چرايي تغيير ادبيات اصولگرايان نسبت به اصلاح طلبان

گروه سياسي|ثمينا رستگاري

 

اختلاف اصولگرايان و احمدي‌نژاد حرف تازه‌يي نيست. از روز اول روي كار آمدن محمود احمدي‌نژاد در سال 84 اصولگرايان ‏استخوان در گلو و خار در چشم، عملكرد و رفتار او را نظاره كرده‌اند؛ از اينكه آنها بيش از 5 ميليون بدنه اجتماعي ندارند را شنيده‌‏اند تا اينكه راي احمدي‌نژاد راي به اصولگرايي نبوده است. شكستن تابوهايي چون دوستي با مردم اسراييل توسط يك مقام رسمي ‏ديده‌اند تا بي اعتنايي به حكم رهبري  درباره عزل مشايي را. اصولگرايان تمام اين سال‌ها اين اختلافات را به مثابه اختلافي درون‌‏خانوادگي تعبير و تحمل كرده‌اند چراكه حذف رقيب اصلاح‌طلب‌شان براي آنها مهم‌تر بوده است؛ رقيبي كه در انتخابات رياست‌جمهوري سال 76 با چنان فاصله‌يي از آنها پيشي گرفته بود كه اميد پر كردن اين فاصله در يك بازي رقابتي معمولي براي ‏اصولگرايان متصور نبوده است و بعد از آن عزم آنها براي حذف اين رقيب جدي‌تر شد و تحمل كردن عملكرد احمدي‌نژاد كه در ‏قالب هيچ گروه شناخته‌شده‌يي طبقه‌بندي نمي‌شد هم آسانتر جلوه كرد و هم كم‌هزينه‌تر. احمدي‌نژاد براي آنها مردي بود با سبد ‏رايي معلق و بدنه اجتماعي كه در بزنگاه‌هايي مثل قهر 11 روزه هيچگاه وفاداري به او نشان نداده بود. اما اكنون به‌نظر مي‌رسد كه ‏اصولگرايان به نتيجه ديگري رسيده‌اند. آنها اينك در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري خود را در مقابل احمدي‌نژاد تنها مي‌بينند. سخنان او در برنامه زنده تلويزيوني به مثابه آخرين قطره‌يي بود كه اين جام را لبريز كرده است و بعد از آن اصولگرايان سياست ‏انفعال و انتظار را كنار گذاشته‌اند. آنها فهميده‌اند رقيبي كه خود را با او طرف كرده‌اند قصد ترك زمين را ندارد يا حداقل قصد ترك بي‌سر و صداي آن را ندارد. او براي انتخابات برنامه دارد و وزارت كشور هم دست اوست، مي‌تواند و مي‌خواهد با يك ‏امضا پول يارانه‌ها را چند برابر كند و در برابر همه اين امكانات، اصولگرايان هيچ كاري نمي‌توانند بكنند. آنها 3 دهه است كه ‏هواداران مشخص و البته محدود خود را دارند و حالا كانديداي مورد حمايت دولت با مصادره شعارهاي راديكال‌ترين طيف ‏اپوزيسيون مي‌تواند تعدادي از آراي منتقدين را هم به سمت خود بكشاند.

 

