
جدید از ستونهای
خوش قامت سبک
یونانی و یا
ریزهکاری سردرهای
«گوتیک» و سطوح
گردان و بیتاب
سبک «باروک» و
خطوط و نقوش
طناز سبک لوئی
پانزدهم اثری
نیست. عمارت
ساده و بیزیور
بالا میرود و
هر جا غرض خاتمه
پیدا میکند
عمارت هم به
آخر میرسد.
معماری جدید
بیش از هر سبک دیگری
تابع غرض و
فایدۀ بناست و
به همین مناسبت
بعضی سبک جدید
ساختمان را «سبک
تابع فایده» Utilitarain Style نامیدهاند.
در این
سبک خطها
عموماً افقی و
عمودی است و
شکلها هندسی.
بسیاری از
عمارات جدید
را بهصورت
حجمهای سادۀ
هندسی از مکعب
و مستطیل و
هرم و منشور
یا ترکیبی از
آنها میبینیم.
عمارت Rockfeller Center و Empire State Building در
نیویورک و
غالب عمارات عمومی
تازۀ شیکاگو و
عمارت بیمۀ
ملی شهر مکزیک
و عمارت تازۀ
یونسکو در نیویورک
از این قبیل
است. دو عمارت
عظیم تازهای
که در نیویورک
در دست ساختمان
است و نقشۀ آنها
را در
نمایشگاه
موزۀ هنرهای
جدید دیدم درست
تابع همین سبک
است. (یکی
عمارت برای
ادراۀ شرکت J. E. Seagram & Sons در
نیویورک توسط Mies Vander Roche معمار
معروف که
عمارت شیشهپوش
1951 شیکاگو نیز
کار اوست و Ph. Johnson که
بنای اساسی آن
یک مکعب
مستطیل ساده
است مرکب از 38
طبقه و خطوط
کشیده و یکسرۀ
پنجرهها سطح
آنرا مشبک
جلوه میدهند؛
و دیگر عمارت Chase Manhatan Bank در
نیویرک توسط Skidmore و Owings و Merrill که باز از
همین نوع است).
در پدید
آمدن و رواج
یافتن این
شیوه تنها یک
عامل دست
نداشته است.
از مهمترین
عوامل شیوۀ نو
در معماری
ظهور «تکنیک»
جدید در
ساختمان است.
رایج شدن تیرآهن
و بتن مسلح
خود به خود
صنعت ساختمان
را منقلب کرد
و ضرورت دیوارهای
قطور و ستونهای
کتیبه بر دوش
و جورکش را از
میان برداشت و
ساختمان
عمارات بسیار
بلند و تنگ را
میسر ساخت.
ساختمانهای
بیسار بزرگ شیشهای،
یعنی ساختمانهایی
که سطح خارج
آنها عموماً
با شیشه پوشانده
شده و اسکلت
باریک و نازک
ولی استوار
درونی آنها
را میتوان بهآسانی
تشخیص داد،
نتیجۀ پیشرفت
این تکنیک است.
از طرفی
وضع اقتصادی
قرن بیستم با
عجله و شتابی
که برای ساختن
و فایده بردن
و بازنماندن
از توسعه و
بسط اقتصادی
زمان در کار
بود بهعمارات
بیشتر جنبۀ عملی
داده است تا
زینتی، بهخصوص
که در این قرن
طبقۀ مرفه و
خوش ذوق و بیکاری
که در قرنهای
گذشته حامی
هنر بود و دست
به پرداختن
عمارت عظیم و زیبا
میزد در
نتیجۀ تحولات
اقتصادی از
میان رفته است
و «دولت» و یا
سوداگر ثروتمندی
که از عهدۀ
ساختمان
بناهای عظیم
برمی آید
بیشتر گرفتار
ضرورت ساختمان
است تا تفنن
در هنر
ساختمان.
با اینهمه
نمیتوان نوع
زیبایی
عمارات نو را
تنها نتیجۀ
این عوامل
شمرد [غرض من
همه جا عمارات
عمومی Architecture monumentale است،
نه خانههای
خصوصی- بههرحال
خانههای
هزار و یکرنگ
و بالماسکه-
مانند خیابانهای
تهران را نباید
ملاک داوری در
معماری در
عمارات مسکونی
جدید شمرد.
