یاسمن
تهرانی
جرس:
دیروز 18 تير
بود و خيابان
ها خلوت. وب
سايت ها ي
خبري كه سبزها
به آنها
مراجعه مي كردند
تا بدانند
بايد چه كنند،
خبري از تجمع
و يا
راهپيمايي
نمي دادند.
دانشگاهها
تعطيل شدند و
بچه هاي كوي
دانشگاه
تهران موظف
بودند، آنجا
را يك هفته
قبل تخليه
كنند.
با اينهمه در
برخي خيابان
های نزديك به
ميدان انقلاب
و امير آباد
حضور نيروهاي
نظامي چشمگير
بود و در
ميدان فردوسي
تهران نيز
برخوردهاي
كوچكي بين
ماموران و
رهگذران رخ
داد. روز پنجشنبه
17 تير نيز
ميدان هفت تير
تقريبا توسط
ماموران
اطلاعاتي و
نظامي اشغال
شده بود و گاه
عابران را نگه
مي داشتند و
سوالاتي مي پرسيدند.
البته در
ميان مردم گفت
و گوها در
باره 18 تيرجريان
داشت، از
يكديگر در
باره احتمال
تجمع مي پرسيدند
و برخي حتي
سفرشان را به
تاخير انداختند
تا اگر مراسمي
قرار باشد
برگزار شود،
در آن شركت
كنند. مردم
اين روزها از
محسن روح
الاميني،
امير جوادي فر
و محمد كامراني
فر حرف مي
زنند. از اين
سه تن، دوتن
دانشجو بودند
و يك تن در
انتظار كنكور.
18 تير، روز
اعتراض
دانشجويان
كوي دانشگاه
تهران در سال 1378
به تعطيلي
روزنامه سلام
بود اما سال
گذشته،
اعتراض 18 تير،
ادامه اعتراض
هاي مردمي به
نتيجه
انتخابات
وناديده
انگاشتن مردم
بود و اما باز
قربانيان اين
اعتراضات، دانشجوياني
بودند كه در
ميان مردم در
اعتراضات
شركت كرده
بودند. سال
گذشته، دولت
به بهانه آلودگي
هوا، تهران را
سه روز تعطيل
كرده بود تا
شهر خالي شود
اما از ساعت 4
بعداز ظهر
مردم كه از
روي بطري هاي
آب همديگر را
مي شناختند
دور ميدان
انقلاب ظاهر
شدند و بي
اعتنا به
سروصداي گاز
موتورهايی كه
سپاهی ها به
ميان جمعيت
آورده بودند
تا با صدايشان
مردم را بترسانند،
دور ميدان راه
مي رفتند و
راه مي رفتند. اين
عادت تظاهرات
آرام مردم در
سال گذشته
بود. راه مي
رفتيم در سكوت
و جمعيتي كه
در دو جهت
مخالف حركت مي
كرد، با
تشرهاي
سپاهيان بايد
از ميدان
انقلاب دور مي
شد. يك سپاهي
فرياد مي زد،
برويد بيرون و
يكي از میان
مردم آرام از
فرمانده
نيروي
انتظامي كه
كنار پياده رو
ايستاده بود،
پرسيد،
"بيرون كجاست
آقا؟ ما كه
بيرون هستيم"
و سپاهي كه
طعنه را شنيده
بود، از آن به
بعد بر تشرش،
اضافه كرد" از
ميدان برويد
بيرون".
جمعيت كه به
سمت بالاي
ميدان در
خيابان اميرآباد
راه افتاده
بود، وقتي
ديد، آن
اندازه زياد
هستند كه شعار
دهند، الله
اكبر گفتن را
شروع كرد و
شليك گازهاي
اشك آور آغاز
شد. جمعيت در پياده
رو سمت راست
در اثر گاز
اشك آور متفرق
شد، مردم
پياده روي سمت
چپ الله اكبر
گفتن را آغاز
كردند و اين جابجايي
تا رسيدن مردم
به بلوار
ادامه يافت. وسط
بلوار كشاورز
چندين ون
نيروي
انتظامي پر از
نيرو پارك
بودند و به
محض ديدن
مردم، به آنها
حمله ور شدند.
اين اولين بار
بود كه مردم
مي ديدند،
نيروي
انتظامي چنين
بي رحمانه
آنها را كتك
مي زند و باور
نمي كردند.
معمولا بسيجي
ها و لباس
شخصي ها مردم
را مي زدند و
نه نيروي
انتظامي.
در تقاطع
بلوار- كارگر،
سه مامور
دنبال پسر جواني
مي كردند تا
او را دستگير
كنند و فرياد
مردم يكي از
آنها را
ميخكوب كرد،
ديگري به زني
كه فرياد مي
زد، ولش كن،
حمله كرد و او
را زير ضربات
باتوم گرفت و دختر
مقاوم
ايستاد،
پسرجواني به
كمك دختر آمد
و مامور دختر
را رها كرد و
پسر را در
حالي كه مي
زدند، سعي
كردند تا
دستگير كنند
اما مردم اجازه
ندادند. آنها
تي شرتش را مي
كشيدند و مردم
دست پسر كه
اتفاقا قد
بلند و تنومند
بود. سرانجام
پيراهن از تنش
در آمد اما
مردم او را از
دست پليس
گرفتند و به
پارك لاله بردند
تا برايش
پيراهني تهيه
كنند .