دقيقا در اين لحظه است كه اصولگرايان به ياد رقباي قديم و شناسنامه‌دار خود افتاده‌اند؛ كساني كه مطالبات‌شان سال‌هاست معلوم و ‏مشخص است. كساني كه هر لحظه ريل عوض نمي‌كنند و مي‌توان گفت حداقل دو دهه است كه بر يك مدار ثابت حركت مي‌كنند. به ‏همين دليل است كه امروز شاهد تغيير ادبيات اصولگرايان در طيف وسيعي از عسگراولادي تا علم‌الهدي هستيم. آنها امروز نه‌‏تنها حرف‌هايي چون «ملت كار را يكسره خواهد كرد» احمدي‌نژاد را در تلويزيون شنيده‌اند كه عزل ناگهاني تنها زن كابينه هم روز ‏پنجشنبه به گوش‌شان رسيده و بيش از هر وقت ديگري به اين باور رسيده‌اند كه احمدي‌نژاد به هيچ عنوان خيال آرام نشستن ندارد. ‏براي اثبات ادعاي اين نوشتار كافي است سخنان اصولگرايان را روز پنجشنبه و جمعه با هم مرور كنيم.محمدرضا باهنر صراحتا اعتراف مي‌كند كه احمدي‌نژاد براي انتخابات برنامه دارد و در حالي كه اين نكته را در سخن و جلوي ‏دوربين انكار مي‌كند دم خروس فعاليت‌هايش بيرون زده است «رييس‌جمهور اگرچه مي‌گويد كه براي انتخابات كاري نمي‌كنم اما ‏وقتي دم خروس را مي‌بينيم اين امر را باور نمي‌كنيم و روشن است كه احمدي‌نژاد براي انتخابات برنامه جدي دارد.»«ممكن است احمدي‌نژاد بگويد كه من به انتخابات نظر ندارم اما ما وقتي پرشور شدن يارانه‌ها و سهام عدالت را در كنار برخي ‏جملاتي همچون اينكه ملت در انتخابات آينده كل انرژي خود را تخليه كرده و كار را يكسره مي‌كند برداشت ديگري داريم.» او در ‏سخنراني خود در همايش 9 دي جبهه پيروان خط امام و رهبري نمي‌تواند حرف‌هايي را كه از تلويزيون و از زبان احمدي‌نژاد شنيده ‏است فراموش كند: «اخيرا در صحبت‌هاي رييس‌جمهور نكاتي مبني بر اينكه اين چه حقي است كه افراد بر راي مردم اثر مي‌گذارند، ‏ديده مي‌شود اگر منظور وي انتقاد به نظارت استصوابي باشد ما در اين مساله از اول انقلاب با توده‌يي‌ها و نهضت آزادي‌ها مشكل‌ ‏داشتيم اما بالاخره صلاحيت افراد را بايد عده‌يي تشخيص دهند».بادامچيان هم از اين واهمه صريح‌تر پرده برداشت: «افراد، گروه‌هاي مساله‌دار و جريان انحرافي، قصد دارند وارد فضاي انتخاباتي ‏شوند و شايد استكبار جهاني نيز از آنها استفاده كند و فضاي انتخابات را به سمت تخريب چهره‌هاي معتمد و حرمت شكني پيش ‏ببرد.»عسگر‌اولادي، سياستمدار كهنه‌كار موتلفه هم در اين همايش حضور دارد. او وقتي پشت تريبون مي‌رود حرف‌هايي را كه يك هفته است بر ‏آنها تاكيد مي‌كند صريح‌تر بر زبان مي‌آورد. او روز پنجشنبه تاكيد مي‌كند كه نبايد موسوي و كروبي را به راحتي از دست بدهيم. او ‏حتي پاسخ خوييني را هم مي‌دهد و مي‌گويد «به موسوي‌خوئيني‌ها مي‌گوييم كه ما از شما مي‌خواهيم از فتنه تبري بجوييد نه از آقايان ‏موسوي و كروبي». دغدغه اين روزهاي عسگراولادي را بايد در سرمقاله‌يي پيدا كنيم كه براي روزنامه رسالت مي‌نويسد. او دست به ‏قلم شده است تا عليه جريان انحرافي روشنگري كند و توضيح دهد اين جريان با خط امام و رهبري زاويه جدي دارد: «به ‏آنها توصيه مي‌كنيم كه به آهنگ ولايت توجه كنند چرا كه معتقديم انحراف خطوطي است كه نظام ما را به بيغوله مي‌‌برد».در مقابل چنين جرياني كه از فحاشي به هاشمي كسب هويت كرده، عسگراولادي به ياد روزهاي گذشته مي‌افتد و لازم مي‌بيند به تمام ‏حضار يادآوري كند هاشمي كيست يا كارنامه موسوي چگونه بوده استامروز نحوه بعضي از برخوردها با آيت‌الله هاشمي قابل‌قبول نيست اگرچه جمعي از برادران صميمي ما نيز چنين برخوردهايي را ‏كرده باشند. من با آيت‌الله هاشمي در زندان قبل از انقلاب بودم و ديدم كه هاشمي در زمان غربت اسلام از هيچ كاري كوتاهي ‏نكرد. آيت‌الله هاشمي مجتهدي است كه نظرات خاص خود را دارد. من نمي‌پذيريم كه هم‌اكنون خطي با عنوان خط ضدهاشمي يا ‏ناطق نوري باز شود». اساسا نبايد كساني را كه سابقه زيادي در انقلاب دارند به راحتي از دست بدهيم. ما موسوي و كروبي را سران فتنه نمي‌دانيم اما معتقديم ‏كه اهل فتنه دور آنها جمع شده‌اند.عسگراولادي با تاكيد بر اينكه من موسوي و كروبي را اهل فتنه نمي‌دانم، گفت: من با هر دو اين افراد سال‌ها كار كرده‌ام به‌گونه‌يي ‏كه يك سال وزير موسوي بودم و سال‌ها در كنار كروبي در كميته امداد قرار داشتم بنابراين معتقدم كه اينها افرادي هستند كه از ‏ابتداي انقلاب بوده‌اند و ما نبايد آنها را اهل فتنه بدانيم.او حتي سخنان آيت الله جنتي را هم به نفع آنها تفسير مي‌كند و مي‌گويد: آقاي جنتي نيز منظورش اهل فتنه بود و اشاره‌يي به اسامي افراد نكرده ‏است.در آن سر طيف مي‌توانيم به افرادي مانند علم‌الهدي برسيم. او كه سخنران مراسم 9 دي 88 بود و معترضين را با لفظي مناقشه‌برانگيز ‏نام برد امروز نظر ديگري دارد.او بعد از سه سال كروبي و موسوي را از اتهام پاره كردن عكس امام تبريه مي‌كند و مي‌گويد: «ديديم كه در روز دانشجو وارد ‏دانشگاه‌ها شده و عكس امام (ره) را پاره كردند، در حالي كه نه كروبي و نه ميرحسين موسوي هيچ يك اهل عكس امام پاره كردن ‏نبودند حتي اهل توصيه به اين كار هم نبودند. بنابراين قصد نداريم به اين افراد، فتنه‌گر و فتنه‌انگيز لقب دهيم چرا كه مسلمان هستيم و ‏نمي‌خواهيم به مردم لقب و نسبت ناروا داده و تهمت بزنيم».او همچنين تاكيد مي‌كند كه «رسالت مقام معظم رهبري ايجاد بصيرت است؛ بناي حضرت آقا بر حذف جريان‌ها و عناصر و ‏انسان‌ها نيست؛ رهبري تنها قصد دارد در مردم بصيرت ايجاد كند». ‏

