در
جستجوی رهبری
ملی
دموکراتیک
برای گذار ایران
از جمهوری
اسلامی
چرا
پیشنهاد جعفر
پناهی در باره
نسرین ستوده راهی
است به پیش،
حمید اکبری

در جستجوی
رهبری ملی
دموکراتیک
برای گذار ایران
از جمهوری
اسلامی
این
است پیشنهاد
جعفر پناهی:
«در
۷ اسفند سال ۱۳۳۱ لایحه
استقلال وکلا
با پافشاری
دکتر محمد مصدق
تصویب شد، در
گرامی داشت
این روز به
خانه نسرین
ستوده که
اکنون در
زندان است
رفتیم. بیائید
به این
بیاندیشیم که
از گاندی
گرفته تا
نلسون ماندلا
که خود وکیل
بودهاند و
حقوق دان آیا
آلترناتیوی
بهتر از نسرین
ستوده وجود
دارد؟ برای من
و نظر شخصی من
او تنها فردی
است که میتواند
در دوران گذار
یک نماد باشد.»
(اسفند ماه ۱۳۹۸)
یک
هنرمند فیلم
ساز با شهرت
جهانی که
کارنامهاش
مبارزه و کوشش
برای آزادی
بیان و
دموکراسی در
ایران است
پیشنهاد
بسیار مبرم و
با اهمیتی میدهد
که لازم بود
که از همان یک
سال و نیم پیش
در میان
دموکراسی
خواهان ایران
موجب تامل و
رایزنی بسی
گسترده و ادامه
دار بشود. چرا؟
چون
جنبش
دموکراسی
خواهی ایران
از دو کاستی بنیادین
رنجور است:
سازماندهی و
رهبری دموکراتیک.
میتوان
و چه بسا
بایسته است که
به چرایی
نیافتن بازتاب
و رایزنیهای
گسترده تر در
باره پیشنهاد
آقای پناهی پرداخت.
ولی نگارنده
مایل است که
این امر را به
آتیه موکول
کند و در این
مقاله تاکید
را بر فوریت
باز پرداختن
به این
پیشنهاد برای
پیشبرد امر
رهبری ملی و
سازماندهی
دموکراتیک در
ایران بگذارد.
نماد
رهبریت نسرین
ستوده برای
دوران گذار به
عنوان شرط
لازم ولی
ناکافی
پناهی
یک پرسش ساده
را طرح میکند:
«آیا آلترناتیوی
بهتر از ستوده
وجود دارد؟»
کلیدی ترین کلمات
موجود در این
پرسش عبارتند
از "ستوده" و
"بهتر". یعنی،
نخست اینکه
مخاطب این
پرسش میبایستی
با آقای پناهی
موافق باشد که
"ستوده" شایسته
است که نماد
آزادیخواهی و
دموکراسی خواهی
ایران در دوره
گذار باشد.
سپس مخاطب میبایستی
از خود بپرسد
که آیا نمادی
"بهتر" وجود
دارد؟
در
سه دهه گذشته،
کارنامه خانم
ستوده، وکیل دادگستری،
به گونهای
فزاینده،
گسترده تر،
تکاملی و
شجاعانه مملو
از مبارزه
برای احقاق
حقوق اساسی
مردم ایران
بویژه
کودکان،
زنان، دگر
اندیشان و
قربانیان
سیاسی نظام
جمهوری
اسلامی بوده
است. ستوده در
دوران مبارزات
خود سالهای
بسیاری را در
زندان
گذرانده و محکومیت
کنونی او ۳۸
سال زندانی
است! او در
نامهای از
زندان به پسرش
نیما در اوایل
مهرماه ۱۳۹۷
چنین از دلیل
و انگیزه خودش
برای مبارزه و
در نتیجه
محرومیتاش
از مادری مینویسد:
«متنفرم
که به عنوان
یک مادر چنین
حرفهای بی سر
و تهی به تو
بزنم که
همواره در مدت
عمر کوتاهت در
تلاطم زندان و
ملاقات و قطع
ملاقات و ترس
از بیداد
زیستی. یا نمیتوانم
به عنوان یک
مادر از تو
بخواهم وجودم
را نادیده
بگیری و با
خود فکر کنی
اصلا مادر نداری
تا به این
ترتیب با
خیالی راحت به
کار و مبارزهام!
بپردازم.
دور
باد از من که
با تو چنین
بیرحمانه
رفتار کنم.
اما
نیمای من!
چگونه
میتوانستم
شاهد اعدام
نوجوانان
وطنم باشم و
سکوت کنم؟ (ادامه) |