Posted: 25 Apr 2010 08:18 AM PDT
خامنه ای بر خلاف آنچه اطرافیانش تلاش دارند وانمود نمایند، فرد باهوشی نیست، اگر بود که وضع و روزش این نبود. در عین حال خود خامنه ای از همه متملقین درگاهش بیشتر به نابغه بودن خویش اعتقاد دارد و همین «تکبر انبوه» سبب گردیده تا او خود را از هر گونه مشورتی بی نیاز دانسته و در مقام «عقل کل» به آنچه توهمات ذهنی اش است عمل نماید.
همه کسانی که با خامنه ای برخورد رودرو داشته اند، نخوت و خودخواهی بیکران وی را تجربه کرده اند، وی نظر همه را نقد می کند و در هر قلمرویی، بدون داشتن کمترین اطلاعی، اظهارنظر کارشناسی می کند. از مدیریت و اجرای هیچ کسی راضی نیست و از همه ایراد می گیرد. به احدی اجازه نمی دهد که کلامش را تا به آخر برساند، حرف افراد را قطع می کند و هر چه دلش بخواهد بار طرف می کند.در گوش دادن بشدت کم تحمل است و کلامش همواره مزین به هتک شخصیت مخاطبش است. کسانی که در رده های بالای مسئولیتی قرار داشته و بناچار معاشرتی با رهبر دارند، غیرت و شخصیت خود را تعطیل کرده اند و اندک تعدادی از آنها نیز آنچنان از نردبان چاپلوسی بالا رفته اند که لیچارهای رهبری را نعمتی برای خودشان دانسته و از توهین هایی که می شنوند لذت می برند.
چنین شخصی در ردای رهبر جمهوری اسلامی بیش از نه ماه است که در مقابل ملت ایران دست و پا می زند و تنها فردی است که جنگ با جنبش سبز را در همه عرصه ها فرماندهی نموده و برای همه اقدامات امنیتی و نظامی و قضائی و فرهنگی و تبلیغاتی نسخه می پیچد.
در سال 1389 نیز این خامنه ای است که یک تنه در مصاف با مردم پاک نهاد ایران زمین، سکاندار سرکوب خواهد بود.
سال 89 و جبهه داخلی نظام
خامنه ای از بدو صدارت خود تلاش نمود تا نیروهای عقیدتی نظام را تسویه نموده و نیروهای مردور را جایگزین آنان نماید. به اعتقاد وی، نیروهای عقیدتی، در شرایط صلح بزرگترین خطر برای نظام محسوب می شدند و دیگر نیازی به حضور آنان نبود. از طرفی نیروهای عقیدتی نیز که بر اساس اعتقاد قلبی به نظام و بدون هیچگونه چشمداشت شخصی، تا پای فدا نمودن جانشان در راه نظام ایستاده بودند، میانه خوبی با فرد فرصت طلبی چون خامنه ای نداشتند و حتی به روند دستیابی غیرقانونی وی به مقام رهبری معترض بودند.
میلیاردها دلار از درآمدهای نفتی به سپاه و بسیج تزریق شد تا حزب نظامی رهبری پایه گزاری شود. سپاه و بسیجی که خامنه ای ساخته، بر خلاف سپاه و بسیج زمان جنگ، تهی از نیروهای اعتقادی و مملو از فرصت طلبانی است که با تعظیم ممتد در برابر رهبر، برای تصاحب لقمه های بزرگتر با یکدیگر رقابت می نمایند. خامنه ای برای هر کسی تقدس داشته باشد و برای هر گروهی که در جایگاه ولایت فقیه شناخته شود، برای سرداران سپاه فاقد چنین نقشی بوده و فقط در حد یک کارفرمای بزرگ است. خامنه ای نیز بخوبی این موضوع را می داند و بهمین دلیل در سال 89 «تلاش مضاعف» وی بر تاکید بر قدسی بودن ولایت فقیه و تفهیم آسمانی بودن جایگاهش در مقام رهبری و مطرح نمودن خویش بعنوان نماینده خدا بر روی زمین در جبهه داخلی نظام خواهد بود، وی ناچار به این رفتار است. دلیل آن نیز به ذلت کشیده شدن شخصیت رهبری در جامعه و سلب مشروعیتی است که وی دچار آن شده است. سکوت در مقابل شعارهای «مرگ بر خامنه ای» در جامعه ای که رکیک ترین الفاظ را در مورد رهبری بکار می برند سبب بروز خطرات بسیار بزرگی در درون نظام خواهد شد که قابل مهار نیست و پادزهری که برای خامنه ای باقی مانده این است که روز به روز بر محوریت «جاوید خامنه ای» در اردوگاه داخلی نظامش مانور بیشتری نماید.
