دلواپس
تکرار تاریخ
کلمه
– یوسف رحمانی:
برای
نخستین بار،
از آذر ماه
سال گذشته، که
در آن توافقنامهی
ژنو امضا شد،
واقعاً احساس
نگرانی میکنم.
گفتوگوهای
اخیر هستهای،
حامل پیامهای
خوشآیندی
برای صلحطلبان،
امیدواران به
گفتوگو، و
ستمکشان ایرانی
نبود.
گذشته
از عدم
برگزاری نشست
خبری توسط
ظریف و اشتون،
گذشته از عدم
تعیین زمان و
مکان دور بعدی
گفتوگوها، و
گذشته از سخنگفتن
همهی طرفین
دربارهی دشواری
مذاکرات، آنچه
بیش از همه
مایهی
نگرانی من
است، زیادهخواهی
طرف غیرایرانیست،
که ظاهراً
مایل نیست، در
سند جامع، در
حدود برنامهی
هستهای محدود
شود، و به
تعادل ِ موجود
در هر معاملهای،
نمیخواهد
پایبند
بماند.
اندکی
پیش از این،
محمدجواد
ظریف، پیام
دردمندانهای
را در صفحهی توییترش،
که بهنوعی
تریبون بینالمللی
او محسوب میشود،
منتشر کرد. او مذاکرات
وین را «دشوار»
خواند، و حصول
توافق را منوط
به دوری از
«توهمات» دانست. مهمترین
نکتهی پیام
کوتاه او، این
جمله بود:
«فرصت نباید
مانند سال ۲۰۰۵ از دست
برود».
این
هشدار ظریف،
مرا پرت کرد
به اواخر
دوران ریاستجمهوری
خاتمی، که با عدم
توفیق تعلیق
داوطلبانهی
غنیسازی،
خاتمی، با
قیافهای
گرفته، دستور آغاز
دوبارهی غنیسازی
را صادر کرد،
و شکست او در
حل مسئلهای
که تازه داشت
بحرانی میشد،
آنطور که جک
استرا در
خاطراتش بهدرستی
میگوید، یکی از
عوامل روی کار
آمدن احمدینژاد
بود.
پیشنهادهای
طرف غربی در
آن زمان، بر
این مبنا استوار
بود، که هرچه بیشتر
از ایران
بگیرند، و در
مقابل،
چیزهای چندان
دندانگیری
به ایران ندهند.
این راهبرد،
دستکم از
زمان بحران
نفتی دوران
نخستوزیری
مرحوم آقای
مصدق، دستنخورده
ماندهاست؛
به این ترتیب،
که اصلیترین
دلیل عدم موافقت
طرف انگلیسی –
آمریکایی با
عقبنشینیهای
راهبردی مرحوم
آقای مصدق، مطابق
اسناد موجود،
این بوده که
در صورت توفیق
ِ هرچند
پرهزینهی
ایران در این
راه، رویّهای
برای سایر
کشورهای
تولیدکنندهی
نفت پدید میآید،
که آنها هم
میتوانند به
همین طریق
اقدام کرده، و
بهدلیل
پیشینهی
پدیدآمده، حتا
با هزینهای
بهمراتب کمتر،
ارادهی
خودشان را در
تعیین
سازوکار فروش نفت،
و قیمت و سود
حاصله، به
خریداران
تحمیل کنند.
اکنون
نیز وضعیت
نظیر آن رویداد
تاریخیست؛
طرف ایرانی
مایل است دستآوردهای
پرهزینهاش
را حفظ کند، و
موافقت قدرتهای
جهانی را با
آن بهدست
آورَد، اما
طرف مقابل، میداند
حتا موافقت
عملی با حفظ
غنیسازی اورانیوم
در خاک ایران،
و نه الزاماً
شناسایی رسمی
حق ایران بر
غنیسازی، راه
را برای سایر
کشورهای
خواهان ِ این
فنآوری،
برای دستیابی
قانونی به آن،
هموار
خواهدکرد.
در
زمان ملیکردن
صنعت نفت، طرف
غربی شکست
مذاکرات را بهگردن
مرحوم آقای
مصدق میانداخت،
و این در حالی
بود، که اصلیترین
مانع توفیق
مذاکرات، زیادهخواهی
طرف غربی بود،
زیرا طرف
غربی، بهاستدلالی
که عرضه شد،
اساساً مایل
به پیروزی
مذاکره نبود.
اینبار
هم امکان
تکرار چنین
داستانی هست،
که با افزودن
مواردی چون برنامهی
موشکی ایران
به مذاکرات،
که میتواند
از اشارهی
دقیق ظریف به «توهمات»
در پیام
توییتریاش
استنباط شود،
و زیادهخواهی
در جریان
مذاکرات مربوط
به برنامهی
هستهای،
مذاکرات به
شکست منجر
شود، و مقصر
هم طرف ایرانی
قلمداد شود.
در
این صورت،
بازگشت تحریمها،
که مولود شکست
گفتوگوهاست،
شکست قطعی روحانی
را رقم
خواهدزد، و
هوچیهایی که
از هماکنون
خود را برای
انتخابات مجلس
آماده میکنند،
راه را برای
کسب دوبارهی
مقام ریاست بر
دولت، بسیار هموار
خواهنددید.
همهی
اینها، ناشی
از اشتباه طرف
مقابل در
محاسبه است.
طرف مقابل میاندیشد
که علت حضور
ایران بر میز
مذاکره، تحریمها
بودهاست، و
تحریم بیشتر،
میتواند
برنامهی
هستهای را
کلاً منهدم
کند، در حالی
که بازگشت ایران
به مذاکره،
گرچه ممکن است
ناشی از تحریمها
باشد، اما با
افزایش خیرهکنندهای
در حجم و
میزان غنیسازی
همراه بودهاست،
و لذا در این
دور از گفتوگوها،
دست ایران در
مذاکره،
بازتر از
مرتبهی پیش
است.
پس
عجالتاً
تحریمها طرف
مقابل را به
خواستهی
اصلیاش، که
کاستن، یا تعطیلی
برنامهی
هستهای
ایران بوده،
نرساندهاست،
و این هدف،
تنها با مذاکرهای
واقعبینانه،
و با پذیرش
واقعیت قدرت
منطقهای
ایران، دستیافتنیست،
که از لوازم
آن، احترام به
دادوستدی
منصفانه برای
رسیدن به توافقی
پایدار است.
تندروهای
تمام نقاط
دنیا، در یک
جبههی واحد،
مذاکرات هستهای
ایران و پنج
بهعلاوهی
یک را دنبال
میکنند، و
منتظر شکست
مذاکراتاند،
تا بار دیگر،
کیسهی قدرت و
ثروتشان را
لبریز کنند،
اما این حضرات
حواسشان را باید
خیلی جمع
کنند؛ هرگونه
تنش ِ بیشتر،
در انبار
باروتِ
خاورمیانه، میتواند
اوضاع را بهطور
کلی از کنترل
خارج کند، و
این بهسود
هیچکس نیست