چرا کار به اینجا رسید؟

 

  بحران کنونی عراق ریشه در گذشته دارد، اما دخالت های نابجای قدرت های خارجی و نابخردی رهبران فرقه ای در این اواخر بر آشفتگی ها افزودند.

مدتهاست که در بخش های سنی نشین عراق تنش وجود دارد. اما در روز دهم ژوئن، وقتی سد این تنش ها شکسته شد، خشونت همچون سیل سهمگینی کشور را دربرگرفت. پس از تصرف موصل، دومین شهر بزرگ عراق، شورشیان سنی در امتداد رود دجله ۳۲۰ کیلومتر پیشروی کردند، نظامیان ارتش عراق را پراکنده ساخته و حتی تهدید کردند که بغداد را تصرف خواهند کرد.


تهاجم به دست گروه مخوف و بی رحم داعش (دولت اسلامی عراق و شام) که تحت تاثیر القاعده است، کلید خورد ولی با پیوستن دیگر گروه های مسلح سنی تقویت شده است و حمایت طیف وسیعی از شهروندان را پشت سر دارد. آنها توانسته اند که کنترل مناطق عمدتا سنی نشین در ربع شمالی و غربی کشور را به چنگ آورند. مناطق تحت تسلط آنها تقریبا نواحی شیعه نشین جنوبی را از منطقه خودمختار کردستان در شمال و شرق کشور جدا کرده است. تمام طول مرز هزار کیلومتری کردها با دیگر مناطق عراق به جزء یک قسمت ناچیز، یا در اختیار شورشیان است و یا شاهد حضور پررنگ آنهاست.


بعید است که خود بغداد در آینده نزدیک سقوط کند. چون تعداد شورشیان حداکثر چند ده هزار نفر است و بیشتر به سلاح های سبک مجهزند. آنها به خوبی می دانند کنترل شهر هفت میلیونی بغداد که مانند تمام کشور اکثریتی شیعه دارد، با توجه به تضاد بنیادی شهروندان شیعه با نیروهای شورشی غیر ممکن است. علاوه بر این، علیرغم تهدید داعش به قتل عام شیعیان، بیشتر متحدانش در عراق اذعان دارند که خواهان خودمختاری یا سهم عادلانه تر سنی ها از قدرت در حاکمیت یکپارچه عراقند و نه درپی فتح کشور. همچنین آنها از فوران مجدد نزاع فرقه ای سال های
۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ واهمه دارند که در آن زمان هزاران کشته و حداقل یک میلیون آواره برجای گذاشت.


نظامیان دولتی عراق علیرغم رهبری ضعیف، به واسطه تسلیحات سنگین خود در نهایت سنی‌ها را به عقب خواهند راند. در حال حاضر آنها یک قوس دفاعی غیر متقارن به عمق
۶۰ تا ۹۰ کیلومتر را در محورهای شمالی و غربی بغداد ایجاد کرده اند. در چند روز گذشته از فلوجه و رمادی در غرب پایتخت گرفته تا سامرا در شمال و بعقوبه در شمال شرقی بغداد، درگیری در این مناطق به صورت پیوسته ادامه داشته است. زنگ خطری که با سقوط شهر ۲۰۰ هزار نفری و عموما ناآرام فلوجه در دسامبر گذشته به صدا درآمد، باید بیشتر مورد توجه قرار می گرفت. ناتوانی ارتش در بیرون راندن شورشیان از آن شهر، از راه سخت پیش رو حکایت دارد.


پس از خروج نیروهای آمریکایی در سال ۲۰۱۱ به نظر می رسید که اوضاع رو به بهبود است. اما چگونه عراق در این مسیر قرار گرفت؟ از چند ماه پیش نشانه‌های یک رانش قریب الوقوع و پر شتاب در عراق به وضوح دیده می شد، اما علل این شکاف به گذشته باز می‌گردد. بعد از گذشت حدود یک قرن، هنوز هم عده‌ای ترسیم خطوط مرزی «اشتباه» در دوران استعمار را عامل اصلی این بحران می دانند. برخی دیگر می گویند که اشغال عراق توسط آمریکایی ها در سال ۲۰۰۳ که از قضا به بهانه مبارزه با القاعده انجام گرفت، آن دسته از ساختارهای اجتماعی کشور که از دوران حکومت جنون آمیز صدام حسین جان سالم به در برده بودند را نیز نابود کرد. البته اغلب، انگشت اتهام به سوی عربستان سعودی و ایران نشانه می رود که رقابت متقابلشان، آتش خشونت‌های فرقه‌ای در سوریه و عراق را شعله ور و روابط شیعه-سنی را به مراتب مسموم‌تر کرده است.