 

آيا قصد ما از كنار هم قرار دادن اين موانع اين است كه نتيجه بگيريم اصولگرايان يك‌شبه متوجه شدند كه رويكردشان در مقابل ‏اصلاح‌طلبان اشتباه بوده است، اشتباه كرده‌اند كمر به حذف آنها بسته‌اند و 3 سال است با انواع و اقسام اتهامات نيمي از بدنه انقلاب ‏را كنار گذاشته‌اند؟ شايد اين تفسير ممكن باشد اما بيش از حد ساده‌انگارانه به‌نظر مي‌رسد و... آنها تمام اين سال‌ها فرصت مناسبي ‏براي شناخت احمدي‌نژاد و سياست‌ورزيش داشته‌اند اما هميشه ترجيح دادند كه خود را به ندانستن بزنند و درست آن هنگامي كه ‏تا برخورد جدي با او يك قدم فاصله نداشتند عقب‌نشيني كردند و در لاك دفاعي فرو رفته‌اند.واقع‌گرايانه‌ترين تحليلي كه در حال حاضر مي‌توان ارائه داد اين است كه اصولگرايان از رفتن آراي اصلاح‌طلبان به سمت احمدي‌‏نژاد نگرانند و به اين يقين رسيده‌اند كه كانديداي مورد حمايت او با مصادره بخشي از شعارهاي اصلاح‌طلبان و همچنين ژست منتقد ‏بودن مي‌تواند از رقيب اصولگراي خود با فاصله زياد جلو بيفتد. در چنين شرايطي آمدن اصلاح‌طلبان به ميدان براي جمع‌آوري آراي ‏آن دسته از هواداراني كه پاي صندوق مي‌رسند ضرورت پيدا كرده است. آنها به‌خوبي درك مي‌كنند كه در اين نبرد نمي‌توانند بر احمدي‌‏نژاد غلبه كنند اما از طرف ديگر بايد مراقب باشند ميوه سه سال مبارزه آنها به دامن اصلاح‌طلبان نيفتد. بنابراين آنها وقتي از ‏اصلاح‌طلبان سخن مي‌گويند بعيد به‌نظر مي‌رسد منظورشان رهبر اين جريان باشد كه با حضور در صحنه ممكن است حادثه دوم خرداد ‏را رقم بزند؛ آنها احتمالا از اصلاح‌طلبي سخن مي‌گويند كه بتواند به اندازه  مصطفي معين از آراي كانديداي مورد حمايت احمدي‌نژاد كم كند و ‏بازي اصولگرايان با آن فرد را به دور دوم بكشاند.