فشار «مضاعف» خامنه ای بر نیروهای خودی برای پرستش رهبری و سجده در برابر آن، عکس العمل هایی متفاوت از انتظار در پی خواهد داشت.
سال 89 و نحوه تعامل حکومت با مردم
حکومت، 10 ماهه آخر سال 88 را در وضعیت جنگ با مردم بسر برده و ناچار است که در همه عرصه ها فشار موجود را حفظ نموده و حتی المقدور آنرا افزایش نیز بدهد. راهی برای کاهش فشارها بر جامعه وجود ندارد. هر گونه مماشات در زمینه های امنیتی و سرکوب و حتی در زمینه های فرهنگی و اجتماعی، سبب می شود که جنبش مردمی یک گام به جلو بیاید.
تنفر و انرژی نهفته ای که اینک در جنبش آزادیخواهی مردم ایران وجود دارد قابل مقایسه با خرداد 88 نیست. مهم نیست که خشم مردم بروز خیابانی و یا نمود ظاهری دارد یا خیر، آنچه بسیار اهمیت دارد این است که این «اراده محکم» در نزد جامعه موجود و هر لحظه قابل انفجار است. نظام ولایت فقیه در ماههای پس از کودتای انتخاباتی تا کنون، فقط در مسیر سرکوب و چنگ و دندان نشان دادن حرکت کرده و حتی یک قدم مسالمت آمیز نیز برنداشته است زیرا بخوبی می داند که قدمی نمی تواند به عقب بردارد.
در سال 89 مردم ایران فشار و اختناق بیسابقه ای را تجربه خواهند نمود. حکومت ناگزیر از طالبانیسم است و طالبانیسم تنها راهکار باقیمانده برای کودتاچیان است. صف بندی «خودی و غیرخودی» عمیق تر شده و بخش وسیع تری از جامعه در طبقه بندی «شهروند درجه دو» قرار خواهند گرفت.
سال 89 و سیاست خارجی
جنبش سبز مردم ایران محبوبیتی جهانی یافته و موفق گردیده تا از حکومت ولایت فقیه مشروعیت زدائی نماید. فشار افکار عمومی جهانیان باعث شده تا احزاب سیاسی و دولتهای کشورهای مختلف ملاحظات ویژه ای را در روابط با جمهوری اسلامی لحاظ نمایند. موضوع مسکوت و فراموش شده حقوق بشر در ایران، امروزه در رأس اهمیت قرار گرفته و هیچ دولتی قادر به نادیده گرفتن آن نیست.
در چنین شرایطی امکان سیاست ورزی از جمهوری اسلامی سلب گردیده و برای بقای خود در صحنه بین المللی ناچار به تنش آفرینی است. تنش آفرینی و ماجراجوئی بیشتر، انزوا و برخوردهای افزونتری را بدنبال خواهد داشت. خامنه ای و سرسپردگانش چاره ای جز تقابل بیشتر و خصومت ورزی گسترده تر با کشورهای جهان نخواهند داشت.
در سال 89 جمهوری اسلامی با مشی سیاست خارجی تهاجمی و درگیر، اتحاد بی سابقه ای را در بین دولتهای مخالف خود بوجود آورده و دشمنان جدیدی را نیز به فهرست طولانی موجود خود اضافه خواهد نمود.
احزاب سیاسی در کشورهای دموکراتیک غربی، با مبارزه انتخاباتی و جلب آرای مردمی، از صندوقهای رای برآمده و شوراهای محلی و پارلمان و دولت را در دست می گیرند و احزابی که در انتخابات شکست می خورند بلافاصله تبدیل به اپوزیسیون قانونی و منتقد دولت گردیده و رفتارهای حزب پیروز را نقد می کنند. در حال حاضر هر دولت دموکراتیکی که بخواهد با دولتمردان جمهوری اسلامی بر سر میز مذاکره بنشیند مجبور است تا موضوع نقض حقوق بشر در ایران را نیز در دستور جلسه قرار دهد، موضوعی که برای حکومت ایران غیرقابل تحمل است و این یعنی انسداد سیاسی.
هزاران زندانی سیاسی، احکام سنگین و ناعادلانه، نقض دائمی حقوق بشر، تبعیض وحشتناک حقوق زنان و رفتارهای ناهنجار حکومت با مردم، موضوعاتی نیستند که جامعه بشری بتواند چشم بر روی آنها بسته و آنها را نادیده بگیرد.