با تمام این احوال، خود عراقی‌ها بیشتر از دیگران مستحق سرزنش هستند. اقلیت سنی که در طول تاریخ همواره بر کشور مسلط بوده است، بعد از سقوط صدام حسین، تقلیل جایگاه یا در واقع در اقلیت بودن خود از نظر عددی را هرگز نپذیرفت. آنها مقاومت در برابر نفوذ آمریکا را به یک جنبش مذهبی خشن و متحجر تبدیل کردند، به مردم سالاری نوین عراق نه گفتند و به جدالی بی پایان با آن برخاستند. در عین حال آنها نتوانستند که با حفظ اتحاد پشت یک رهبر مشترک بایستند، در نتیجه حکومت شیعی بغداد از این فرصت بهره جست و با رشوه، تهدید و ترور آنها را به یوغ کشید.
شیعیان عراق هم به نوبه خود به این نفاق دامن زدند. آنها به شکل گسترده از سیاستمداران بی مرامی پشتیبانی کردند که خود عاملی برای تحریک و شکاف بیشتر محسوب می شدند. از جمله این افراد نوری المالکی، نخست وزیر عراق است که طی هشت سالی که در این مقام بوده، در راستای برقراری عدل و انصاف کوچکترین قدمی برنداشته است. این سیاستمداران در عوض بازی‌های سیاسی راه انداخته اند، از نزدیکان خود در مناصب عالی استفاده کرده و از درآمدهای منابع جوشان نفت که بقای کشور به آنها وابسته است، جیب های خود را پر کرده اند. این ساختار رانتی، در کاهش درد و رنج مردم عراق آشکارا شکست خورده است.


در پاسخ به حملات فاحش و مستمر تروریست های سنی، رهبران شیعه از شبه نظامیان خشونت طلبی حمایت کردند که بعضا از سوی ایران مسلح و پشتیبانی مالی می شدند. خود آقای مالکی بارها فرقه‌گرایی مالیخولیایی خود را به نمایش گذاشته است. او بدون توجه به درخواست آمریکا از صحوه، یا بیداری قبیله های سنی حمایت نکرد. لازم به ذکر است که ائتلاف بیداری با نیروی تقریبا صد هزار نفری خود در سال های
۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ تروریست‌ها از جمله اجداد داعش را سرکوب و در فرونشاندن جنگ داخلی عراق نقش فوق العاده مهمی ایفا کرد. ضمنا آقای مالکی بی توجه به احساسات اهل سنت، تعدادی از افراد برجسته سنی و همین طور هزاران نفر از مردم عادی را به اتهام واهی تروریسم بازداشت کرد. به قول احمد هشام، یک دانشجوی ۲۲ ساله اهل موصل «حضور ارتش در اینجا برای کنترل ما بود، و نه برای حفاظت از ما.»


آقای مالکی به بیش از دو سال اعتراض سنی‌ها نه تنها کاملا بی توجه بوده، که آنها را شدیدا سرکوب کرده است. به عنوان مثال در جریان تحصن آرامی که در آوریل
۲۰۱۳ در شهر سنی نشین حویجه برگزار شده بود، نیروهای او حداقل ۵۰ نفر از معترضان را به گلوله بستند یا بعد از این که شورشیان خشمگین شهر فلوجه را تصرف کردند، به جای رایزنی و تلاش جهت برقراری ارتباط برای رفع نارضایتی، او ارتش خود را برای باز پس گیری شهر فرستاد، و در شرایطی که بالگردهای ارتش بر روی فلوجه بمب های بشکه‌ای می انداختند، شبه نظامیان مورد حمایت ایران برای جنگ با اهل تسنن در سوریه، در بین شیعیان عراقی به جذب نیرو مشغول بودند.