تهران با سبک سنجیده
و پارکهای
متعدد و مدارس
و میدانها و
حمامها و
تفریحگاههای
بهجایش! چشم
بد دور،
خودآموز فن
شریف بد ساختن
است.]
ممالک غربی
پس از اینکه
چندیدن قرن با
سبکهای
گذشته بازی
کردند و آنها
را به صورتهای
گوناگون
درآودند
عاقبت در این
قرن توانستند
سبک مستقلی در
هنر ساختمان
ایجاد کنند.
در اختیار
این سبک که بر
سادگی خطوط و
سطوح و حذف همه
نوع زوائد
تزیینی و استفادۀ
کامل از فضای
موجود قرار
دارد میتوان
گفت احتراز از
تکلف و تأکید روشنی
و سادگی،
راهنمای
زیبایی
ساختمان بوده
است.
بهنظرمن
این سبک که بر
سادگی خطوط و
سطوح و حذف
همه نوع زوائد
تزئینی و
استفادۀ کامل
از فضای موجود
قرار دارد میتوان
گفت احتراز از
تکلف و تأکید
روشنی و سادگی،
راهنمای
زیبایی
ساختمان بوده
است.
به نظر من
این همان
زیبایی است که
راهنمای پردههای
هندسی
نقاشانی
مانند Mondrian و Malevitch و Lissitzky است. اگر
مربعهای
ساده و خطوط
مستقیم و متقاطع
این پردهها
زیباست سبک
نوین معماری
نیز از زیبایی
بیبهره نیست. اما
برای کسی که
از عظمت و
سادگی و بیپیرایگی
طرفی نمیبندد
طبعاً این بناها
نیز زیبا نیست.
* * *
سبکهای هنری
مثل عادات و
عقایدند؛ بهآسانی
از میان نمیروند.
با آنکه
امروز معماری
سبک خاصی
یافته است
هنوز بسیاری
از معماران یا
صاحبان بنا با
سبکهای کهن
عشق میورزند.
گاه رعایت
همواری و
یکسانی سبکهای
نیمهجان یا محتضر
را همچنان
زنده نگاه میدارد.
مثلاً
دانشگاه
معروف Yale چون
بناهای قدیمی
خود را به سبک
گوتیک ساخته
است، امروز نیز
ورزشگاه
بسیار بزرگ نه
طبقۀ خود را
(که استخر
شنایی در طبقۀ
سوم دارد) نیز
به همین سبک
ساخته است! تطبیق
این سبک بر
عمارت
ورزشگاه بیتماشا
نیست.
در آتن
بسیاری از
عمارات عمومی
را بهدلایل
احساساتی بهشیوۀ
عمارات قدیم یونانی
ساختهاند. در
فلورانس سبک
اوائل رنسانس
هنوز کموبیش
حکمفرماست و در
دانشگاه Stanford (کالیفرنی)
باز برای
رعایت تناسب
عمرات جدیدتر
را هم به سبکی
شبیه سبک
بیزانس ساختهاند.
در غالب
شهرهای
نیومکزیکو و
نواحی اطراف
سبک خانههای
گلی سرخپوستان (Pueblo Indians) راهنمای
سبک عمارات نوست
و گذشته از
دانشگاه
نیومکزیکو و
عمارات عمومی
شهر Santa Fe عمارت فرودگاههای
چند شهر دراین
نواحی چنین
سبکی دارد.
کلیسای Sacré Cœur پاریس
(سبک بیزانسی)
و کلیسای ملی
و ناتمام واشینگتن
(گوتیک انگلیسی)
نمونههای
روشنتری از
تعلق خاطر بهسبکهای
کهن در روزگار
نوست.
* * *
معماری نو
در کشور
خودمان جال
دیگری دارد.
هرچند ترکیب
عمارات تهران
با همت و حسن ذوقی
که شهرداری
همیشه بهکار
برده است
ناهنجار است،
بعضی از
عمارات فردی که
اخیراً ساخته
میشود هم از
لحاظ آسایش
داخلی و هم
نمایش خارجی باید
انصاف داد
حاکی از
پیشرفت فن
ساختمان در
ایران است.
اما موضوع
سبک داستان
دیگری است. در
بحبوحۀ این «ندیدبدیدی»
و ولعی که ما
در تقلید از
شیوههای بهجا
و بیجای غربی
داریم توقع
برخاستن سبک
مستقل یا سنجیدهای
مثل توقع خدمت
از عضو اداره
و نور هموار
از برق تهران
داشتن است.