هر چه از ساعت 4
مي گذشت، بر
جمعيت اضافه
مي شد تا جايي
كه خيابان
اميرآباد از
چهارراه
فاطمي تا
بزرگراه جلال
آل احمد براي
مدت يك ساعت
در كنترل مردم
قرار گرفت و
شعار ها تندتر
شد، الله اكبر
تبديل به مرگ
بر ديكتاتور و
مجتبي بميري،
رهبري را
نبيني.
محمود خائن
آواره گردي،
خاك وطن را
ويرانه كردي،
كشتي جوانان
وطن، آه و
واويلا، كردي
هزاران در
كفن، آه و واويلا،
مرگ بر تو،
مرگ بر تو.
سرانجام پليس
با گاز اشك
آور مردم را
متفرق كرد و
زدو وخوردها
آغاز شد، كوچه
به كوچه در
اميرآباد.
پليس حتي به
خانه هايي كه
در را براي
مردم بي پناه
كه تحت تعقيب
پليس بودند،
باز مي كردند،
حمله مي كردند.
مردم همه جا
بودند، برخي
در متن جريان
و اعتراض و
عده اي در
دسته هاي كوچك
و دورتر از
محل هاي اصلي
تظاهرات و
نزديك تر به
خانه هايشان
ايستاده
بودند و شعار
مي دادند. در
ميدان توحيد،
خيابان
وليعصر،
خيابان انقلاب
و اميرآباد
درگيري شديد
بود و حضور
نيروهاي
نظامي در
خيابان سنگين
و تعداد زيادي
را كه عمدتا
پسران جوان
بودند را نيز
دستگير كردند.
با آغاز
تاريكي
تظاهرات مردم
پايان يافت
اما لباس شخصي
ها از محلي
نزديك و يا
توي بيمارستان
شريعتي به
خيابان آمدند.
موتورها به
سمت كوي حركت
مي كردند و
راه مردم را
هم به آنجا
بسته بودند. اما
بر جمعيت مردم
هم هر لحظه
افزوده مي شد.
صداي بوق
اتومبيل ها در
خيابان براي
ماموران چنان
رعب آور بود
كه بي محابا
به سرنشينان
اتوميبل ها
حمله مي
كردند، پلاك
مي كندند و
راننده با خود
مي بردند.
محمد كامراني
فر را در
ميدان وليعصر
دستگير كردند،
محسن روح الاميني
را در نزديكي
هاي ميدان
توحيد در
خيابان نصرت و
امير جوادي فر
را درخيابان
دانشگاه. تعداد
زياد ديگري
نيز دستگير
شدند برخي به
كهريزك
انتقال داده
شدند و برخي
ديگر به ساير
بازداشتگاهها.
طولي نكشيد كه
ماجراي شهادت
محسن روح
الاميني و عكس
او در وب
منتشر شد و بعد
اسامي دو تن
ديگر يعني
امير جوادي فر
و محمد
كامراني فر
منتشر شد.
فاجعه كهريزك
از تلخ ترين
حوادث و
پرسروصدا
ترين
اعتراضات يك
سال قبل بود،
بخصوص كه
متهمان اصلي
آن حوادث هرگز
محاكمه
نشدند،
همانطور كه
تعداد واقعي
كشته شدگان 18
تير 1378 هرگز
معلوم نشد.
مردم امسال به
خيابان
نيامدنداحتمالا
به صلاحديد
رهبران جنبش،
اما نظاره گر
اختلافاتي
هستند كه هر
روز بيش از
روز قبل بروز
مي كند.
آنهايي كه بر
اعتراضات
مردم نام فتنه
گذاشتند،
حالا خود به
ناراضيان
عملكرد دولت
تبديل شده
اند. بازار
تهران 4 روز
است در التهاب
است و امكان
گسترده شدن
اعتراضات به
بازارهاي
شهرستان ها
نيز وجود
دارد. دولت
مصوبات مجلس
را اجرا نمي
كند و جامعه
درمقابل
مصوبات دولت
مقاومت مي
كند. مجلس از
مصوبات خود به
دستور بالا عقب
نشيني مي كند
اما جامعه كه
دستور از بالا
نمي گيرد، در
مقابل سياست
هاي دولت
مقاومت مي كند
و باعث عقب
نشيني دولت از
تصميماتش مي شوند.
وضعيت هرج و
مرج كامل است
و آنهايي كه
در سال 1384 به
ديگران مي
گفتند به
محمود احمدي
نژاد راي
بدهيد زيرا
اين باعث سقوط
جمهوري
اسلامي مي
شود، حالا به
ياد ديگران مي
آورند كه پيش
بيني شان دارد
درست از آب در
مي آيد.