برخورد آقای مالکی با کردها هم به همین اندازه رقت‌بار بوده است. در واکنش به تلاش کردها برای کسب استقلال بیشتر، او همواره از گروکشی بودجه فدرال استفاده کرده است. با توجه به کنترل بغداد بر درآمدهای نفتی کشور، استفاده از این اهرم بسیار وسوسه کننده بود، ولی حالا زمان تسویه حساب فرا رسیده است؛ رهبران کرد در پاسخ به تقاضای کمک برای مبارزه با داعش، لبخندزنان شانه بالا انداختند.
شکستی همچون افتضاح موصل، می توانست به سرنگونی هر نخست وزیر دیگری بیانجامد، اما آقای مالکی با زدن برچسب خیانت بر رهبران کرد و سنی در تلاش است تا این شکست را به نفع خود تمام کند. بسیاری از شیعیانِ وحشت زده از خیزش مجدد شبح تروریسم، با اکراه پشت سر او ایستاده و قبول کرد‌ه اند که زمان جابجایی در راس هرم قدرت امروز نیست. علاوه بر این، هزاران نفر به دعوت رهبران مذهبی برای پیوستن به ارتش پاسخ مثبت داده اند. فعلا وضعیت آچمز است، اما تعادل نامطمئن جدید از تغییر خطرناکی خبر می دهد. بیشتر عراقی ها، اتفاقات اخیر را خیزشی ساده از طرف داعش برای کسب قدرت نمی دانند، بلکه آن را قیام اهل سنت قلمداد می کنند؛ قیامی که چالش های متعددی را به همراه خواهد داشت.


یکی از مهم ترین چالش ها اهداف جاه طلبانه داعش است که می خواهد با ایجاد اتحاد بین سنی های عراق و سوریه، یک حکومت اسلامی قرون وسطایی را ایجاد کند. در میان اکثریت
۷۰ درصدی اعراب سنی در سوریه و همچنین ربع جمعیت ۳۳ میلیونی عراق، کمتر کسی پیدا می شود که با داعش در این رویا شریک باشد. بیشتر شهروندان سنی با داعش مخالفند. آنها قساوت، اجرای قوانین اسلام به صورت ارتجاعی و خارجی بودن بیش از یک سومِ ۱۲ هزار جنگجوی داعش را نمی پسندند. به عنوان مثال، یک فرمانده بعثی از شهر موصل در مصاحبه ای با بی بی سی، ستیزه جویان همرزم خود را «وحشی» توصیف کرد.
البته هرگز نباید داعش را دست کم گرفت. این گروه که از تکامل بخش های رادیکال جنبش جهادی مقاومت در برابر اشغال آمریکا ایجاد شده است، در واقع قبلا توسط صحوه پاکسازی شده بود. اما به لطف سیاست های نابخردانه آقای مالکی این دار و دسته حتی قبل از اجرای نمایش اخیر در موصل جانی دوباره گرفته بود. آخرین گزارش سالانه داعش که به گزارشات سالیانه شرکت ها و بنگاه های تجاری بی شباهت نیست، نشان می دهد که در سال گذشته این گروه تنها در عراق
۹۵۴۰ مورد حمله انجام داده که در این بین ۱۰۸۳ عملیات، سوء قصد به جان افراد بوده است.


قسمت دیگر خلافت


در اواخر سال۲۰۱۲ با ورود داعش به جنگ داخلی سوریه، این گروه نسبت به عملیات مافیایی و کشتاری که در عراق انجام می داد، با فرصت های به مراتب بزرگتری روبرو شد. جهاد علیه رژیم سرکوبگر بشار اسد از سراسر جهان، از جمله فرانسه و بریتانیا، سیلی از رزمندگان به اصطلاح مقدس را به خود جلب کرده است. این در حالی است که پول نقد از طرف تمویل کنندگان خصوصی ساکن کشورهای حاشیه خلیج فارس، مشتاقانه به سمت داعش سرازیر می شود، و دیگر منبع مهم درآمد گروه اخاذی در برابر آزادسازی گروگان است. همچنین داعش برای اولین بار یک قلمرو واقعی را در دست گرفته، و شهر رقه در شمال سوریه به محلی برای آزمایش حکومت اسلامی وحشتناک و انحصاری این گروه تبدیل شده است.