این بیسبکی
و آشفتگی در
معماری ایران
تازه است. در دورۀ
صفوی و قاجاری
معماری عمومی
شیوۀ خاصی
پیدا کرد. از
بناهای
غیرمذهبی
صفوی چهلستون
و عالیقاپو که
مقر ادارۀ
فرهنگ است
هنوز در
اصفهان بپاست و
یادآور سبک
ظریف و مزین
آن دوره است.
پس از
صفویه، نادر
همت و مهارت
نظامیش را
بیشتر وقف بر
ویرانی کرد.
اما مسجد وکیل
از دورۀ زندیه
یکی از جالبترین
بناهای عمومی
ایران است.
اگر از حیث عظمت
یا مصالح
برجسته نیست
از این لحاظ
برجسته است که
حامی از سکون
و اطمینانی در
ذهن سازندگان
آن است-
اطمینانی که
حاکی از هدف
روشن و سنت سابقۀ
طولانی و
مهارت دانایی
در کار است.
بازار وکیل از
عمارات
سنجیدۀ ایران
است. معمار آن
از غرض بنا،
اقتضای آبوهوا
خوص مصالحی که
بهکار رفته و
راه روش مردمی
که میبایست
دراین بازار
خرید و فروش
کنند بهدرستی
آگاه بوده و
همچنین از بهکار
بردن ذوق
معتدلی در
کندهکاری
درها و تنظیم
نقوش آجرها و
تناسب سقف و
دیوارها غافل
نمانده- تقریباً
همان نکاتی که
از نظر معماران
خانههای
شیروانی و
دوطبقۀ تهران
بهکلی دور
مانده است.
* * *
در دورۀ
قاجار اقتباس
ایران از سبکهای
اروپایی قوت
گرفت، اما
معمار ایرانی پایه
و مایۀ خود را
از دست نداد و
زندگی مردم ایران
مقتضای آنرا
از یاد نبرد.
اندرونی و
بیرونی و
اصطبل و
قراولخانه و
کفشکن و پستو
و زیرزمین و حوضخانه
در خانههای
اعیان و
توانگران
قاجاری همه
حاکی از مراسم
خاص زندگی در
ایران است.
هنوز در
بعضی از خانههای
قدیمی اطراف
پامنار که یک
زمان محلۀ
اعیان نشین
تهران بود و
همچنین در
بناهای
پراکندۀ
دیگری مثل خانهای
که امروز موزۀ
مردمشناسی
است (خیابان
ارامنه) میتوان
اینگونه
بناها را
مشاهده کرد.
از بناهای
عمومی نمونههای
بیشتری در دست
است و تا آنها
را بهعنوان
ترقی و تجدد
خراب نکرده و
بهجای آنها
عجایبی مانند
عمارات اطراف
دروازۀ دولت بنا
نکردهاند
فرصت تماشای
آنها باقی
است.
هنوز وقتی
انسان بهتالار
آیینۀ وزارت
فرهنگ قدم میگذارد
و یا قامت
کشیدۀ شمسالعماره
را با کاشیهای
آبی آن از نظر
میگذراند و
یا اتاقهای
قصر گلستان را
یکی بعد از
دیگری میپیماید،
میتواند حس
کند که
معماران
ایرانی قرن
پیش ذوق دورۀ
صفوی را بهکلی
از دست نداده
بودند.
عمارت قدیم
شهرداری
تهران با ستونهای
آجری منظم و
طاقهای
مدور، پیش از
آنکه گرفتار
کلنگ تجدد
شود، هنوز
یادگاری از
حسن ظرافت و
ذوق تعادل و
تناسب معماران
ایرانی بود و
به میدان سپه
زیبایی شرقی
خاصی میداد و
زشتی چشمخراش
ادارۀ
راهنمایی و
گوشۀ آشفتۀ
خیابان چراغ
برق را
تاحدودی
جبران میکرد.
عمارت ارگ
تا زمانی که
به دست بنای
تمام نشدنی
وزارت دارایی
و ساختمان
نسبه متعادل
وزرت
دادگستری از
پا درآمد،
مجموعۀ یکدستی
از عمارات
دورۀ قاجاری بود.
