مورخی که
درگیر زمانه و زمانهها بود
او را بیش از همه با کار سترگش در بارهی تاریخ پس از جنگ اروپا
Postwar. A History of Europe Since
1945 می شناسند که به چندین
زبان ترجمه شده اشت. این البته تنها کتابش در باره ی اروپا و عقاید و چالشهای آن
نیست و پژوهشهای مختلفش سبب شده که مرجعی در این زمینه باشد. بسیاری از کشورهای
اروپایی را شخصاً زیر پا گذاشته بود و چندین وچند زبان این قاره را میدانست و
اینها ابزارهای محکم او برای تاریخنگاریاش در باب این قاره
بودند.
معتقد بود که تاریخنویس هم باید مردمشناس
باشد، هم فلسفه، هم اخلاقدان و هم به خصوص شرایط اقتصادی
دورانهای تاریخی مورد مطالعهی خود را به خوبی بشناسد. تاریخ را هم با هدف
مینوشت: دستاوردهای بشر در این دو سه قرن کدامند وچرا باید از دستبرد مصون بمانند
و گسترش یابند؟ چگونه میتوان شر ایدهها و گرایشهای توتالیتر را از سر بشریت دور
کرد؟ و ...
خودش در خانوادهای یهودی
زاده شده بود و با همین فرهنگ هم بزرگ شده بود. به لحاظ فکری هم سوسیال دمکراتی بود
معتقد و عاری از چرخشها و گردشهای لحظهای و موافق وزش
باد.
بیعشق و علاقه به اسراییل هم نبود. حتی
یکی دو سالی را در آنجا به سر آورده بود و جز اولین گروهی بود که پس از اشغال
ارتفاعات جولان پا به انجا نهاد. ولی
همین جنگ و آنچه که در مناسبات اسرائیل با فلسطینیها دید او را به تدریج به منتقد
سیاستهای اسراییل بدل کرد. سال ۲۰۰۳ با انتشار مقالهای در لوموند دیپلماتیک و
نیویورکر استدلال کرد که در زمانهای که انسانها با ارادهی آزاد خویش هویتهای
متنوعی پیدا میکنند و قوم و مذهب کمکم از هویتبخشی به انسانها کنار میروند،
دولت اسراییل پدیدهای ناهمزمان است که همچنان خود را بر اساس این مبانی تعریف
میکند و شهروندانش را هم بر همین اساس ارزش می نهد یا دفع میکند. او خواهان آن شد
که اسرائیل به کشوری سکولار برای زیست مشترک اسرائیلی ها و فلسطینیها بدل
شود.
او خشنود بود که یادآوری
هولوکاست یکی از موجبات رشد و تکوین انسانگرایی در اروپاست و معتقد بود که اگر این
خاطره محو شود باید آن را آموزش داد که اروپا و غرب و آن سوتر به چنان جنایات
مهیبی دیگر دست نیازد و بر انسانیت انسان افزوده شود.
با این همه شکوه داشت که
همین هولوکاست برای اسرائیل دستاویزی شده که دائماً در لاک معصومیت فرو رود و
انتظار داشته باشد که هر اقدام نادرست و غیرانسانی آن با سکوت و عدم اتنقاد و حتی
تایید روبرو شود.
یهودیهای متعصب و
اسراییلپرست او را به دلایل همین
اعتقاداتش به گرایشهای ضدصهیونیستی و سادهلوحانه متهم میکردند. این گونه بود که
او را در سال ۲۰۰۶ از ایراد دو سخنرانی در آمریک در بارهی تاثیر لابی اسراییل بر
سیاست خارجی این کشور بازداشتند و به شهر برمن انتقاد سخت کردند که چرا جایزه هانا
آرنت را به خاطر تلاشها تحقیقی و نگاه انتقادی به تاریخ و مسائل اجتماعی به
او داده است. این در حالی بود که او در زمینهی علمی هم در کمبریج صاحب مقام و کرسی
بود و هم ریاست موسسهای تحقیقاتی وابسته به دانشگاه نیویورک را بر عهده
داشت.
این دو سال آخر را در وضعیتی عجیب زندگی میکرد:
http://www.guardian
همهی ماهیچههایش از کار افتاده بودند و تنها سرش سالم بود و همچنان قادر
به تفکر. در همین حال هم افکارش را در باب مسائل تاریخی و امور سیاست روز دیکته
میکرد و جز به جز در نشریهی بررسی کتاب نیویورک شرح میداد
http://www.nybooks.
گهگاه هم مینوشت که زندگی در چنین شرایطی چگونه
است.
تونی جودت روز جمعه در سن
۶۲ سالگی چشم از جهان فرو بست.
یادنامه مبسوطی که گاردین
برای او نوشته است خواندنی و قابل اعتناست.
http://www.guardian
در زبان آلمانی هم شرحی که
روزنامهی محافظهکار استاندارد اتریش در بارهی او نوشته کم و کسری
ندارد:
http://derstandard.
گرچه میگویند که در
اینترنت همهی مواد و مطالب جاودانه میشوند، اما زبان فارسی در این سالها در
اینترنت فونتهای مختلفی را تجربه کرده و بخشی از مطالب آن در این رهگذر از دست
رفتهاند و سایتهایی نیز نابود شده یا در اثر تغییر آدرس بخشی از آرشیوشان غیرقابل دسترس است. اینها همه
و همه باعث شده که دو مطلبی را که
این قلم نزدیک به ۶ سال پیش از جودت ترجمه کرده دیگر در اینترنت موجود نباشد. در
آرشیو یافتمشان برای اطلاع از برخی از دیدگاههای او ارسالشان میکنم، شاید که به
خواندنشان بیارزد. فراتر از این مقالات اما کتابهای جودت هستند که همچنان در
دسترساند و خواندن آنها سودمند.