اما همانطور که دیگر شورشیان سوری متوجه شده اند، رژیم سوریه به وضوح از درگیری با داعش اجتناب می کند. علت، ظاهرا روابطی است که قدمت آنها به زمان حمایت اسد از مقاومت خشونت آمیز گروه های عراقی در برابر آمریکا بر می گردد. علاوه بر این، هدف گروه مبنی بر تشکیل یک حکومت جدید در شرق سوریه تا حدی با تاکتیک کنونی حکومت اسد مبنی بر متمرکز کردن نیروهای نظامی در غرب کشور و فراری دادن سیل پناهجویان سنی، همخوانی پیدا کرده است.


پس از روشن شدن این مساله که داعش بیشتر از اینکه به دنبال سرنگونی رژیم اسد باشد، خواهان ایجاد حکومتی مختص به خود است، درگیری بین شورشیان شدت گرفت. امروز دیگر این خود به یک جنگ درونی جداگانه تبدیل شده است. در
۱۷ ژوئن، گروهی با نام شورای اسلامی سوریه متشکل از علمای دینی اهل سنت و حامی جریان اصلی مخالفان رژیم، داعش را به عنوان دست نشانده آقای اسد محکوم کرد.


همین درگیری های فرسایشی در صفوف مخالفان حکومت سوریه، می تواند یکی از دلایلی باشد که باعث شد این گروه توجه خود را مجددا به عراق معطوف کند. اما برای حمله برق آسا به شهر بزرگ موصل باید دلیل دیگری هم وجود داشته باشد. در چهارم ژوئن، پلیس عراق اعلام کرد که طی عملیاتی یک کودتای منحصر به فرد را خنثی کرده و در یک حمله که در نزدیک موصل انجام گرفته، فردی را کشته است که تصور می شود مرد شماره دو داعش باشد. همچنین پلیس مدعی شد که گنجینه ای از اطلاعات داعش را به دست آورده است.


شاید داعش به دلیل ترس از آسیب پذیری‌های جدید با گروه های سنی رقیب که تا چند هفته قبل با آنها می جنگید، ظاهرا سراسیمه اعلام آتش بس کرد. بعضی منابع از نشستی خبر دادند که سران اهل سنت در آن حضور داشته اند. در بین آنها چهره عزت الدوری، معاون اول صدام حسین دیکتاتور سابق عراق دیده شده است که طبق شنیده‌ها یکی از بزرگترین شبکه‌های زیر زمینی شورشیان سنی عراق را رهبری می‌کند. به هر شکل، از پنجم ژوئن درگیری‌های شدید با نیروهای دولتی در موصل آغاز شد و تنها پنج روز بعد شهر سقوط کرد. گزارشهای متعدد نشان می دهند فرماندهان پلیس و ارتش عراق که بعضا از بعثی های سابق بوده اند، پست خود را ترک کرده و موجبات فرار نیروهای زیر دستشان را فراهم آورده اند. در روز
۱۷ ژوئن، آقای مالکی با اخراج چهار تن از فرماندهان نظامی خود به دلیل ترک وظیفه به این شایعات اعتبار بخشید.


فعلا اوضاع به مراد داعش است، ولی به نظر نمی رسد که شرایط کنونی پایدار باشد. رژیم سوریه، احتمالا به خاطر ترس از پیروزی داعش و تظاهر به همراهی غرب در جنگ با هیولاهای جهادگر، برای اولین بار حملات هوایی ممتدی را علیه گروه انجام داده است. در عراق هم دیر یا زود رقبای سنی متوجه خواهند شد که بدنامی همکاری با داعش مانعی در راه اهدافشان است.


این مسائل البته مالکی که از تهران و واشنگتن تقاضای کمک کرده را نجات نخواهد داد. کمک های محدود و تاکتیکی احتمالی این دو کشور برای ایجاد تغییری تعیین کننده کافی نخواهند بود. گزینه های پیش روی مالکی مشخص است؛ یا باید او با علم به تلفات سنگین و هزینه های گزاف، برای پس گرفتن مجدد تمام مناطق کشور نیروهای خود را به یک جنگ تمام عیار بفرستد، یا اینکه تغییرات ساختاری برای گشایش در فضای سیاسی و تبدیل شدن عراق به یک کشور فدرال واقعی را قبول کند. هرچند، به دلیل اعلام تلویحی آمریکایی ها مبنی بر اعطای کمک های نظامی فوق العاده در صورت کنارگیری سریع مالکی از قدرت، به نظر می رسد که پایان روزهای رهبری او بر عراق نزدیک است.  

منبع: اکونومیست