چرا احمدي نژاد به احزاب اصولگرا بي اعتناست؟روزنامه شرق


ثمينا رستگاري
" احزاب حق دخالت در امور کشور را ندارند " ( 6 خرداد 89) " عده ای اعم از چپ و راست به دنبال ولایت هستند و هدف اصلی آنها گرفتن پست و مقام است و اگر آنها را با ذره لین نگاه کنیم متوجه میشویم که به هیچج عنوان تفاوتی با یکدیگر ندارند "(20 تير 89) به تاریخ ادای این جملات توسط رییس دولت دهم که نگاه کنیم راحتتر میتوانیم دریابیم که مخاطب او چه احزابی هستند . او در این جملات منظورش نه احزاب چپ که به ادعاي اصولگرایاني چون مرتضی نبوی شناسنامه سیاسی شان باطل شده بلکه اتفاقا همان احزابی است که 5 سال است احمدی نژاد را کاندیدای جریان خود میدانند . هرچقدر هم از جانب مشایی و احمدی نژاد با این انکار روبرو شوند که احمدی نزاد مستقل از احزاب اصولگراست باز هم اصرار به اثبات برادری خود دارند . برادری که البته اثباتش سهمی از ماترک قدرت نصیب آنها نکرده است .
در تمام طول این سالها اصولگرایان باسابقه ای چون اعضای موتلفه وقتی در مقابل این پرسش قرار گرفته اند که در ازای حمایت و طرفداری از دولت چه جیزی نصیب شما میشود اصرار داشته اند که هیچ انتظاری از دولت ندارند. آنها در انتخاب وزرا و دیگر سیاستهای اقتصادی و سیاسی دولت نه تنها در قامت یک حزب ظاهر نشده اند که حتی گروه فشاری نیز نبوده اند که بتوانند منافع خود را نمایندگی کنند.
در حال حاضر نیز یک سوال پیش روی ماست دلیل این اظهارات حزب ستیز آقای احمدی نژاد چیست؟
آیا او 13 سال پیش به این باور رسید که تمام قدرت اصولگرایان تجمیع 5 یا 6 میلیون است ؟ آیا او سال 84 که تمامی احزاب اصولگرا در دور نخست از رقبایش ( رضایی ،لاریجانی و قالیباف ) حمایت کردند و تنها هنگامی که کاندیداهایشان از دور رقابت خارج شدند و مردی را به دور دوم رفت که عکسش نه روی پوستر های چند متری تمام قد که روی برگه های سیاه و سفید فتوکپی شده نقش بسته بود از او حمایت کردند بر این اعتقاد راسخ شد که برای پیروزي نه به احزاب با اسامی پر طمطراق که به همان عکس های سیاه سفید نیاز دارد . و آیا به همین دلیل بود که درست در همان زمان صراحتا به کسانی که خودشان را به خوان پیروزی او دعوت کردند صراحتا اعلام کرد " من وامدار شما نیستم "
او برای پیشبرد سیاستهای خود به مردان سیاسی و بوروکراتهای 27 سال پیش از دولت خود که اتفاقا منتقد آنها هم بود احتیاجی نداشت به همین دلیل به سراغ همکلاسی های خود رفت و رغبتی به بسط حلقه اطراف خود هم نشان نداد به همین دلیل از ریزش نیروهای حلقه های بعدی خم به ابرو هم نیاورد و درست 8 روز مانده به پایان دولت نهم قاطعانه نشان داد که مردیست که هیچ علاقه ای به تمرد وزرایش ندارد اژه ای و صفار و ... را به نقطه اول حرکتشان رساند تا صفار دوباره میهمان صفحه 2 کیهان شود و در سپاه آموزش دهد و اژه ای به تحقیق و تفحص درباره توطئه رقبایش مشغول شود
اما سال 88 آن مرد ساده که اصرار داشت شبیه مردم باشد و قول افشای تمامی کسانی که بر شاهرگهای اقتصادی این مملکت چنبره زده اند داده بود 4 سال امتحان پس داد. در این سال یک کاسه شدن احزاب اصولگرا به هر دلیلی – چه مثل مطهری با چشم گریان چه مانند ترقی با دلی مشتاق – برای پیروزی اش لازم بود . اما نبود. او به گفته وزارت كشورش 24 میلیون رای آورد! 24 ميليوني كه معنايي جز اين نداشت كه کسانی که سالها بود شناسنامه شان مهری نخورده بود و همیشه تحریمی بودند و ساز مخالف میزدند و به خاتمی هم رای نداده بودند و آرای خاموش لقب گرفته بودند؛ وقتی پای صندوق رفتند نامی که روی برگه رای نوشتند محمود احمد ی نژاد بوده معنايي كه دركش آنچنان براي خود راي دهندگان دشوار بود كه بعد از اعلام نتايج بزرگترين اعتراض مردمي بعد از انقلاب را سامان دادند .
عليرغم تمامي اعتراضها او دوباره فاتح شد و بلافاصله کسی را 4 سال اصولگرایان چون خاری در چشم و استخوانی در گلو تحمل کرده بودند یعنی اسفندیار رحیم مشایی معاون اول خود و با بالا گرفتن اختلافات رییس دفتر خود کرد . اگر تمام افسانه هایی که دراين مدت درباره مشایی گفته اند به کناری نهیم متوجه میشویم که او نماد استقلال قدرت و قوت محمود احمدی نژاد در برابر دوستان اصولگرایش است . مردی که میتوان از او به عنوان شاهدی برای قدرت داشتن شخص رییس جمهور در ایران نام برد .
اما امروز با گذشت یکسال از انتخابات چرا احمدی نژاد این مواضع را درباره احزاب اتخاذ میکند؟
آیا مدل حکومتی که در ذهن اوست احتیاج به نهادی به نام حزب ندارد ؟ آیا او که بی واسطه میان خلق میرود و پای درد مردم مینشیند و از بوروکراسی و کاغذ بازی سخت بیزار است به مدلی میاندیشد که در آن مردم و حکومتگران بی هیچ واسطه ای با هم در ارتباطند ؟ اگر چنین است آن مدل چه شکلی است ؟ نامش چیست؟ تاریخ بشر چند بار آن را تجربه کرده ؟ آن خلق بی تریبون تقاضاهایش را از چه مجرایی به گوش حاکمان کمالجو میرساند ؟ اگر چننین است آن وقت تکلیف این جمله متفکران علوم سیاسی که در دانشگاهها به دانشجویان یاد میدهند چیست؟ " وجود دموکراسی بدون حزب متصور نیست " اما یک لحظه صبر کنید آیا میتوانیم این مطالبه را از مردی داشته باشیم که هیچ گاه چنین وعده ای به ما نداد است ؟ او كه در سفر استاني خود به فارس رسما اعلام كرد " مردم از شنيدن نام دموكراسي تهوع ميگيرند "