در این عمارت
انسان میتوانست
نمونههای
بکری از سقفهایی
با قاب چوبی،
ستونهای رنگ
شده، گچبریهای
گل و بتۀ کتیبهها،
سکوهای سنگی و
آیینهکاری
سقف و دیوار،
ایوانها و
بهارخوابهای
طویل و حوضهای
بزرگ سنگی و
زیرزمینهای
کمنور و خشک
ببیند.
* * *
درسالهای
اخیر که قوۀ
گریز ازخود
قوت گرفت در
عین آنکه
بعضی از عناصر
سبکهای باستانی
ایران مانند
سرگاو و کتیبۀ
کاشیکاری در
عمارات
نمودار شد،
معماری ایران
بهکلی شیوۀ
ملی خود را از
دست داد و
تابع اطلاع ناقص
و ذوق ناپختۀ معماران
و مهندسان
جوان و ذهن
فرنگیپرست و
دهاتی مآب
نودولتان
گردید. نتیجۀ
این تحول
عمارات بلند و
کوتاه خیابان
سپه و سعدی و
شاهرضا و سایرخیابانهای
شمالی تهران
است. همانطور
که عمارت موزۀ
مردمشناسی
حاکی از هضم
عماصر
اروپایی بدون
از دست دادن
تناسب و تعادل
است، ایوان
گشادهای که
در جنب
کلانتری
دربند قرار
دارد با ستونهای
بیموردش که
از ستونهای تخت
جمشید اقتباس
شده نشانی از
اصل «ستون
برای ستون»
بدون توجه به
هیچ اصل دیگری
است.
* * *
هرچند در
معماری به
اعتقاد من
تقلید از سبکهای
گذشته درست
نیست، بلکه
اگر معماری
کشوری معماری
زندهایست
بهتر است در
درجۀ اول
مقتضای زمان و
مصالح بنا را
در نظر بگیرد
تا سبکهای
گذشته را، ولی
اگر بنای
معماری معاصر
ما بر تقلید و
اقتباس است،
شاید مطلوب آن
بود که در بناهای
خود چیزی از
عناصر معماری
ایرانی را
اقتباس میکردیم
و آنرا در
قالب ذوق
امروز میریختیم.
از معماران
ایرانی کمتر
کسی بهاین
فکر افتاده و
فریفتگی نسبت
به معماری فرنگی
فرصتی برای
مطالعۀ اصول
ساختمانهای
ایرانی باقی
نگذاشت. اما
بعضی از معماران
خارجی از این
نکته غافل
نماندند. عمارت
کالج البرز و
بانک سابق ایران
و انگلیس در
میدان سپه از
عمارات معدودی
هستند که سبک
آنها تعبیر تازهای
از سبک خاص
ایران است.
اما این دو
عمارات معماران
خارجی داشتهاند.
در میان
عمارات عمومی
خودمان عمارت
موزه و پستخانۀ
مبارکه و تا
حدی بانک ملی مرکز
از عمارت
معدودی از این
قبیل است که
فعلاً کم بهخاطر
دارم. از
عمارات تازهای
که بهدست
معماران
ایرانی ساخته
شده بانک ملی
بازار و
دبیرستان هراتی
اصفهان از
جمله عماراتی
هستند که در
اساس بنا یا
بعضی از
تزئینات نشانی
از سبک ایرانی
دارند.
از معماران
جوان با آنکه
بعضی صاحی
مهارت و تخیل
و قوۀ آفرینشاند
کمترکسی توانسته
است با تعبیر
تازهای از
سبکهای قدیم
ایران عناصر
آنرا در ساختمانهای
خود وارد کند.
عمارات
دانشگاه که
وسعت و دامنۀ
کافی دارد حق این
بود که نمونهای
از چنین
بناهایی به
دست میداد.
عمارات متعدد
دولتی و
ایستگاههای
راهآهن و
نظایر اینها
که منظماً در
کشور ساخته میشود
نیز میتوانست
زمینهای
برای ایجاد
سبک تازهای
که هم ایرانی باشد
و هم با
مقتضای این
روزگار
سازگار باشد فراهم
کند. اما جسم
افلیج و بیمار
دستگاه اداری
ما کی فرصت و
همت چنین کارها
دارد، وانگهی
تا میتوان ناساز
و ناموزون
ساخت چرا باید
در پی ذوق و زیبایی
رفت؟