جمهوری اسلامی در ماههای آتی از یک «معضل قابل تحمل» به یک «معضل غیرقابل تحمل» بدل خواهد شد.
چندین میلیون ایرانی خارج از کشور، موتور محرکه پرقدرتی هستند که همبستگی جهانی ملتهای دنیا با مردم ایران را حفظ می کنند و در همه 10 ماه گذشته هرگز از پای ننشسه و احساس خستگی نکرده اند.
سال 89 و ابتکار عمل جنبش سبز
جنبش آزادیخواهی و دموکراسی طلبانه در قلوب مردم ایران منزل گرفته و به یک خواست عمومی و برگشت ناپذیر بدل گردیده است. هر خانواده ایرانی حداقل یک زندانی سیاسی، یک کتک خورده، یک تحقیر شده، یک ناراضی و یک سبز تمام عیار در فامیل خود سراغ دارد، زخمی که حکومت بر جامعه وارد آورده بسیار عمیق و خونین است. مردم بجز با سرنگونی استبداد و برقراری دموکراسی در کشور از طریق دیگری آرامش نخواهند یافت.
حکومت خود را به در و دیوار می کوبد تا در داخل و خارج از کشور وانمود نماید که جنبش مردمی را سرکوب نموده است و متعجب مانده که چرا ادعایش پذیرفته نمی شود. افکار عمومی چگونه می تواند چنین ادعای بیهوده ای را بپذیرد در حالیکه 10 ماه است که حکومت، ماشین سرکوب را متوقف ننموده و نتوانسته است وضعیت امنیتی – پلیسی را تغییر بدهد. حیات و قدرت جنبش سبز را باید از نحوه رفتار حکومت درک نمود. هرگاه حکومت احساس نماید که جنبش مردمی واقعاً دچار سکون شده است، بسرعت شروع به تغییر وضعیت و آرام جلوه دادن اوضاع خواهد نمود. زندانیان انبوهی آزاد شده و محاکمات به تأخیر افتاده و احکام صادره بسیار سبک گردیده، پارازیتهای ماهواره ای کاهش یافته و فیلترینگ اینترنت خفیف تر می شود، کنترل های اجتماعی تقلیل پیدا کرده و لحن سخن پراکنی های حکومتی ها کمتر گزنده خواهد بود. بزرگترین آرزوی حکومت این است که اقتدارش را نمایش دهد و بخوبی می داند که اقتدار واقعی در «نمایش آرامش» است.
جنبش سبز تعداد معدودی «حضور خیابانی» داشته ولی آنچنان در موضع قدرت نشسته و بقدری گستردگی و عمومیت دارد که حکومت جرأت زمین گذاشتن باطوم و سلاح را نیافته و همچنان مجبور است خشونت ورزی نموده و چنگ و دندان نشان دهد.
چه تحریمهای جدید اعمال شود و یا به تأخیر بیفتد و چه طرح حذف یارانه ها به اجرا درآید و چه مسکوت بماند، در شش ماهه اول سال 89 بحران اصلی در اعتصابات و اعتراضات کارگری خواهد بود. از شش ماهه دوم سال، اعتراضات و اجتماعات دانش آموزی و دانشجویی نیز در ابعاد گسترده ای به ناآرامی های کارگری افزوده خواهد شد.
نافرمانی مدنی، مبارزه منفی و ساختارشکنی از سوی مردم، همچنان هیبت فروریخته حکومت را زیر ضربات خود قرار داده و انزوای حکوت در داخل کشور را تشدید خواهد نمود. مردم تمایلی به آشتی با سرکوبگران ندارند و این عدم اعتنا و بی توجهی عمومی به حکومت و ساختارهای آن، رنجی دائمی و دردناک را برای حاکمین بهمراه خواهد داشت.
برای جنبش سبز راهی برای آشتی با قاتلین برادرانشان و تجاوزکنندگان به خواهرانشان، آشتی با ستمگرانی که کمر مادران و پدرانشان را شکستند وجود ندارد. جنبش سبز «کینه مقدس» را در قلبش شعله ور نگاه داشته ولی راهنمایش، خِرَد و عقلانیتی است که تا کنون برنده ترین سلاح آزادیخواهی بوده است. جنبش سبز بدون توجه به تبلیغات و هیاهوی حکومت، در مسیر تعمیق و نهادینه کردن استبدادستیزی و دموکراسی خواهی، از همه ابتکارات و ایده ها بهره برده و در سال 89 نیز همچون سال 88 به نبرد با تاریکی ادامه خواهد داد.