دوست ارجمندم فرخ نگهدار، پس ازعرض سلام!

 

این چه درس اخلاق سیاسی است که توبه مخاطبان خود، وبه ویژه نسل جوان سیاسی کشورمان، که صادقانه ومخلصانه، گوش به گفته های پیشکسوتان پنداری خود فرامی دهند، می آموزی؟ ومی گوئی یک حزب سیاسی: «اگربخواهد توسط مردم جدّی گرفته شود باید عوام فریبی کند»! یعنی مردم فریب باشد!

 

اگرچنین باشد، پس فرق میانِ ما بااحمدی نژادها وخامنه ای ها درچیست؟ بدترازآن، تو! همین جنبه ازاخلاق سیاسی ات رامعیارومبنای تفاوت میان خود و چومسکی، برجسته می کنی؟ دراین صورت، چگونه می شود به آدمی که آشکارا قصد فریب مردم رادارد تا به قدرت برسد، بتوان اعتماد کرد؟

 

اگربعضی ازاحزاب وشخصیّت ها که بامردم خود واقعاً صادق ودرگفتارشان، راستگو بودند؛ ولی پس ازکسب قدرت، متفاوت عمل کرده اند؛ اغلب بخاطرنیروهای بازدارندۀ قوی درجامعه ویا معضلات دیگربوده است، که آنها رابه تعدیل وسکوت درعمل ورفتارخود، واداشته است؛ نه اینکه ازابتدا می دانستند وبرای فریب مردم وکسب آراء آنها، به مردم دروغ می گفته اند.

 

مابه عنوان یک جریان چپِ نوین، آزادی خواه وعدالت جو، درعین حال می باید منادی یک فرهنگ سیاسی نوینی باشیم، که مبتنی واستواربراخلاق باشد. باید بامخاطبان خود صادق وراستگو باشیم. واگرروزی به قدرت رسیدیم و عواملِ بازدارنده ای مانع ازتحقق وعده های مان شد؛ آنهارا با همین مردم درمیان بگاریم ودرپی راه علاج باشیم.

 

فرخ عزیز! سده هاست که جامعۀ ایرانی دچارسقوط وتباهیِ وفساد اخلاقی شده است. واین بلایِ خانمان برانداز، در 33 سال گذشته، شدت گرفته است. ازوظایف بسیارمهم فرهنگی ـ سیاسی ما، مبارزه باآنست.

وقتی سخن از« یک حزب سیاسی با اراده سیاسی معطوف به قدرت » است، به این معنی نیست که برای کسب قدرت به هرکاروبی صفتی، ازجمله فریب مردم باید دست زد! زینهار!

 

 ارادتمند  بابک امیرخسروی 07/12/2012

 

 

 

من چومسکی را دوست دارم و به دقت دنبال می کنم. مصاحبه اش با امیر پیام را هم ۳ بار گوش کردم. با او تفاوت رفتار دارم. نه به این دلیل که حرف هایی که می زند حقیقت نیست یا تحلیل ها و مواضع وی حق نیست. تفاوت من با او به تفاوتی باز می گردد که بین مواضع طرز فکری که می خواهد صدای ناب مردم بماند و طرز فکری که تمام مسوولیت اداره یک کشور را بر دوش می گیرد. یک حزب سیاسی با اراده سیاسی معطوف به قدرت نمی تواند در مواضع چومسکی بماند. حزب سیاسی برای مخالفت ابدی با هر نوع حکومت اصلا تشکیل نمی شود و اگر بشود جدی گرفته نمی شود و اگر بخواهد توسط مردم جدی گرفته شود باید عوام فریبی کند. شما به سیاست و وعده ها و انتقادات احزابی توجه کنید که هیچ امیدی به رای آوردن توسط مردم ندارند. آنها قطعا مواضعی رادیکال تر خواهند داشت. چومسکی عوام فریب نیست. اگر بود یک حزب سیاسی تشکیل می داد و همین حرف ها را میزد. 

فرق است میان مواضع مردمی که رای میدهند و حزبی که رای می گیرد. بیهوده نیست هیچ گاه احزاب حاکم همان نمی مانند که در اپوزیسیون بودند و چون به قدرت میرسند آن کار دیگر می کنند. چومسکی کاملا حق می گوید وقتی می گوید مواضع مردم با مواضع انحصارات و صاحبان قدرت یکی نیست و مواضع و مطالبات مردم نادیده گرفته می شود. من چومسکی را دوست دارم چون او صدایی است که از صدای همه سیاست مداران برای من دلنشین تر است. او یک چراغ راهنماست، او به تو می گوید در دل و ذهن شهروندان عادی چه می گذرد. تو برای این که مسوولیت حکومتی قبول کنی باید این صدا را بشنوی و به آن توجه کنی. اگر صدای چومسکی با سمت حرکات و تصمیم های تو را متعارض باشد تو با مردم، با توده های وسیع مردم، نیستی، صدا و سخن تو از جای دیگر مایه و نفس می گیرد. او یار وفادار و بی چشمداشت مردم است و یاری و وفاداری او به یقین برای کسب قدرت نیست. چومسکی چیزی فراتر از یک فعال حقوق بشری است. او فعال حقوق بشری است و چیزی بس بیشتر، او با استواری و دانایی خیره کننده ای در جانب انسان عادی در برابر صاحبان قدرت ایستاده است.  

فرخ